eitaa logo
ثقلین و دیگر هیچ...
325 دنبال‌کننده
46 عکس
43 ویدیو
0 فایل
احادیث حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، همراه با متن عربی و ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
(14) (قسمت ششم، بخش اول) در غدیر ولایت علی را برای مردم علنی کن! «وَ لاتَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لاتُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَینَ ذالِکَ سَبِیلاً[1] و نمازت را زیاد بلند و آشكار، یا زیاد آهسته و پنهانی نخوان و در میان آن دو، راهى [معتدل] انتخاب ‌کن» حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق، خطاب به جابر می‌فرماید: مقصود از «وَ لاتَجْهَرْ بِصَلاتِکَ * نمازت را زیاد بلند و آشکار نخوان» یعنی ولایت علی (علیه‌السلام) را فعلاً آشکار و علنی نکن تا من زمانش را به تو بگویم؛ چرا که ولایت علی (علیه‌السلام)، حقیقت نماز است! همچنین مقصود از «وَ لاتُخافِتْ بِها * آن را مخفی نخوان» یعنی، آن اکرامی که من در حق علی مقدّر کرده‌ام را از خود او پنهان نکن و خود او را از این مطلب و اکرام آگاه کن. امّا اینکه می‌فرماید: «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا * در بین این دو راهی میانه انتخاب کن» یعنی از من بخواه که به تو اجازه دهم امر ولایت علی (علیه السلام) را آشکار کنی». که در روز غدیر خم، خداوند این اجازه را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) داد و او در آن روز [به خداوند متعال] عرض کرد: «خدایا! هرکس که من مولای او هستم، پس این علی (علیه‌السلام) مولای اوست، خدایا! هرکس که او را دوست بدارد، دوست بدار و با دشمنان او دشمن باش»[2]. شاید مقداری این عبارت امام باقر علیه‌السلام در حدیث فوق که فرمودند:** (در قرآن مقصود از حقیقت نماز، ولایت علی علیه‌السلام است)،** تازگی داشته باشد، در ادامه إن‌شاء‌الله نمونه‌هایی از روایاتِ فراوانی که در آن بیان شده، حقیقت نماز و تأویل حقیقی آن در بسیاری از آیات قرآن، ولایت امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) است، تقدیم می‌شود. [1] اسرا:۱۱۰ [2] عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ قَال سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَهْ فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا قَالَ لَا تَجْهَرْ بِوَلَایَهْ عَلِیٍّ فَهُوَ الصَّلَاهْ وَ لَا بِمَا أَکْرَمْتُهُ بِهِ حَتَّی آمُرَکَ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ لا تُخافِتْ بِها فَإِنَّهُ یَقُولُ وَ لَا تَکْتُمْ ذَلِکَ عَلِیّاً یَقُولُ أَعْلِمْهُ مَا أَکْرَمْتُهُ بِهِ فَأَمَّا قَوْلُهُ وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا یَقُولُ تَسْأَلُنِی أَنْ آذَنَ لَکَ أَنْ تَجْهَرَ بِأَمْرِ عَلِیٍّ (بِوَلَایَتِهِ فَأَذِنَ لَهُ بِإِظْهَارِ ذَلِکَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَهُوَ قَوْلُهُ یَوْمَئِذٍ اللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. (بحارالأنوار‌، علامه مجلسی، ج۳۶، ص۱۰۵) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(15) (قسمت ششم، بخش دوم) ولایت علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام)، حقیقت و باطن نماز در آیات قرآن کریم بنا شد تا برخی از آیاتی که در آن‌ها به نماز اشاره شده ولی روایات می‌فرمایند که مقصود حقیقی و تأولیشان ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌‌السلام) است تقدیم شود؛ مبحث را با حدیثی از خود حضرت امیر (صلوات‌الله‌علیه) آغاز می‌کنیم: حقيقت نمازِ مؤمن، من هستم!، من هستم مقصود ندای حی علی الصلاة (بشتابيد به سوی نماز)، من هستم مقصود ندای حی علی الفلاح (بشبتابيد به سوی رستگاری)، من هستم مقصود ندای حی علی خیر العمل (بشتابيد به سوی بهترين عمل)[1]. اما،‌ نمونه آیات: نمونه آیه‌ی شماره ۱: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ[2] از صبر و نماز یارى جویید؛ و این کار (یعنی استعانت از نماز) جز براى خاشعان، دشوار و سنگین است.» امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) خطاب به سلمان (علیه‌الرحمه) می‌فرماید: حقیقت نماز در قرآن ولایت من است؛ و کسی حقیقتاً نماز را به پا داشته که ولایت مرا اقامه کرده باشد،... سلمان از حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه دلیل این مطلب را از قرآن جویا شد؛ حضرت فرمود: دلیل این مطلب، این آیه‌ی قرآن است: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ» [منظور از] صبر در این آیه، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و [مقصود از] نماز، اقامه‌ی ولایت من است. به همین دليل خداوند فرموده: إِنَّها لَکَبِیرَةٌ (و ضمیر «ها» در آیه به «صلاة یعنی نماز» بر می‌گردد و نفرموده (إنهما)، یعنی بیان نداشته که کمک گرفتن از صبر و نماز هر دو سخت است، بلکه تنها به سخت بودن نماز اشاره کرده، چرا که حمل ولایت (من) که حقیقت نماز است، کاری بزرگ و سنگین است؛ مگر برای خاشعین که همان شيعيان هستند كه خداوند قلبشان را برای پذيرش ولايت من خاشع كرده است.)»