✍ یک:
مرحوم آیتالله سید رضی شیرازی:
«مرحوم میرزا علی آقا، فرزند مرحوم میرزای نائینی، انسان بسیار فاضل و صالحی بود. ایشان از قول پدرش نقل میکرد که در جریان تنباکو، ما در سامره بودیم. یک شب مرحوم میرزا شاگردانش را جمع کرد و گفت: «میخواهیم برای تحریم تنباکو به تهران تلگرافی را مخابره کنیم. هر یک از شما متنی را بنویسید که هر کدام مناسبتر بود، همان را بفرستیم.» پس از مدتی همه جمع شدیم و متنهایی را که تهیه کرده بودیم به میرزا ارائه کردیم. ایشان همه را مطالعه کرد و آنها را زیر تشکی که روی آن نشسته بود، گذاشت و متنی را از زیر تشک بیرون آورد و چنین خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال توتون و تنباکو بأیّ نحوکان در حکم محاربه با امام زمان (صلوات الله و سلامه علیه) است. الاحقر محمدحسن الحسینی.» میرزا حسین نائینی میگوید: «میرزا پس از قرائت این تلگراف فرمود که این تلگراف از ناحیهی مقدسهی حضرت حجت (ع) شرف صدور پیدا کرده. نظر شما چیست؟ ما با شنیدن این جمله چیزی نگفتیم و همه تسلیم شدیم و دانستیم که لزوماً این تلگراف باید مخابره شود و غیر از آن نابجاست.»
(«میرزای شیرازی با تکفیر ناصرالدین شاه مخالفت کرد»، مصاحبهی محمدرضا اسدزاده با آیتالله سید رضی شیرازی، خبرآنلاین.)
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/190
✍ دوم:
در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیسی و روسی که حملات و هجومها به ملت شیعه اوج گرفته بود، مرحوم آیتاللهالعظمی نائینی خیلی پریشان بودند و نگران از اینکه این وضع به کجا خواهد انجامید، نکند این کشور محبّ و دوستدار امام زمان (عج) از بین برود و سقوط کند و... . در همین حال، شبی به امام عصر (عج) متوسل میشوند و در حال توسل و گریه و ناراحتی در عالم رؤیا میبینند: دیواری است به شکل نقشه ایران که شکست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار، یک عده زن و بچه نشستهاند و دیوار دارد روی سرشان خراب میشود. مرحوم نائینی وقتی این صحنه را میبیند بهقدری نگران میشود که فریاد میزند و میگوید: خدایا! این وضع به کجا خواهد انجامید؟ در این حال میبیند که حضرت ولی عصر (عج) تشریف آوردند و دست مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلند کردند و آن را سر جایش قرار دادند و فرمودند: «اینجا شیعهخانهی ماست؛ میشکند، خم میشود، خطر هست، ولی ما نمیگذاریم سقوط کند. ما نگهش میداریم.»
(خبرگزاری حوزه، به نقل از: مجلهی امان، فروردین 1385، شمارهی 1، برگرفته از: کتاب «میر مهر»، مسعود پورسیدآقایی (با اندک تصرف).)
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/191
✍ سوم:
«آقای سید محمدرضا کشفی- فرزند مرحوم آقا سید مهدی کشفی- از پدرش نقل میکرد: در سنهی 1358 ه.ق پیش از وقایع شهریور 1320 ه.ش در قم ساکن بودم. پیش خود تصمیم گرفتم که برای بهبود اوضاع اجتماع، به ختم دعای سیفی پردازم. در این وقت، نامهای از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی دریافت داشتم که مرقوم فرموده بودند: لازم نیست شما ختم بگیرید؛ امام زمان علیهالسلام ناظر و مراقب احوال است، هر وقت مصلحت ببینند، اوضاع را دگرگون خواهند فرمود.»
(نشان از بینشانها، جلد 1، ص 71.)
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/192
✍ چهارم:
جواد منصوری: «[آیتالله] میرزا جواد آقا تهرانی که یکی از معتمدین حضرت امام در مشهد بود، سال 57 در خواب، حضرت ولیعصر را زیارت میکنند. حضرت میفرمایند: تا دویست روز دیگر کار تمام است. میرزا جواد آقا هم طی پیغامی جریان را به اطلاع امام میرسانند.»
(محمدعلی الفتپور، حاشیههای مهمتر از متن، ص 174، به نقل از: خاطرات جواد منصوری، ص 255.)
