eitaa logo
قرارگاه حضرت نرجس خاتون(س)
548 دنبال‌کننده
348 عکس
118 ویدیو
1 فایل
📞 09376674966 📞 09387701256 🆔 @jsalamat1 🆔 @jsalamat2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | سورپرایز داریم! 🎉🎉 یه جشن تولد یهویی برای خانم پرستار از طرف بچه های قرارگاه سلامت نرجس خاتون (س)🌷🌷 📌 بیمارستان امام خمینی (ره) www.jsalamat.ir 💌 @JSALAMAT_IR
قرارگاه حضرت نرجس خاتون(س)
۱ (حسین گلستانی) یا طبیب من لا طبیب له همراه ممنوع ۲ یک _ سعی کردم روز اولی خودم رو زودتر برسونم بیمارستان ، حالا باید تجهیزاتی رو بپوشم که فقط تو تلویزیون و تلگرام و اینستاگرام دیده بودم و به پزشک و پرستاری که اینا رو پوشیده بود آفرین و دمش گرمی گفته بودم و گذشته بودم. استرس دارم ، دقیق نمی‌دونم باید چکار کنم . باید روحیه بدم ؟ آخه چجوری ؟ کمکشون کنم ،چجوری ؟ تو دست و پای پزشک و پرستار نباشم یه وقت ؟ دروغ گفتم اگه بگم به خاطر نترسیدم و دو دل نشدم . نکنه خودم بگیرم ؟؟؟؟ شاید این ترس نشونه ی درست بودن انتخابه. . . دو _ هنوز پنج دقیقه نگذشته فهمیدم اون آفرینی که از پشت صفحه گوشی برای کسانی که این لباس ها رو میپوشن فرستادم باید پس بگیرم و بندازم سطل زباله ! انقدری نفس کشیدن تو این لباس ها و پشت دوتا ماسک و شیلد سخته که از زور نفس کم آوردن روز اول سه،چهار باری رفتم دم پنجره که همون نفسی که جناب سعدی میفرماید ممدّ حیات است و مفرّح ذات بیاد و بره تا من هم قدر این دو نعمت تنفس رو بدونم . به پرستارا خودمو معرفی کردم ، راست اگه بگم سخت بود ، حسین گلستانی هستم از طرف قرارگاه جهادگران ،پیش خودم گفتم نکنه پیش خودشون بگن خب که چی ! وسط این‌همه مشکل اومدی چکار ؟ مثل یه بچه زیادی با ادب سلام و خسته نباشید گفتم و رفتم پی کار خودم . سه _ اولین نفر پیرزنی بود که دلتنگ نوه کوچیکش چند روزی میشد توی یه اتاق سه در چهار، روی تخت ، با ملحفه زردو بالشت سفید، اروم سرفه میکرد یا اینکه پیرمردی بود که هر روز با رفیق هاش میرفت پارک و از خاطراتشون برای هم میگفتن و حالا نگاهش دوخته شده بود به پنجره انتهای اتاق که درخت های توی خیابون رو میشد از اونجا دید . یادم نیست اول کدومشون بود ، اما خوب یادمه با اولین دعاشون ،اولین غر غر کردنشون ، اولین نگاه مهربونشون ، اولین لبخند روی لبشون ، من توی تصمیمی که گرفته بودم مصمم تر شده بودم. پس بگو این جهادی ها چرا تا یه منطقه محروم پیدا میکنن سریع میریزن اونجا ، پس بگو چرا تا زلزله و سیل و بیماری میاد این جهادی ها سریع خودشونو میرسونن ، چقدر خوشمزه است کار جهادی . پیر مرد به خاطر تقصیر نداشته سرت داد میزنه و غرغر می‌کنه که چرا رگمو بد گرفتین ، کِیف میده . شنیدم پیر مردی به خاطر بی احتیاطی افتاده بود و محمد (رفیق جهادی ) رفته بود کمک که با لگد به صورت محمد زده بود ، چه عشقی کرده بود محمد ... چه عشقی میکنن جهادی ها 💌 @JSALAMAT_IR