[3]. آیه‌ی شماره ۲: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ[4] چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! * مى‌گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.» حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق که در آن به حسب ظاهر جهنمیان اولین و اصلی‌ترین دلیل دوزخی شدنشان را نمازگزار نبودن عنوان کرده‌اند می‌فرماید: مقصود از اینکه می‌گویند: «لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ - از نمازگزاران نبودیم» یعنی از شیعیان علیّ‌بن‌ابی‌طالب علیهما‌السلام نبودند[5]. امام صادق (علیه‌السلام) در بیان بسیار تأمّل‌برانگیز خود در تفسیر این آیه می‌فرمایند: در عرب، مصلی به اسبی گفته می‌شود که پشت سر اسب پیش‌تاز در حرکت است، بر این اساس «لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ - از نمازگزاران نبودیم»، یعنی از کسانی نبودیم که پشت سر پیشتاز و پیشوا و امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام) حرکت می‌کنند نبودیم[6]! نمونه آیه‌ی شماره ۳: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلهِ قانِتینَ[7] در انجام [به موقع و کامل] همه‌ی نمازها و [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پاخیزید.» حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق می‌فرمایند: [حقیقت] نماز، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، حسن (علیه‌السلام) و حسین (علیه‌السلام) می‌باشند. و مراد از [حقیقت] صلاة الوسطی، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌باشد. و مقصود از قُومُوا لِلهِ قانِتِینَ، [یعنی] در راه اطاعت ائمّه (علیهم السلام) به پا خیزید[8]. پانوشت‌ها: [1] الفضائل، ابوالفضل شاذان قمى، ص۸۴. [2] بقره:۴۵ [3] بحار الانوار، علامه مجلسی،‌ ج۲۶، ص۱. [4] مدّثر:۴۲و۴۳ [5] بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۶۱. [6] الکافی، ثقة الاسلام كلینی، ج۱، ص۴۱۹. [7] بقره:۲۳۸ [8] تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲۸. ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
💠 مولی امیرالمؤمنین علیه علیه السلام: ✅ لا يُعرَفُ النّاسُ إلاَّ بِالاِختِبارِ، فَاختَبِر أهلَكَ ووُلدَكَ في غَيبَتِكَ، و صَديقَكَ في مُصيبَتِكَ، و ذَا القَرابَةِ عِندَ فاقَتِكَ، و ذَا التَّوَدُّدِ وَالمَلَقِ عِندَ عُطلَتِكَ؛ لِتَعلَمَ بِذلِكَ مَنزِلَتَكَ عِندَهُم. ⬅️ مردم جز با آزمايش شناخته نمى‌شوند. خانواده و فرزندان را در نبودنت، دوستت را در گرفتارى‌ات، خويشاوندان را در تنگ دستى‌ات، و چاپلوسان و دوست‌نمايان را به هنگام بيكارى‌ات بيازماى، تا جايگاه خودت را نزد آنان بدانى. 📚 بحار الانوار (علامه مجلسی): ج۷۵، ص۱۰ @justhadis110
(قسمت هفتم) حکایتِ تفسیر و شأن نزول کفرِ بعد از اسلام و ایمان در قرآن کریم: آیه اول: يَحْلِفُونَ بِاللهِ‌ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ...[1] در روایت است، هنگامی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از غدیرخم فارغ شد و مردم پراکنده شدند، گروهی از قریش گردهم آمدند و بر آنچه که اتّفاق افتاد، تأسّف خوردند. در آن لحظات که گفتگو می‌کردند، سوسماری از کنارشان رد شد. برخی از آنان گفتند: «کاش که این سوسمار را بر ما گماشته بود و علی را بر ما نگماشته بود». ابوذر (رحمة‌الله‌علیه) این سخن را شنید و آن را با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در میان گذاشت. حضرت به‌دنبال آنان فرستاد و آنان را احضار کرد. امّا ایشان انکار کردند و قسم خوردند که آن سخن را نگفته‌اند. خدای عزّوجلّ این آیه را نازل کرد: (یَحْلِفُونَ بِاللهِ مَاقَالُواْ قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفر... به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه [در غياب پيامبر، سخنان كفرآميز] نگفته‌اند، درحالى‌كه به يقين سخنان كفرآميز گفته‌اند و پس از اسلام آوردنشان، كافر شده‌اند...) پس پیامبر (صلی‌‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «همانا آسمان بر کسی سایه نینداخته و زمین، کسی را بر دوش خویش حمل نکرده است که راستگوتر از ابوذر (رحمة‌الله‌علیه) باشد». و در ادامه فرمود: «امّا جبرئیل، بر من نازل شد و به من خبر داد که در روز قیامت قومی خواهند آمد که پیشوای ایشان یک سوسمار است، پس نیک بنگرید که شما آن قوم نباشید که خدای متعال می­فرماید: «[به یاد آورید] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! (اسراء:۷۷)[2]» آیه دوم: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللهُ‌ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً[3] كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، و باز هم ايمان آوردند، و ديگر بار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خدا هرگز آن‌ها را نخواهد بخشيد، و آن‌ها را به راه [راست] هدايت نخواهد كرد. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام درباره‌ی شأن نزول این آیه فرمودند: این آیه در شأن سران جریان نفاق نازل شده است که در ابتدای امر دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله (در مکه) ایمان آوردند؛ سپس (بعد از حجة‌الاوداع در غدیر) آن هنگام که پیامبر ولایت علی علیه‌السلام را عرضه‌داشت و فرمود: هر کس من مولای اویم، پس این علی مولای اوست، کافر گشتند؛ بعد از آنکه پیامبر امر فرمود به بیعت با امیر مؤمنان علی علیه‌السلام، بعیت کردند و دوباره ایمان آوردند؛ پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به بیعتی که با علی علیه‌السلام کرده بودند اقرار نکردند و دوباره کافر گشتند؛ و در نهایت هنگامی که از کسانی که با علی علیه‌السلام بیعت گرفته بودند، برای خودشان بیعت گرفتند، بر کفرشان افزودند و با این کار بود که دیگر هیچ چیزی از ایمان برایشان باقی نماند[4]. [1] توبه:۷۴ [2] مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۱ [3] نساء:۱۳۷ [4] الکافی، ثقة السلام کلینی، ج۱، ص۴۲۰ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت هشتم) علنی ساختن وجوب پذیرش ولایت علی علیه‌السلام، امری که با توجه به عملکرد جریان نفاق، ابلاغش برای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسیار سخت بود! فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ[1] شاید [ابلاغ] بعض آیاتى را که به تو وحى مى‌شود، [به‌ خاطر عدم پذیرش آن‌ها] ترک کنى [و به تأخیر اندازى] و سینه‌ات از این جهت تنگ [و ناراحت] شود... در معتبرترین منابع، در باب شأن‌نزول این آیه‌ی تأمّل‌برانگیز چنین بیان شده است: رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص سفر معراج و آن‌ هنگام که به نزدیک‌ترین جایگاه نزد خدا رسیدند (که جبرئیل امین نیز توان همراهی ایشان را نداشت) می‌فرماید: خداوند به من خطاب فرمود: ای محمد! ...من پيامبرى برنگزيدم؛ مگر اينكه براى او وزيرى تعيين كردم و حال تو فرستاده من هستى و على هم وزير توست. آن‌گاه پيامبر اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله از آسمان بازگشت. حضرت مايل نبود كه آنچه شنيده است به همگان بازگويد كه مبادا او را متهم كنند. زيرا آنان زمان چندان طولانى نبود كه از عصر جاهلى بيرون آمده بودند. از اين‌ رو پس از شش سال خداوند اين آيه را نازل فرمود: «شايد تو پاره‌اى از آنچه به تو وحى شده است، رهاسازى و سينه‌ات از تو تنگ شده است». (هود:۱۲). پيامبر صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله دشوارى آن را بر خويشتن هموار ساخت تا اينكه روز هشتم اين آيه فرو فرستاده شد: «یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس (مائده:۶۷)». اى پيامبر آنچه از پروردگارت به تو فرود آمده، به آنان ابلاغ كن وگرنه ابلاغ رسالت نكرده‌اى. بى‌گمان خداوند تو را از شر برخى مردم نگاه مى‌دارد. در اين هنگام پيامبر اسلام فرمود: اين آيه تهديد پس از وعده‌ی عذاب الهى است و دیگر ناگزير از انجام آن مى‌باشم، فارغ از هر آنچه منافقان بخواهند انجام دهند... در اين وقت بود كه جبرئيل با كلمه اميرالمؤمنين به على عليه‌السّلام سلام و تهیت فرستاد و آن‌گاه على عليه‌السّلام گفت: اى پيامبر خدا، اكنون چيزى مى‌شنوم، اما كسى را نمى‌بينم. پيامبر فرمود: اين صداى جبرئيل است كه از جانب پروردگار آمده است تا چيزى را كه خداوند به من وعده‌اش را داده بود تصديق كند. از آن پس بود كه پيامبر اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله فرمان داد كه مردان مسلمان يكى پس از ديگرى آمده و بر على عليه‌السّلام به‌عنوان امير مؤمنان درود بفرستند. [چرا که فقط حیدر امیرالمؤمنین است] آن‌گاه پيامبر به بلال گفت: فرياد بزن كه غير از بيماران همگان به غدير خم بروند... [2] پانوشت: [1] هود:۱۲ [2] انی لم ابعث نبیا الا جعلت له وزیرا و انک رسولی و ان علیا وزیرک فهبط رسول الله صلی الله علیه و آل۶ فکره ان یحدث الناس بشی- کراهیة ان یتهموه لانهم کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة حتی مضی لذلک ستة ایام فانزل الله تبارک و تعالی- فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک فاحتمل رسول الله ذلک حتی کان یوم الثامن فانزل الله تبارک و تعالی علیه- یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس فقال رسول الله صلی الله علیه و آله تهدید بعد وعید لامضین امر الله عز و جل فان یتهمونی و یکذبونی فهو اهون علی من ان یعاقبنی العقوبة الموجعة فی الدنیا و الآخرة قال و سلم جبرئیل علی علی بامرة المؤمنین فقال علی علیه السلام یا رسول الله اسمع الکلام و لا احس الرؤیة فقال یا علی هذا جبرئیل اتانی من قبل ربی بتصدیق ما وعدنی ثم امر رسول الله علیه السلام رجلا فرجلا من اصحابه حتی سلموا علیه بامرة المؤمنین ثم قال یا بلال ناد فی الناس ان لا یبقی غدا احد الا علیل الا خرج الی غدیر خم... (امالی (شیخ صدوق): ص۳۵۵) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت نهم) ✳️ در بين علمای اهل سنت هر به اصطلاح عالمی كه بيشتر بتواند فضايل و مناقب اميرالمؤمنين علیه السلام را ذبح كند، جايگاهش نزد اکثر علمایشان بالاتر و قدر و منزلتش بيشتر می‌شود! سرآمد اين‌ها کسانی چون مسلم، بخاری، طبری و... هستند. رویه این‌ها هنگام مواجهه با فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام غالباً به این شکل است، فی المثل در اکثر موارد که آیه‌ای در فضیلت حضرت امیر صلوات الله علیه نازل شده، شأن نزول را بیان نمی‌کنند، یا با تشکیک در وثاقت راویان، فضائل سعی در تضعیف حدیث می‌کنند، اگر هم در مواردی آن‌قدر فضیلت مبرهن و غیرقابل نادیده‌گرفتن و انکار کردن باشد، سعی می‌کنند به شکلی انحصار آن فضیلت را برای علی علیه السلام نفی نمایند؛ فی المثل در آیه‌ی اولی الامر که مربوط به دادن زکات در حال رکوع است، می‌گویند دیگرانی هم این کار را جز حضرت امیر صلوات الله علیه کرده‌اند؛ یا مدعی می‌شوند علی علیه السلام تنها کسی