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/193
✍ پنجم:
مرحوم محمود مرتضاییفر (معروف به وزیر شعار):
«ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیتالله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام (ره) پیام داده که مردم در خانههای خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند.» آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بودهاند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بیرحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام میکنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانهها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه میشود.» بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتوگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانههایشان بیرون نیاورند. ما حرفهای آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانهها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشهای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه؛ نه؛ اصلاً مسأله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیههایش را پس بگیرد و امام هرچه میگفت، من قانع نمیشدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بیاختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.»
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/194
✍ ششم:
آیتالله سید علیاکبر قرشی: «سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک روز در ارومیه شنیدم که آیتالله خزعلی در یک سخنرانی عمومی مطلبی قریب به این مضمون گفته است: «امام زمان (عج) در جریان پیروزی انقلاب دوبار به رهبر انقلاب، امام خمینی پیام پیروزی داده است و هدایت فرموده است و این دو پیام به وسیلهی شخصی بزرگوار و معنوی به نام «لطیفی»[1] که ساکن تهران است و من او را میشناسم، به امام خمینی ابلاغ گردیده است.» این مسئله برای من خیلی عجیب آمد و سعی کردم به حقیقت آن پی ببرم. تا اینکه چند ماه بعد در مجلس خبرگان، آیتالله خزعلی را دیدم و در آن مورد از ایشان سؤال کردم. آقای خزعلی مسئله را کاملاً تأیید کرد. گفتم: «پس اگر من این موضوع را کتبی برای شما بنویسم، جواب مکتوب مینویسید؟» گفت: «بله، مانعی ندارد، شما بنویسید، من هر دو قضیه را در جواب شما مینویسم.» من نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت آیتالله خزعلی دامت برکاته. سلام علیکم و رحمةالله. راجع به اینکه آقای لطیفی دو دفعه مژدهی پیروزی را از طرف امام زمان (عج) به حضرت امام آورد، توضیح فرمایید.» ایشان با خط خود در جواب نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. 1- پیام به پاریس که فرمودند: «شاه میرود، نگران نباشید». امام راحل سؤال میکند: «با خونریزی یا بیخونریزی؟» میگوید: «امام علیهالسلام فرمود: «بیخونریزی». 2- روز بیستودوّم بهمن، پیام مبنی بر اینکه «در خانه نمانید، بیرون بریزید وگرنه کشته خواهید شد.» بهوسیلهی همین پیام، امام خمینی (ره) اعلام فرمود به حکومت نظامی اهمیت ندهید و بریزید بیرون. در نتیجه مردم تهران، بیرون ریختند، حتی خانوادههای خود را آوردند و در خیابانها نشستند، دیگر در تهران به هیچ وجه امکان آمدن تانک و امثال اینها نبود؛ بنابراین آن توطئهی خطرناکی که در نظر بود تا صدها تانک را وارد تهران کنند و با خونریزی انقلاب را از بین ببرند و محل اقامت امام را بمباران نمایند، منتفی شد.»
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/195
جرعهنوش | علی احسانزاده
✍ ششم: آیتالله سید علیاکبر قرشی: «سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک روز در ارومیه شنیدم که آ
اینها را نوشتم که یادآوری کنم این نظام را صاحبی دیگر است، دل قوی دار!
یکی از ارتکازات غلط ما این است که تصویری که از امام زمان و مهدویت ارائه میدهیم، تصویر یک شخص گوشهگیر است که نشسته تا به او بگویند بیا و ظهور کن. حالا این وسط گاهی هم به استغاثهی یک مومن پاسخ میدهد یا یک پارسا را به حضور میپذیرد و توصیهای فردی میکند.
اما امام زمان، "امام" است، "ساسهالعباد" است، راهبر و راهگشای جامعهی انسانی است. خود او دارد برای فرجش زمینهسازی میکند و کارها را پیش میبرد و ما اگر زرنگ باشیم، تلاش میکنیم خود را در طرح او قرار دهیم و به کارش بیاییم.
با این نگاه، انقلاب اسلامی پدیدهای با طراحی و رهبری امام عصر است و نظام اسلامی را او سرپرستی میکند. و امام خمینی و امام خامنهای کارگزار و نائب عام او در این طرحند.
کمی که دقت کنیم، استدلال و کشف هر دو همین را میگویند.
ولی این نگاه، اولاً نیازمند تبیین و ثانیاً نیازمند جمع شواهد و روایتگری است؛ روایتهایی هنری و اثرگذار که تصویر عمومی ما از مهدویت را اصلاح کند و جایگاه حقیقی انقلاب را در دلها تثبیت کند.
اگر خدا بخواهد باز هم از این روایتها خواهم گذاشت.
#مملکت_امام_زمان
#مهدویت
https://eitaa.com/jorenush/196