جرعهنوش | علی احسانزاده
چقدر این روزها جای محمدرضا آقاسی خالی است تا با تیغ بران شعرش و حرارت شورانگیز صدای مخلصش، حماسه بسر
ای شیردلان عرصهی توحید!
شب آمده در برابر خورشید
اینک دشمن، زباندراز آمد
زان راه که رفته بود، باز آمد
او افعی زخمخورده را ماند
دندانِ بههمفشرده را ماند
باز آمد تا ز ما، عنان گیرد
مگذاریمش دوباره جان گیرد
باز آمد و فتنه زیر سر دارد
غافل که #خلیل_ما تبر دارد
غافل که #بسیج_را_هلاکی_نیست
از جبهه و بوق جنگ #باکی_نیست
چون دست خدا فشرد دستم را
نظّاره نمیتوان شکستم را
بر دشمن آنچه هست، بر من نیست
خِذلان و غم و شکست از من نیست
من دست خدا در آستین دارم
چون صاعقه، #خشم_راستین_دارم
دستی که به یاری خدا خیزد
تک نیز بُوَد، از او صدا خیزد
بر سینهی ابر، طبل میکوبم
تا گیسوی رعد را برآشوبم
یک جانِ به شعله مبتلا دارم
این داغ ز خاک کربلا دارم
تا قامت شرک غرق خون گردد
#تا_پرچم_کفر_سرنگون_گردد
در قبلهی این قبیله، هابیلم
رسواگر صدهزار قابیلم
صد ناله اگر ز آه من جاری است
شوق است که از نگاه من جاری است
من سرخترین زبان فریادم
از رنجش هر دو عالم آزادم
زخمم عطش نمک به دل دارد
خون از لب چشم خویش میبارد
دل را هوسی به خواب راحت نیست
چون مرهم دل به جز جراحت نیست
تا زخم به سینه نقش میبندد
بر نالهی تیغ، سینه میخندد
من سرو کمر خمیده را مانم
من خنجر آبدیده را مانم
من منّت کس نمیکشم هرگز
بیشعله نفس نمیکشم هرگز
هر چند که نیمه شب نمیخوابم
لیکن چو گل بهار، شادابم
من در دل خویشتن نمیگنجم
در وسعت پیرهن نمیگنجم
تا بال و پری ز شلعهها گیرم
چون شمع به انجمن نمیگنجم
هر چند اسیر پنجهی خاکم
سیمرغ شکارِ اوجِ افلاکم
خورشید شرارهای ز آهم شد
هر چند رفیق نیمه راهم شد
ای رهبر حقشناس و آگاهم
تا لحظهی مرگ، با تو همراهم
امروز منم چو چنگ، در چنگت
آیینهی روشن دلِ تنگت
امروز، من و تو، هر دو دلتنگیم
بر شانهی خاک، آسمانرنگیم
ای پیر! مرا بگیر در مشتت
بنواز به ضربهی سر انگشتت
مضرابم زن، که در سرور آیم
گز زخمهی تو به شوق و شور آیم
مِضرابم زن، که نالهها دارم
آتش ز فغان لالهها دارم
امروز که راه عشق پر پیچ است
#حکم_آنچه_تو_میکنی، دگر هیچ است
#ما_ترکناک_یا_بن_الحسین
#آقاسی
@jorenush