#ماجرای_ساره_آوازه_خوان_با_رسول_خدا
در کتاب الحیات محمدرضا حکیمی امده است زنی اوازه خوان به نام ساره از مکه به مدینه آمد واز حضرت در خواست کمک کرد و حضرت از او پرسید مسلمان شدی گفت نه
فرمود مهاجرت کردی گفت نه
آنگاه حضرت دستور داد به او کمک کردند و حضرت در مکه با انکه اوازه خوان بود به او کمک کرد و وقتی مدینه آمد از او نخواست تا مسلمان شود و به او کمک نمود
سپس نویسنده می گوید کجا ما شبیه پیامبر هستیم؟
(الحیات ج۹ص۲۳۲)
بررسی
۱-اصل این روایت در مجمع البیان عربی ج۹ص۴۰۶ امده است
و مجمع نیز از منابع اهل سنت نقل می کند
۲-انچه از روایت بر می آید آن است که
زمانی حضرت به او کمک کرد که دو سال خوانندگی را ترک کرده بود
چون در روایت دارد دوسال بعداز جنگ بدر نزد رسول خدا آمد
و ازطرفی ساره گفت بعداز جنگ بدر دیگر بازار کساد شد و کسی نزد من نمیاید تا برایشان بخوانم
۳-از هیچ جای روایت بدست نمی آید حضرت قبلا با او ارتباط داشته است بلکه علت امدن نزد حضرت را اینگونه بیان می کند
گفت: شما اساس عشیره و آقای منید و بحقیقت که اموال و آقایی ما رفته و سخت مستمند و نیازمند شدم، پس بر شما وارد شدم که عطائی بمن نمائید و مرا بپوشانید
(قالت کنتم الأصل و العشیرة و الموالی و قد ذهب موالی و احتجت حاجة شدیدة فقدمت علیکم لتعطونی و تکسونی)
۴-به مصداق آیه شریفه
اما کسی از تو در خواست کرد را از خود مران
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ
(ضحی:۱۰)حضرت به کسی که به پنهاه اورد فارغ از اینکه چه کسی است کمک نمود
۵-آنچه الحیات آنرا حذف کرد خیانت این زن بود که نامه ای را برای مشرکین می برد که حضرت با عنایت الهی متوجه شد و عده ای از جمله حضرت علی علیه السلام را بدنبالش فرستاد و نامه را که در مویش پنهان کرده بود را پیدا واورا دستگیر کردند ونزدنبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم اوردند
۶-انچه در الحیات امده است آمیخته ای از تاریخ و فکر نویسنده است
https://eitaa.com/jorenab
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه ی شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه اي گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه اي بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به ازآن که در پوستین خلق افتی.
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچکس عاجزتر از خویش
#حکایتی_ازگلستان_سعدی
https://eitaa.com/jorenab
#نظم_سوره_فاتحه
۱-وقتی شخصی نعمتهای خدا را در این عالم با چشم دید و درباره با آنها اندیشید و دانست عالی ترین و راستگوترین شواهد نعمت های خدا خود اوست از نام خدا آغاز کرده بسم الله می گوید و اعتراف به خداییش مینماید
۲-و از احساس اینکه رحمان و رحیم است در دلش آرامش و سکون می یابد .
۳-و پس از آنکه به این یگانه نعمت دهنده خود اعتراف نمود او را شکر می کند «و الحمدلله » میگوید
۴- و وقتی میبیند همان طور که او مشمول نعمت های خدا قرار گرفته دیگران نیز از این خوان گسترده بیدریغ بهرهمند هستند می فهمد که او «رب العالمین» است
۵-و با دیدن رزق واسعه اش به همه مردم او را به نام« الرحمان» میخواند.
۶-هنگامی که نافرمانی مردم را در برابر این همه نعمتها مشاهده کرد و اینکه آنان به جای سپاسگزاری خدا پشت پا به احکام الهی می زنند و واجبات را ترک و گناهان را انجام میدهند ولی خدای بزرگ نعمتهای خویش را از آنان نمیگیرد و گناهشان را می بخشد پس میداند که او «رحیم» است.
۷-این شخص موحّد،رفتار و سلوک مردم را نسبت به هم میبیند که به هم ستم کرده و حق همدیگر را می برند و هیچ فردی از دیگری به سلامت نیست میفهمد به دنبال آنان روزی است که خدا انتقام مظلوم را از ظالم خواهد کشید میگوید : « مالک یوم الدین»
۸-پس از فهمیدن همه این مطالب و پی بردن به اینکه برای او خالقی است رازق و رحیم که می میراند و زنده میکند اشیا را پدید میآورد و دوباره به سوی نیستی باز میگرداند ولی خودِ او ذات زنده ای است که هیچ چیز به او مانند نیست و خالقی است که جز او کسی شایسته پرستش نیست وآنچنان که خدای را با این صفات شناخت که گویی هم اکنون او را میبیند در این حال است که روش سخن را تغییر میدهد و خطاب می گراید و میگوید : « ایاک نعبد» خدایا تو را میپرستم
۹-همانطور که وقتی انسان شخصی را توصیف می کند و صفاتش را شرح میدهد در این میان خود آن شخص که وارد میشود روش سخن را تغییر داده و آن شخص را مخاطب قرار میدهد.