نبوده است که در کعبه به دنیا آمده است و... ✳️ طبری که در تاريخ و تفسير خود، تا توانسته فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را محو كرده، در مواردی هم که آن‌قدر فضيلت حضرت مبرهن می‌باشد که قابل انکار و نادیده گرفتن نباشد، سعی کرده به شکلی در انحصار آن فضیلت برای حضرت امیر خدشه وارد نماید، در ذیل آیه ۷ از سوره بینه اقراری تاریخی از خود برجای نهاده: ❇️ «إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّلِحَٰتِ أُوْلَٰئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ.» «به‌راستی كسانی كه ايمان‌آوردند و عمل صالح انجام دادن ايشان حقيقتاً بهترين مخلوقاتند.» طبری در تفسیر خود ذیل این آیه، تنها فقط و فقط يك حديث و يك مصداق را برای این بهترین مخلوقات آن هم به نقل از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بیان کرده است: ✅ وقد: حدثنا ابن حميد، قال: ثنا عيسى بن فرقد، عن أبي الجارود، عن محمد بن عليّ: (أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) فقال النبي صلى الله عليه وسلم: "أنْتَ يا عَلي وَشِيعَتُكَ". 💠 رسول خدا صلوات الله عليه و آله در خصوص مصداق اين بخش از (ایشان به راستی که بهترینِ مخلوقاتند) خطاب به علی علیه السلام فرموده: ⬅️ يا علی، تو شيعيانت بهترين مخلوقات هستيد! 📚 تفسير طبری: ج۳۰، ص۱۴۶ لينك از خود سايت اهل سنت: https://mosshaf.com/ar/main?ver=1#?&GetSura=98&vers=7&type=tafseer&b=tabary1 پ.ن: البته اين مطلب در منابع متعددی از بزرگان اهل سنت نيز ذكر شده، نظير: نام کتاب: الدر المنثور في التفسير بالمأثور (سيوطي): جلد۸، صفحه۵۸۹ http://lib.efatwa.ir/41689/8/589 نام کتاب: تاريخ دمشق (ابن عساكر): جلد۴۲، صفحه۳۷۱ http://lib.efatwa.ir/40314/42/371 نام کتاب: فتح القدير (شوكاني): جلد۵، صفحه۵۸۲ http://lib.efatwa.ir/41780/5/582 نام کتاب: محرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز (ابن عطية اندلسی): جلد۵، صفحه۵۰۸ https://lib.eshia.ir/41716/5/508 ✳️ فضايل مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در منابع اهل سنت آن‌قدر زياد و با عظمت است که... لیک در خانه اگر کسی باشد، همين يك حرف بس است... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
💠 حضرت امام موسی کاظم علیه السلام: ✅ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ دَلِيلاً وَ دَلِيلُ اَلْعَقْلِ اَلتَّفَكُّرُ وَ دَلِيلُ اَلتَّفَكُّرِ اَلصَّمْتُ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ مَطِيَّةً وَ مَطِيَّةُ اَلْعَقْلِ اَلتَّوَاضُعُ. ⬅ برای هر چیزی راهنمایی است و راهنمای عقل، تفکّر است و راهنمای تفکّر، صَمت است و برای هر چیزی مرکب راهواری است و مرکب راهوار عقل، تواضع است. 📚 الکافي (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۱۳ پ.ن: فرق صَمت و سکوت: صَمت سكوتی است ارادی، آن هم در برابر تهييج قوای نطق و بيان، يعنی حالتی‌ در نفس به وجود می‌آيد كه شخص ميل به سخن‌گفتن پیدا می‌کند، ولی پس از رجوع به قوای عاقله و ارجح يافتن سكوت در برابر سخن،‌ با اراده خود در برابر اين ميل نفس می‌ايستد و سخن نمی‌گوید. اما سكوت الزاماً اين‌گونه نيست و اعم از صَمت است و الزاماً مخالفت با نفسی هم در بسياری از مواردش دخيل نبوده. یعنی، همين‌قدر كه انسان حرف نزند، حتی اگر ارادی، اختياری و آگاهانه نيز نباشد، سكوت محقق می‌گردد. 🔆 ولادت با سعادت باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم علیه السلام تبریک و تهنیت باد... @justhadis110
راه نزدیک است.mp3
371.8K
💠 حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام: ✅ لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه. ⬅️ میان خداوند و آفریدگانش هیچ حجابی جز خود آنان وجود ندارد. 📚 التوحيد: ج۱، ص۱۷۸ 🔷 عالم ربّانی آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی رضوان‌الله‌علیه: ⬅️ حافظ که می‌گوید: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. همین را می‌گوید. یک وقت، چند نفر از اصفهان آمده بودند اینجا. گفتم: راه خیلی نزدیک است، خیلی راحت، خوشحال شدند، گفتم: یک قدم بیشتر نیست‌. خوشحال شدند گفتم: [فقط] آن یک قدم را باید بر سر خود بگذارید. ایشان همچنین در پاسخ به این پرسش که: آیا برای مؤمن راهی هست تا بفهمد توبه‌اش پذیرفته شده و یا کاری از او قبول شده است؟ فرمودند: بله هست، اما عمده این است که در انسان منیت از بین برود و خود را همواره بدترین خلق خدا بداند. این منیت است که حجاب انسان می‌شود نه گناه. گناه با یک نظر الهی برطرف می‌شود. به طور کلی، اولین مسئله این است که منیت از بین برود و انسان متوجه فقر خود شود. در خصوص این‌ فرمایش ایشان که می‌فرمایند، زمانی در انسان منیت از میان می‌رود که خود را همواره از همه‌ی خلق بدتر ببیند، طبق فرمایش امام رضا علیه‌السلام، این مهم زمانی محقق می‌شود که شخص به نهایت مرحله کمال عقلی خود برسد: عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد: ...سپس فرمود: دهمى چیست؟! به حضرت گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است. لا یتم عقل امرء مسلم حتی تکون فیه عشر خصال:... ثم قال...: ...لا یری أحدا إلا قال: هو خیر منی و أتقی. تحف العقول: ص۱۶۱ @justhadis110
هدایت شده از Ali Mesbahi
