eitaa logo
جرعه ناب
649 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
204 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
وَ لایمْلِک الَّذینَ یدْعونَ مِنْ دونِهِ الشَّفاعَةَ» آن غیرخداها که اینها آنها را می‌خوانند اختیار شفاعت را ندارند. «وَ لا یمْلِک» یعنی مالک شفاعت نیستند چون اختیاردار شفاعت نیستند «الّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یعْلَمونَ‏» مگر [یک گروه‏]. (بدیهی است این «مگر» استثناست، حال یا استثنای متصل یا منقطع). یک دسته‌‏ای مالک شفاعت‏ هستند یعنی دسته‌‏ای که به حق گواه باشند و معترف، که گفته‌اند- و همین طور هم هست- مقصود از «حق» توحید است، و این خودش تعبیر عجیبی است که قرآن از توحید به کلمه حق مطلق تعبیر می‌کند: مگر آنها که خود معترف به حق هستند، یعنی جز موجودی که خود او موحد باشد. پس قهراً کار بت و امثال آن نیست، یعنی خود شفاعت از شئون توحید است: آنهایی که خودشان موحد هستند، و بلکه شاید کلمه «شَهِدَ بِالْحَقّ‏» یعنی شهود می‌کنند حق را، شهود می‌کنند توحید را. «وَ هُمْ یعْلَمون‏». این [عبارت] را دو جور تفسیر کرده‌اند، یکی اینکه «شَهِدَ» را شهادت زبانی بگیریم: آنهایی که به زبانشان به حق یعنی به توحید اعتراف می‌کنند «وَ هُمْ یعْلَمون‏» اما فقط اعتراف زبانی نیست، از روی دانایی و آگاهی به توحید اعتراف می‌کنند. ولی تفسیر دیگر- که شاید بهتر باشد- این است: در خود کلمه «شَهِدَ» مفهوم «یعْلَمون» آمده، چون «شَهِدَ» فقط لفظ نیست: آنهایی که شهادت می‌دهند به حق، یعنی حق را و توحید را شهوداً درک می‌کنند، و آگاه به کار خودشان هستند: «وَ هُمْ یعْلَمون‏» یعنی می‌دانند که درباره چه کسی شفاعت کنند و درباره چه کسی شفاعت نکنند، نه «آگاهند به اعتراف خودشان و از روی آگاهی اعتراف می‌کنند»، بلکه آگاهند که در شفاعتْ چه کسی را شفاعت می‌کنند و برای چه شفاعت می‌کنند؛ یعنی این‏جور نیست که شفاعتشان یک کار گُتره باشد؛ افرادی را تشخیص می‌دهند که اینها استحقاق شفاعت دارند؛ از روی کمال آگاهی و بصیرت شهادت می‌دهند. ( استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 5، ص82) @jorenab
از باغ می‌برند چراغانی‌ات كنند تا كاج جشنهای زمستانی‌ات كنند پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهاي تار» تنها به اين بهانه كه بارانی‌ات كنند يوسف!به اين رها شدن از چاه دل مبند اين بار مي‌برند كه زندانی‌ات كنند ای گل گمان مكن به شب جشن می‌روی شايد به خاك مرده‌ای ارزانی‌ات كنند يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست از نقطه‌ای بترس كه شيطانی‌ات كنند آب طلب نكرده هميشه مراد نيست گاهی بهانه‌ای است كه قربانی‌ات كنند -نظری @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
اربعین یک تجسم عینی از عصر ظهور است چون همیشه این سوال در اذهان هست امام عصر ارواحنا لمقدمه الفدا اگر قیام کند چگونه میخواهد بین این همه اقوام مختلف هماهنگی ایجاد کند آیا همه مسلمان شده وتحت فرمان حضرت قرار می گیرند اینکه ادیان مختلف کنارهم با صلح زندگی می کنند چیست ما در اربعین مدل کوچک این جامعه را می بینیم ادیان مختلف مسلمان چه شیعه چه سنی مسیحی یهودی در این حرکت عظیم شرکت می کنند از مکان های مختلف با زبانهای مختلف در کنارهم با صلح و صفا پیاده روی می کنند بهم کمک می کنند نسبت بهم ایثار می کنند حتی زبان هم را نمی دانند اهل یک ملیت وقوم و مذهب نیستند اما تحت یک پرچم جمع می شوند که حسین بن علی علیه السلام است واساسا حضرت حجت با همین پرچم حسینی قیام می کند @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مناظره هشام بن حکم با مرد شامی درباره امامت شامى رو به هشام كرد و گفت: اى هشام، از من درباره امامت اين مرد پرسش كن، هشام خشمگين شد تا آنجا كه بر خود لرزيد و به شامى گفت: اى شامى، پروردگار تو براى خلق خود مصلحت‏ بين‏ تر است يا خلق براى خود مصلحت بين ترند؟ شامى- پروردگارم براى خلق مصلحت‏ بين‏ تر است. هشام- در مقام مصلحت بينى براى بندگانش چه كار كرده است؟ شامى- براى آنها حجت و دليلى بر پا داشته تا از هم پراكنده نشوند و با هم اختلاف نكنند و آنها را با هم الفت داده و متحد ساخته و كجى آنها را به راستى و درستى باز آورده و قانون و مقررات پروردگارشان را به آنها گزارش دهد. هشام - او كيست؟ شامى- رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. هشام- بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) كيست؟ شامى- كتاب و سنت است. هشام- امروزه كتاب و سنت در رفع اختلاف ما مسلمانان سودمند و قاطع است؟ شامى- آرى. هشام- پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم و تو روى اين اختلاف از شام بر سر ما آمدى؟! شامى در اينجا خاموش ماند، امام صادق (علیه السلام) به شامى گفت: چرا سخن نمی گوئى؟ شامى گفت: اگر بگويم اختلاف نداريم دروغ گفته‏ ام و اگر بگويم كتاب و سنت رفع اختلاف مى كنند و ما را متحد می سازند بيهوده و باطل گفتم، زيرا آن دو از نظر مدلول و مفهوم توجيهات مختلفى دارند و اگر بگويم ما اختلاف داريم و هر كدام مدعى هستيم كه حق با ما است، در اين صورت كتاب و سنت به ما براى رفع اختلاف سودى ندهند جز اينكه براى من هم اين دليل و حجت باقى است. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: اكنون تو از او بپرس شامى:اى جوان، كيست كه بر خلق مصلحت‏ بين‏ تر است؟ پروردگارشان يا خودشان؟ هشام- پروردگارشان براى آنها از خودشان مصلحت‏ بين‏ تر است. شامى- آيا براى آنها كسى را معين كرده كه آنها را متحد كند و كجى آنها را راست نمايد و گفتار حق آنها را از گفتار باطلشان براى آنها مشخص كند. هشام- در دوران حيات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) يا امروزه. شامى- در دوران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، امروزه كيست؟ هشام- همين بزرگوارى كه در اينجا نشسته و مردم از هر سوى به وى روى آورند و براى ادراك محضرش بار بندند و به ما از زمين و آسمان خبر دهد به دانشى كه به او ارث رسيده است از پدرش از جدش. شامى- چطور براى من ميسر است كه اين حقيقت را بدانم؟ هشام- هر چه خواهى از او بپرس. شامى- اكنون عذر مرا قطع كردى و بر من حجت آوردى و بر عهده من است كه بپرسم. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: اى شامى، به تو خبر دهم كه سفرت چطور بوده است و راهت چطور بوده: چنين بوده و چنان بوده. شامى- راست فرمودى، من هم اكنون به خدا اسلام آوردم. امام- بلكه، اكنون به خدا ايمان آوردى، زيرا مسلمانى رتبه‏ پيش از ايمان است، به رابطه اسلام از يك ديگر ارث برند و با هم زناشوئى كنند و به وسيله ايمان، ثواب برند. می گویم: ۱-در مناظرات بحث باید بگونه ای باشد که دائر مدار نفی و اثبات باشد تا راه فرلر بر طرف مقابل را ببندد ۲-نیاز نیست در مناظرات به دنبال مقدمات بیچیده و مفاهیم سنگین باشیم تا طرف مقابل به توان علمی ما پی ببرد بلکه بحث باید بگونه ای باشد در کمترین مدت نتیجه بخش باشد ۳-انچه هشام به دنبال آن بود این بود بعداز رسول خدا قران برای رفع اختلاف کافی نیست پس نیاز به مرجع دینی داریم تا به دین کامل دسترسی و احاطه باشد تا بتواند هر لحظه لازم شد جامعه را ار انحراف نجات دهد یعنی تطبیق تفسیر واجرای احکام را بر عهده داشته باشد ۴-آنچه موجب پذیرش و تسلیم مرد شامی شد در حقیقت دو چیز بود یکی استدلال هشام و دیگری پرسشش از امام علیه السلام که اورا از شرایط آمدن و آنچه در سفر بر او گذشت خبر داد ۵-بدون شک تلاش برای احیای امر اهل بیت مورد لطف و مرحمت آن بزرگواران بوده و انسان را به سمتی که موجب غلبه بر فرد مقابل شود هدایت خواهند کرد @jorenab
هدایت شده از جرعه ناب