سالک راه توحید وقتی می بیند دل انسان در معرض شبهات و هجوم آراء مختلف است و جز خدا کسی نمی تواند کمک او باشد لذا از خدا برای توفیق در طاعت و تهیه وسایل و اسباب آن در خواست کمک می کند و می گوید «ایاک نستعین » .
۱۰-عارفی که بدین درجه از کمال معرفت رسید و راه حق مستقیم شد میترسد که لغزشی برایش پیش آید زیرا تنها معصومین هستند که از خطا و لغزش ایمن و مصون می باشند لذا از خدا توفیق ثبات و پایداری و دوام بر راه خدا و ایمنی از لغزش ها را می خواهد و می گوید« اهدنا صراط المستقیم»
کلمه صراط لفظی است جامع معرفت احکام و توفیق عمل به شرایط و قوانین اسلام و پیروی از کسانی که خدا اطاعت آنان را واجب دانسته است و دوری از گناه می باشد وقتی همه اینها را دانست توجه پیدا میکند که برای خدا بندگانی است که مشمول نعمت های مخصوص او هستند و خدا آنان را در میان مردم برگزیده و محبت بر خلق قرار داده است
۱۱-پس از خدا می خواهد که او را نیز بدانان ملحق کند و بر راه آنان بدارد تا گمراهان گمراه کننده ای که دشمن
حقیقت و کور از دید واقعیت و مخالفت راه اعتدال هستند و مشمول غضب و لعن خدا قرار گرفتهاند و خدا برایشان رسوایی و عذاب مهیا نموده است نتوانند در او اثر کنند و از شرشان محفوظ بماند و می گوید : «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین»
(برگرفته از مجمع البیان ج اول ص۵۲)
https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ
(خداست که معبودی جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است
نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابی گران)
لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
(آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست)
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ
(کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟
آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند.)
وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء
(و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمییابند.)
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَوُودُهُ حِفْظُهُمَا
(کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست)
وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
(و اوست بلند مرتبه و بزرگ)
https://eitaa.com/jorenab
فضول نفس حکایت بسی کند ساقی
تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن
#حافظ
https://eitaa.com/jorenab
#خطبه_غرا_نُه
« غُرُورٌ حَائِلٌ »
کلمه «حائل» اسم فاعل از «حال» به معنای دگرگونی است ؛فریبنده ایست که نابود می گردد وقتی انسان به زیبائی آن توجه کند فریفته آن می شود اما این زیبائی باقی نیست ودر زمان اندکی دگرگون می شود نشاط جوانی به انحطاط وپیری می رسد وزیبائی به زشتی تبدیل می شود ساختمانهای نو به کهنه تبدیل می گردد ولباس نو مندرس می شود .
« وَ ضَوْءٌ آفِلٌ »
کلمه «آفل»ازریشه «اَفَلَ» به معنای غائب است یعنی روشنی ایست که پنهان می شود واینگونه نیست که بتوان به روشنی دنیا اعتماد نمود زیرا همیشه برقرار نیست بلکه مانند طلوع خورشیدی که غروب در پی دارد نور دنیا نیز به غروب خویش می رسد و شور ونشاط به درد وزحمت وگرفتاری تبدیل می شود
« وَ ظِلٌّ زَائِلٌ »
وسایه ایست که زائل می گردد دنیا سایه ساری نیست که انسان بتواند در زیر این سایه استراحت کند بلکه به زودی زائل می شود وخوشیهای آن نابود می گردد
« وَ سِنَادٌ مَائِلٌ »
کلمه «سناد» به معنای تکیه گاه است دنیا تکیه گاهی است که خراب می شود واینگونه نیست که بتوان با خیال آسوده به آن تکیه کرد لذا به تعبیر قرآن کریم بازیچه ایست که به هنگام مشغول شدن به آن انسان را از چیزهای دیگر باز میدارد ووقتی به آن مشغول بشوی مانند سبزه ای که خشک شود چیزی باقی نمی ماند
بدانيد كه زندگانى دنيا در حقيقت بازيچه اى است کودکانه و لهو و عيّاشى و زيبائی و آرايش و تفاخر و خودستايى با يكديگر و حرص افزودن مال و فرزندان. در مَثَل مانند بارانى است كه گياهى در پى آن از زمين برويد كه کشاورزان (يا كفار دنياپرست) را به شگفت وادارد و سپس بنگرى كه زرد و خشك شود و بپوسد. و در عالم آخرت (دنيا طلبان را) عذاب سخت جهنم و (مؤمنان را) آمرزش و خشنودى حق نصيب است. و ، بدانيد كه زندگانى دنيا جز متاع فريب و غرور چيزى نيست
« اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور»(۱)
بنابراین نه به نور دنیا می توان اعتماد کرد چون رفتنی است ونه به آن می توان تکیه کرد چون نابود می شود مانند دیواری که کج شده است هر لحظه امکان فرو ریختن آن است ؛ و نیز هرلحظه امکان از دست دادنش هست پس نمی توان به آن دل خوش کرد وخود را سرگرم دنیا ساخت واز آخرت غافل بود زیرا هرکس به دنیا تکیه کرد عاقبتی دردناکی در انتظارش است وچون زمان ماندن در دنیا در گذر است امکان بازگشت نیست لذا نمی توان برگشت و گذشته را جبران نمود
(۱)حدید :20
https://eitaa.com/jorenab