(قسمت یازدهم) آیه‌ای که در قرآن خداوند متعال، مستقیم امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام را مورد خطاب قرار داده است! وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ‌ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ‌ تَوَّاباً رَحيماً[1] و اگر اين مخالفان، هنگامى‌كه به خود ستم مى‌كردند [و فرمان‌هاى خدا را زيرپا مى‌گذاردند]، به نزد تو مى‌آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى‌كردند، و پيامبر هم براى آن‌ها استغفار مى‌كرد، خدا را توبه‌پذير و مهربان مى‌يافتند. درباره مرجع ضمیر «تو» در «جاؤُكَ - نزد تو می‌آمدند» روایاتی بسیار تأمّل‌برانگیز وجود دارد که نشان می‌دهد متناسب با بلاغت قرآن کریم، این مرجع ضمیر که به شکل مخاطب آمده است،‌ غیر از رسول (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) است که در ادامه به شکل غایب بیان می‌شود، به عنوان نمونه: حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام در خصوص این آیه خطاب به زراره می‌فرمایند: «خداوند در قرآن، علی (علیه‌السلام) را مخاطب خود قرار داده است». زراره می‌گوید: «در کجای قرآن»؟ حضرت در پاسخ می‌فرماید: «در آیه‌ی: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تَوَّابا رَّحِیمًا - و اگر اين مخالفان، هنگامى‌كه به خود ستم مى‌كردند [و فرمان‌هاى خدا را زيرپا مى‌گذاردند]، به نزد تو مى‌آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى‌كردند، و پيامبر هم براى آن‌ها استغفار مى‌كرد، خدا را توبه‌پذير و مهربان مى‌يافتند.»[2] همچنین حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام نیز در خصوص این آیه‌ی شریفه می‌فرمایند: به خدا سوگند یعنی... ای علی (علیه السلام)! اگر آن (حقّ حکومت) را نزد تو بیاورند و به خاطر آنچه انجام داده‌اند از خدا طلب آمرزش کنند و پیامبر هم برای آن‌ها طلب آمرزش کند، خدا را توبه‌پذیر و مهربان خواهند یافت.[3] پانوشت: [1] نساء:۶۴ [2] لَقَدْ خَاطَبَ اللَّهُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی کِتَابِهِ، قَالَ، قُلْتُ: فِی أَیِّ مَوْضِعٍ؟ قَالَ: فِی قَوْلِهِ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً.» (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۳۹۱) [3] ...یَعْنِی وَاللَّهِ ...لَوْ جَاءُوکَ بِهَا یَا عَلِیُّ (علیه‌السلام) فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ مِمَّا صَنَعُوا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیما. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۸، ص۳۳۴) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
💠 مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: ✅ إِيَّاکَ وَ الاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَ حُبَّ الاِْطْرَاءِ، فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ. ⬅ از خودپسندی و از اطمینان (و اتکا‌ کردن) به هر چیزی که (آن را برای خود کمالی استقلالی تصوّر می‌کنی که در نتیجه) موجب عُجب تو شده، و نیز از دلبستگی به ستایش و چرب‌زبانی‌های دیگران، بپرهیز زیرا این‌ها از بهترین فرصت‌های شیطان، برای نابود کردنِ کردارِ نیکوی نیکوکاران است. 📚 نهج البلاغه (سید رضی): ج۱، ص۴۲۶ - فرازی از نامه‌ی ۵۳ خطاب به مالک اشتر نخعی در حکم ولایت بر مصر پ.ن: یعنی برای خودت هر کمالی که قائل بشوی (استقلالی)، من با هوش هستم من مهربان هستم من سخاوتمند هستم من خوش‌اخلاق هستم من چشم‌پاک هستم من عفیف هستم من اهل انصاف هستم من قاری و مفسر قرآن هستم من اهل کمک به دیگران هستم من حدیث زیاد بلد هستم من رفیق فلان عالم بزرگ هستم من توان مدیریتی آن‌چنانی دارم من خوب بلد هستم پول حلال در بیاورم من تخصص بالای در فلان چیز دارم من جانباز هستم من مجاهد در راه خدا هستم من انسانی قانون‌مند هستم من وجدان کاری دارم من به کسی آزاری نرساندم و حق کسی را نخورده‌ام من... من... من... ابلیس می‌آید و دقیقاً از همین کمالی که جنابِ من برای خودش تصور کرده و انسان را بر زمین می‌کوبد و اعمالش را نابود می‌کند... پناه بر خدا... @justhadis110
حدیثی که جگر محب امیر المؤمنین علیه السلام را خُنَک می‌کند: 💠 فلسفه‌ی خلقت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام از زبان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: ✅ وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ! مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِیُعْبَدَ رَبُّکَ. ...وَ لَنْ یَهْتَدِیَ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَنْ لَمْ یَهْتَدِ إِلَیْکَ وَ إِلَی وَلَایَتِکَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی (طه:۸۲)» یَعْنِی إِلَی وَلَایَتِک. ⬅ به خدا سوگند یا علی! تو آفریده نشده‌ای، مگر برای اینکه پروردگارت پرستیده شود. و راهی به خدا ندارد، کسی که به تو و ولایتت هدایت نشده است و این سخن خود پروردگار عزّ و جلّ است که فرموده: «به راستی که من بسیار آمرزنده‌ام، تنها برای کسی که توبه کند، ایمان آورد، عمل صالح انجام دهد و پس از آن هدایت هم بشود» یعنی [بعد از توبه از شرک و ایمان به وحدانیت خدا و نبوت من و انجام اعمال صالح (از واجب و مستحب و ترک حرام و...)] به سوی ولایت تو [نیز] هدایت شود. 📚 امالی (شیخ صدوق): ص۴۹۴ پ.