خداوند در آيه ۲۶۱ سوره بقره مى فرمايد: 🌸حکایت آنها که اموال خویش را در راه خدا انفاق می کنند حکایت دانه ای است که هفت خوشه رویانیده که در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا برای هر که بخواهد، دو برابر هم می کند، که خدا وسعت بخش و دانا است. 🌸«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ امْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ انْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فى كُلِ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمُ» 🌸 آیات مورد بحث، مردم را دعوت به انفاق میکند و جهت این دعوت و غرضی را که در آن است بیان می‌کند ۱_ هدف از این کار باید خدا باشد نه مردم‌ ۲_ صورت عمل و کیفیت آن را تبیین کرده که نباید منت و اذیت به دنبال داشته باشد ۳_ وضع مال را بیان میکند که باید طیب باشد نه خبیث ۴_ مورد آن را که باید فقیری باشد که در راه خدا فقیر شدند ۵_ اجر عظیمی که در دنیا و آخرت دارد را بیان نموده ( المیزان، ج ۴، ص ۲۶۹) @jorenab
دلانزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد @jorenab
«وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ‏ تَکنْ مِنْ أَهْلِهِ» کلمه¬ی«تَکنْ» فعل امر مجزوم است؛ زیرا جواب کلمه¬ی«أْمُرْ» قرار گرفته است؛ یعنی، اگر می‌خواهی از اهل معروف باشی پس به افعالی که معروف هستند امر کن؛ زیرا انسانی که دیگران را به خوبی سفارش می‌کند از یک طرف موجب می‌شود معروف را بشناسدواز طرف دیگر وادار می‌شود تا آنرا انجام دهد؛ البتّه این در صورتی است که کسی که امر به معروف می‌کند قصدش اصلاح فرد باشد. تذکّر: معروف یعنی، شناخته شده.یعنی، پیش چه کسی شناخته شده باشد؟ ومنکر یعنی، ناشناخته. یعنی، پیش چه کسی ناشناخته باشد؟ در جواب باید گفت: آنچه برای هدایت انسان لازم است در نفس انسان به امانت گذاشته شده است بخشی از امور در پرتو عقل که شرع درون است برای انسان شناخته شده است وبعضی را نیز به کمک عقل به سراغ شرع بیرون می‌رود تاآنها را بیاموزد وآنچه برای نفس شناخته شده نیست اموریست که اورا به تباهی وهلاکت می‌کشاند. بنابراین،می‌فرماید: به اموری که شناخته شده است که عقل وشرع آنرا تأیید می‌کند به دیگران سفارش کن، تا بدین وسیله خود نیز در زمره¬ی اهل معروف قرار بگیری. «وَ أَنْکرِ الْمُنْکرَ بِیدِک وَ لِسَانِک وَ بَاینْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِک» نسبت به منکرات هم تمام سعی را انجام بده تا خود ومحیط را از آن پاک کنی؛لذا می‌فرماید: دست و زبانت را از منکر دور کن وتمام سعی خویش را انجام بده تا از کسانی که منکرات را انجام می‌دهند دور باشی؛ زیرا اعمالزشت نه¬تنها بر فرد و اطرافیان تأثیر منفی می‌گذارد؛ بلکه بر هستی نیز تأثیر منفی خواهد داشت. جالب آن است که می‌فرماید: ماجلوی ضرر گناه را می‌گیریم، فقط بخشی از مضرّات را به شما می‌چشانیم«ظَهَرَالْفَسادُفِی الْبَرِّوَالْبَحْرِبِماکسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوالَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ‏.» پس شرط اصلاح انسان آن است که معروف ومنکر را بشناسد وبه آن عمل نمایدتا از دشمن درونی رهایی یابد. @jorenab
۱ـقبل از نماز: باید وضو بگیرد. ۲ـدر بین نماز: نماز او باطل است و باید دوباره وضو بگیرد و نماز را دوباره بخواند (مستحب است نماز را ادامه دهد ولی به آن اکتفا نکند ) ۳ـ پس از نماز (شک دارد نماز خوانده شده با وضو بوده یا نه): نمازی که خوانده صحیح است، ولی باید برای نمازهای دیگر وضو بگیرد. ۴ـشک در بطلان وضو (شک دارد وضویی که گرفته باطل شده یا نه): بنا می‌گذارد که وضوی او باطل نشده است. ۵ـ شک در صحت وضو اگرپس از انجام وضو شک دارد که وضویی که گرفته صحیح بوده یا نه در صورتی که احتمال میدهد وضو را صحیح انجام داده و در وقت وضو متوجه انجام آنچه در صحت وضو معتبر است بوده، به شک خود اعتنا نکند و بنا بر صحت بگذارد @jorenab
حضرت علی علیه السلام : پيش از انجام كار به آن فکر کن ، تا بدانچه انجام مى دهى، سرزنش نشوى. رَوِّ قَبلَ الفِعلِ، كَي لا تُعابَ بِما تَفعَلُ غرر الحكم : ح ۵۴۴۲ @jorenab
گر به صدمنزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزلست @jorenab