خاطرات #من_نوعی از استاد #فرج_نژاد (6)
نباید از یاد بُرد که حسین فرجنژاد در همهی این فعالیتها، یک روش ثابت داشت: معرفی #کتاب و فراهمکردن یک نمایشگاه کوچک از کتابها و مجلات پیشنهادی برای فروش، و البته جزواتی که آماده میکرد و در کنار کتابها در اختیار میگذاشت.
پیشتر نوشتم که استاد با تانک ذوالفقار اولین تیر را به #خودتحقیری تاریخی من شلیک کرد. حالا بگویم که آن جزوات که بسیاریشان حاصل دوران حضور استاد در جمع دانشجویان #دانشگاه_آزاد یزد بود، آن مسیر را در جان من ادامه داد و مرا با تاریخ #تمدن_اسلامی و قلههای افتخارآفرین آن آشنا کرد.
@jorenush
خاطرات #من_نوعی از استاد #فرج_نژاد (9)
استاد، خود با #کتاب انس داشت و دیگران را نیز از همان اولین گفتوگو به کتاب ارجاع میداد. کتاب معرفی میکرد، سِیر میداد و مطالبه میکرد.
از سال 86، ارتباطمان جدیتر شد؛ کتاب «آموزش عقاید در چهل درس» و «شیعه در اسلام» را معرفی کرد و گفت این دو کتاب را بخوان تا کتاب دیگری را برایت بفرستم. آن کتاب دیگر، «چکیدهی اندیشههای بنیادین اسلامی» برگزیدهی آثار آیتالله #مصباح بود. آموزش عقاید را در سال اول دبیرستان با روزنامه جلد کرده بودم و در مدرسه و خانه میخواندم. شاید برای کسانی که آن کتاب را دیدهاند، ساده به نظر آید، ولی همان کتاب ساده، خیلی برای دانشآموزی چون من و در آن محیط راهگشا بود.
@jorenush
یک توصیهی دوستانه،
خواندن دو کتاب #ابنمشغله و #ابومشاغل را از دست ندهید.
#کتاب
#نادر_ابراهیمی
@jorenush