ن: یعنی اگر علی نبود! خدا پرستیده نمی‌شد، شناخته‌ هم نمی‌شد، چرا که شناخته شدن، مقدمه‌ی مورد پرستش واقع شدن است! در ارسال‌های قبلی نیز بیان شد که به چه علت اولاً پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام شرط تحقّق ایمان در همه‌ی ادیان گذشته نیز بوده است! و بیان شد که پذیرش ولایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌‌آله نجات بخش نیست! شرط لازم است، اما کافی نیست! و این پذیرش ولایت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینشان علیهم‌السلام است که شرط کافی برای تحقّق ایمان و هدایت و نجات است. دو روایت ضمیمه: 💠 حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام درباره‌ی همین آیه‌ی ۸۲ از سوره‌‌ی طه: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی * «به راستی که من بسیار آمرزنده‌ام، تنها برای کسی که توبه کند، ایمان آورد، عمل صالح انجام دهد و پس از آن هدایت هم بشود»» می‌فرمایند: ✅ أَ لَا تَرَی کَیْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَهًُْ أَوِ الْإِیمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّی اهْتَدَی وَ اللَّهِ لَوْ جَهَدَ أَنْ یَعْمَلَ مَا قُبِلَ مِنْهُ حَتَّی یَهْتَدِیَ قَالَ قُلْتُ إِلَی مَنْ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ إِلَیْنَا. ⬅ آیا نمی‌بینید که خداوند چگونه شرطی گذاشته است که نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح به حال انسان سودی نمی‌بخشد، مگر آن‌که هدایت یابد. به خدا قسم! بنده هر قدر هم تلاش کند تا عمل صالحی انجام دهد، از او پذیرفته نیست تا اینکه هدایت یابد. حارث می‌گوید: عرض کردم: به‌سوی چه کسی هدایت شود، فدایت گردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: به‌سوی ما (اهل بیت). 📚 تفسیر قمی: ج۲، ص۶۱ 💠 حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام: ✅ بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى. ⬅ به واسطه‌ی ما اهل بیت است که خداوند پرستیده می‌شود به واسطه ما اهل بیت است که خداوند شناخته می‌شود به واسطه ما اهل بیت است که خداوند یگانه‌ دانسته می‌شود و محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله حجاب خداوند [و واسطه‌ی فیض بین خودش و مخلوقاتش] است. 📚 الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۱۴۵ @justhadis110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: ✅ اِحْفَظْ أمرَكَ و لا تُنكِحْ خاطِبا سِرَّكَ. ⬅️ كارَت را پوشيده دار و رازت را عروسِ هر خواستگارى نكن. 📚 غررالحكم: ح۲۳۰۵ @justhadis110
هدایت شده از Ali Mesbahi
(قسمت دوازدهم) گوهری که بدون آن، نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح، به انسان سودی نمی‌دهد و فایده‌ای ندارد! إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى [1] من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می‌آمرزم! در آیه‌ی فوق، مواجهه‌ی انسان با غفّاریت خدا، مقید شده است به اینکه پس توبه‌کردن و ایمان آوردن و عمل صالح انجام دادن، شخص هدایت هم شده باشد. اینجا این پرسش مطرح می‌شود که: مقصود از این هدایتی که علّت تامّه برای مورد مغفرت ویژه‌ی خداوند واقع شدن است چیست؟ چرا که هر ایمان‌ آوردنی، مقدمه‌اش هدایت شدن است، یعنی کسی که ایمان آورده، قبل از ایمانش، هدایت شده که بعد، متأثر از آن هدایت، ایمان آورده، حال سؤال این است: این چه هدایتی است که مافوق هدایت اولیه‌ است، که علّت تامه است برای مورد مغفرت واقع شدن و بدون آن، نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح سودی نمی‌بخشد! پاسخ، در روایاتِ تأمّل‌برانگیز و ارزشمند ذیل: حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام: مقصود از (ثُمَّ اهْتَدى - سپس هدایت شود) در این آیه، این است که به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام هدایت شود.[2] رسول خدا حضرت محمد مصطفی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله: به خدا سوگند یا علی! تو آفریده نشده‌ای، مگر برای اینکه پروردگارت پرسیتده شود. و راهی به خدا ندارد، کسی که به تو و ولایتت هدایت نشده است و این سخن خود پروردگار عزّ و جلّ است که فرموده: «به راستی که من بسیار آمرزنده‌ام، تنها برای کسی که توبه کند، ایمان آورد، عمل صالح انجام دهد و پس از آن هدایت هم بشود» یعنی [بعد از توبه از شرک و ایمان به وحدانیت خدا و نبوت من و انجام اعمال صالح (از واجب و مستحب و ترک حرام و...)] به سوی ولایت تو [نیز] هدایت شود.[3] حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام درباره‌ی همین آیه‌ی ۸۲ از سوره‌‌ی طه می‌فرمایند: آیا نمی‌بینید که خداوند چگونه شرطی گذاشته است که نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح به حال انسان سودی نمی‌بخشد، مگر آن‌که هدایت یابد. به خدا قسم! بنده هر قدر هم تلاش کند تا عمل صالحی انجام دهد، از او پذیرفته نیست تا اینکه هدایت یابد. حارث می‌گوید: عرض کردم: به‌سوی چه کسی هدایت شود، فدایت گردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: به‌سوی ما (اهل بیت).