#پیشنهاد_مشرکان_به_نبی_اکرم
«قالُوا لَنْ نُوءْمِنَ لَکَ حَتّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الأَْرْضِ یَنْبُوعاً أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَْنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلاً أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُوءْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَوءُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً»(اسرا۹۰_۹۳)
در این آیات، شش پیشنهاد به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله شده است و ایمان آوردن به رسول اسلام را مشروط به پیشنهادهای شش گانه زیر نموده اند:
1 باید چشمه جوشانی در مکه ایجاد کنی
2 باید دارای باغی باشی که پر از درخت خرما و انگور بوده و در آن، چشمه های جوشانی وجود داشته باشد.
3 آسمان را به عنوان عذاب تکه تکه کرده بر سر ما فرود آوری
4 خداوند و فرشته را در مقابل بیاوری که آنها را ببینیم که به رسالت تو شهادت دهند.
5 خانه ای از طلا داشته باشی
6 به آسمان رفته، در این صورت هم ایمان نمی آوریم، مگر آن که نامه ای بیاوری که ما آن را بخوانیم تا تو را تأیید کند.
خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب این پیشنهادهای ششگانه فرمود: به آنها بگو منزّه است پروردگار من؛ آیا من جز بشری مثل شما هستم؟
آن چه در این پیشنهادها مشترک است نگاه منفعت طلبانه به موضوع رسالت است به این که رسالت باید منفعت داشته باشد، یا برای پیامبر اسلام؟ چون خانه ای از طلا داشتن و یا باغ پر از نخل و انگور داشتن یا برای منطقه منفعت داشته باشد؛ مثل ایجاد چشمه جوشان در منطقه مکه. تعبیر «لن نومن لک» (به نفع تو ایمان نمی آوریم) نشان می دهد آنها خیال می کردند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اظهار رسالت نمود تا برای خویش منصبی ایجاد نموده و از این راه سود ببرد.
وجود این دسته از آیات در قرآن کریم باعث شد برخی بگویند: «شاید بیش از بیست موضع در قرآن دیده می شود که منکران از حضرت محمد صلی الله علیه و آله معجزه خواستند و او در مقابل این تقاضا و بهانه جویی جوابی نمی دهد و تقاضای معجزه را به سکوت برگزار می کند»(32) از این رو باید دید آیا پیامبر اکرم به این پیشنهادها جواب داده است یا به سکوت برگزار کرده است؟
پاسخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به پیشنهاد دهندگان
نبی مکرم اسلام در جلسه ای که برگزار شد و چنین پیشنهادهایی به حضرت شد، پاسخهایی داده اند که قابل تأمل است.
1 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عبدالله بن اُبَیّ مخزومی فرمود: این که گفتی باید چشمه جوشانی برای ما ایجاد کنی تا به تو ایمان بیاوریم، آیا اگر من چنین کنم، به خاطر این نبی هستم؟ وی گفت: نه. فرمود. آیا در طائف باغ نداری؟ آیا در آن چشمه ایجاد نکردی؟ آیا به واسطه آن نبی شدی؟ گفت نه. فرمود: پس محمد[ص] نیز اگر چنین کاری انجام دهد دلیل بر نبوتش نیست.
2 این که گفتی باید باغ داشته باشی، آیا شما در طائف باغ ندارید؛ آیا به وسیله آن نبی شدید؟ گفت: نه فرمود: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله ، داشتن باغ را دلیل بر نبوت می گرفت، این دالّ بر کذبش بود؛ چون در این صورت برای شما حجتی اقامه کرد که حجت نیست.
3 آیا از رسول رب العالمین می خواهی تو را هلاک کند، در حالی که رسول رب العالمین، مهربان تر از این است که تو را هلاک کند؛ تو را هلاک نمی کند، اما حجت خداوند را بر تو اقامه می کند. آیا طبیب، طبق پیشنهاد مریض به او دوا می دهد، یا طبق آنچه صلاح اوست؟ شما مریض هستید و خداوند طبیب شماست.
4 آمدن، صفت بتهای ناقص شماست که نه می داند و نه می شنود. آیا در طائف باغ نداری و محصولات آن را به مکه نمی بری؟ گفت بله. فرمود: آیا درست است که خریداران بگویند ما از شما قبول نمی کنیم، مگر عبدالله بن اُبَیّ بیاید از او بشنویم که شما نماینده او هستید؟ گفت نه. فرمود: اگر نماینده تو بعد از شنیدن این سخن پیش تو آمده بگوید بر خیز با من بیا چون آنها پیشنهاد دادند در صورتی سخن مرا می پذیرند که تو با من بیایی، آیا تو مخالفت نمی کنی و نمی گویی تو فقط نماینده هستی، آمر نیستی که به من دستور دهی؟ گفت: چرا. فرمود: پس چگونه به رسول رب العالمین چنین پیشنهادی می کنی، در حالی که برای خودت جایز نمی دانی؟
5 آیا عزیز مصر، خانه ای از طلا نداشت؟ گفت: بله. فرمود: آیا به وسیله آن پیامبر شد؟ گفت: خیر.
6 این که گفتی اگر نامه هم بیاوری به تو ایمان نمی آوریم، پس اقرار می کنی که با حجت الهی دشمنی داری و هیچ دوایی برای تو نیست، مگر این که تو را به دست اولیای خودش از بشر یا ملائکه تأدیب نماید.( احتجاج ج۱صص۵۹_۶۳ )
https://eitaa.com/jorenab