[4] سدیر صیرفی از شاگردان برجسته امام باقر علیه‌السام نیز نقل می‌کند: هنگامی‌که امام باقر علیه‌السلام داخل مسجد الحرام می‌شد، من خارج می‌شدم؛ امام علیه‌السلام دست مرا گرفت و رو به قبله ایستاد فرمود: «سدیر به مردم دستور داده‌اند که بیایند اطراف این خانه‌ی سنگی را طواف نمایند؛ بعد پیش ما بیایند و ولایت و ارادت خود را به ما خانواده اعلام نمایند؛ که این آیه: اشاره به‌همین‌مطلب است؛ «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی. (طه:۸۲)» سپس با دست به سینه‌ی مبارکشان اشاره نمود و فرمود: یعنی به ولایت ما خاندان هدایت یابند. [5] پانوشت: [1] طه:۸۲ [2] تأویل الآیات الظاهرهًْ (استرآبادی): ص۳۱۰ [3] وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ! مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِیُعْبَدَ رَبُّکَ... وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی (طه:۸۲)» یَعْنِی إِلَی وَلَایَتِک. (امالی (شیخ صدوق): ص۴۹۴) [4] أَ لَا تَرَی کَیْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَهًُْ أَوِ الْإِیمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّی اهْتَدَی... (تفسیر قمی: ج۲، ص۶۱) [5] ...إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُعْلِمُونَا وَلَایَتَهُمْ لَنَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ إِلَی وَلَایَتِنَا. (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج۱، ص۳۹۲) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
💠 حضرت امام جعفر صادق علیه السلام: ✅ أصلُ الغِيبَةِ تَتَنوَّعُ بعَشرَةِ أنواعٍ: شِفاءُ غَيظٍ، و مَساءَةُ قَومٍ، و تُهمَةٌ، و تَصديقُ خَبرٍ بلا كَشفِهِ، و سُوءُ ظَنٍّ، و حَسَدٌ، و سُخريَةٌ، و تَعجُّبٌ، و تَبَرُّمٌ، و تَزيِينٌ، فإن أرَدتَ السلامَةَ فاذكُرِ الخالِقَ لا المَخلوقَ، فَيَصِيرَ لكَ مَكانَ الغِيبَةِ عِبرَةً، و مَكانَ الإثمِ ثوابا. ⬅️ منشأ غيبت ده چیز متنوّع و متفاوت است: فرو نشاندنِ خشم؛ همراهى نشان دادن با عدّه‌اى؛ متّهم و بد نام کردن؛ تصديق كردن يك خبر، بى آن كه حقيقت آن بر وى معلوم باشد؛ بدگمانى؛ حسادت؛ مسخره کردن؛ متعجّب و شگفت‌زده شدن؛ به جهت دلخور و منزجر شدن؛ خود را خوب جلوه دادن (خودشیرینی کردن). پس گر خواهان سلامت [دين و دنياى خود] هستى، تنها به ياد آفريدگار باش و آفريدگان را فراموش كن، تا به جاى غيبت، عبرت نصيبت شود و به جاى گناه، ثواب. 📚 بحار الأنوار (علامه مجلسی): ج۷۲، ص۲۵۷ @justhadis110
(قسمت سیزدهم) ای کاش در کنار پذیرش ولایت پیامبر، ولایت دیگری را نیز قبول می‌کردم... وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً * يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً[1] روزى كه ستمكار دستان خود را [از شدّت حسرت] به دندان مى‌گزد و مى‌گويد: «اى كاش با رسول [خدا] راهى برگزيده بودم *‌ [و] اى واى بر من، كاش فلان [شخص گمراه] را به دوستى انتخاب نكرده بودم! این دو آیه از آیات بسیار تأمّل‌برانگیز قرآن کریم است! در آیه نخست شخص ظالم در روز قیامت با حسرت می‌گوید: «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» ای کاش به همراه رسول خدا راهی برمی‌گزیدم در آیه بعد و در ادامه باز با حسرت می‌گوید: «يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً» ای وای بر من، ای کاش فلانی را به عنوان دوست بر‌نمی‌گزیدم! به حسب ظاهر، منطق حاکم بر این آیات نشان می‌دهد که بایست، یک ارتباطی از جنس تضاد وجود داشته باشد، میان «مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» و «فُلاناً خَلِيلاً»؛ یعنی همچنانی که شخص می‌گوید: ای‌کاش فلانی را به عنوان دوست برنمی‌گزیدم و از مهمترین عوامل شقاوت خود را دوست انتخاب کردن یک شخص خاصی می‌داند؛ همچنان باید این سبیلی که باید اتخاذ می‌شده در کنار پیغمبر اکرم نیز، شخص خاصی باشد که عدم اتخاذ ولایت و دوستی او در کنار پذیرش ولایت و دوستی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌آله نیز مایه شقاوت شخص شده باشد. اهمیت خاص این دو آیه از این جهت است که به حسب ظاهر آیه و با توجّه به روایات تفسیری ذیل آن، این آیه نیز از آیاتی است که نشان می‌دهد، پذیرش ولایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به تنهایی نجات‌بخش نیست و شرط لازم است اما کافی نیست،‌ در کنار پذیرش ولایت رسول الله طبق این آیه و آیاتی دیگر (نظیر آیه ۸۲ از سوره‌ی طه که قبلاً‌ توضیحش تقدیم شد) بایست چیز دیگری نیز از جنس پذیرش ولایت و دوستی شخص (و یا اشخاصی) از یک‌سو و برائت و دشمنی با دشمنان این شخص (یا اشخاص) از سوی دیگر محقّق شود تا نجات واقع گردد. اما روایات تفسیری ذیل این آیات شریفه: در روایات متعدد بیان شده است که در هنگام مرگ (که پرده‌ها کنار می‌رود و حقایق مشخّص می‌شود)، ملائکه برای منافقان و کافران به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب، هم جایگاهشان در دوزخ را نشان می‌دهند و هم نشان می‌دهند که در صورت پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام جایگاهشان در بهشت چگونه می‌بود. در این هنگام است که با حسرت فراوان می‌گویند: «ای کاش به همراه رسول خدا راهی برمی‌گزیدم (فرقان:۲۷)، اى كاش دستور پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص ولايت علی عليه‌السّلام را مى‌پذيرفتم...[2] همچنین در روایتی از امام محمد باقر علیه‌السلام نقل شده است که در تفسیر دو آیه‌ی فوق فرمودند: مقصود از «يَا لَيْتَنِي اِتَّخَذْتُ مَعَ اَلرَّسُولِ – ای کاش همراه با پیامبر راهی را بر می‌گزیدم» پذیرش ولایت علی علیه‌السلام است و مقصود از فلانی در «يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً – ای کاش فلانی را به عنوان خلیل برنمی‌گزیدم» دشمن علی علیه‌السلام است که حق او را غصب و حرمت او را هتک کرد.[3] و در خلال روایتی طولانی و بسیار تأمّل‌برانگیز و پرنکته و زیبا، رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در پاسخ به پرسش جمعی از اهالی یمن که به خدمت ایشان رسیده بودند، در خصوص اینکه جانشین ایشان چه کسی است فرمودند: كسى است كه ...خداى تعالى در بارۀ او اين آيه را فرو فرستاده: «يَوْمَ‌ يَعَضُّ‌ اَلظّالِمُ‌ عَلى‌ يَدَيْهِ‌ يَقُولُ‌ يا لَيْتَنِي اِتَّخَذْتُ‌ مَعَ‌ اَلرَّسُولِ‌ سَبِيلاً * روزى كه ستمكار دست‌هاى خود به دندان گزيده گويد اى كاش همراه با پيامبر راهى را برمی‌گزیدم» او همان وصی من است و پس از من راه رسيدن به من است. و در نهایت نیز، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به عنوان جانشینشان به آن‌ها معرفی فرمودند.[4] پانوشت: [1] فرقان:۲۷و۲۸ [2] رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: ...فعند ذلک یقول: ...فقبلت ما أمرنی و التزمت من موالاة علی علیه‌السلام ما ألزمنی. (تفسير امام حسن عسکری علیه‌السلام): ج۱، ص۱۳۱) [3] امام باقر علیه‌السلام: یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول علیا ولیا... (تفسير قمی: ج۲، ص۱۱۳) [4] فقالوا یا رسول الله من وصیک فقال... هو الذی یقول الله فیه «و یوم یعضّ الظّالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» هو وصیی و السّبیل إلیّ من بعدی... (الغيبة (نعمانی): ج۱، ص۳۹) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(6) (بخش هفتم) آیه‌ی مباهله، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنين علیه‌السلام در قرآن، به گواه شیعه و سنی! و دلیل اصلی افضلیت امیر مؤمنان علیه‌السلام بر همه‌ی انبیا علیهم‌السلام (جز رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله) فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ [1] هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. همان‌طور که در خلال مباحث گذشته عرض شد، در احادیث متعددی منقول از حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه و دیگر حضرات معصومین علیهم‌السلام، که در تفسیر «نبأ عظیمِ» مورد نظر قرآن بیان شده، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین نشانه‌ی الهی معرفی کرده‌اند[2]. و بر طبق روایات این مطلبی بوده است که حضرت علی علیه‌السلام مکرّر آن را بیان می‌فرمودند و بر آن تأکید ویژه داشتند[3]! حال ممکن است این سؤال پیش آید، با توجه به این که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله یقیناً افضل از امیرالمؤمنین علیه‌السلام هستند، چرا حضرت امیر علیه‌السلام چنین بیان کرده‌اند که عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین نشانه‌ی الهی هستند! جواب در آیه‌ی مباهله[4] نفهفته که بنابر فرمایش امامان علیهم‌السلام، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در همین آیه بیان شده[5]، چرا که بر طبق آن (به اتفاق روایات منقول در منابع شیعه[6] و سنی[7]) امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حکم نفس و حقیقت باطنی وجود رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی شده‌اند. بر این اساس،‌ وقتی حضرت امیر صلوات‌الله‌‌علیه می‌فرمایند من عظیم‌ترین خبر خدا و بزرگ‌ترین آیت الهی هستم، یعنی حقیقت باطنی وجود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین آیت الهی است. پانوشت‌ها: [1] آل عمران:۶۱ [2] تفسير قمی، ج۲، ص۴۰۱. [3] الکافی، ثقة الاسلام کلینی،‌ ج۱، ص۲۰۷ [4] ...فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل...(آل‌عمران:۶۱) ...بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما نيز فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما نيز زنان خود را؛ ما از نفوس خود [و كسى كه همچون جان ماست] دعوت كنيم، شما نيز از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله [و نفرين] كنيم... [5] روزی مأمون به امام رضا (علیه‌السلام) گفت: «مرا از بزرگ‌ترین امتیاز امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در قرآن آمده باخبر کن». امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «امتیاز مباهله که خداوند در قرآن می‌فرماید:... (الفصول المختارهْ، شیخ مفید، ص۳۸.) [6] به گفته قاضی نورالله شوشتری متکلم شیعه، مفسران اتفاق‌نظر دارند که... «اَنفُسَنا» (خودمان) به امام علی(علیه‌السلام) اشاره دارد. (احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج۳، ص۴۶) [7] در کتاب اِحقاق‌الحق (ج۳، ص۴۶-۷۲)، حدود شصت منبع از اهل‌سنت ذکر شده‏ است که تصریح کرده‌اند آیه مباهله درباره امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) نازل شده است؛ از جمله: الکَشّاف (ج۱، ص۳۷۰) اثر زَمَخشَری، التفسیر الکبیر (ج۸، ص۲۴۸) اثر فخر رازی، اَنوارُ التَّنزیل و اَسرارُ التَّأویل (ج۲، ص۲۱) اثر عبدالله بن عمر بیضاوی و... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110 🌀 (پاتوق گفتمانی جوانان انقلابی) https://eitaa.com/joinchat/2094203265C1a91802f6c
(24) (قسمت چهاردهم) هادی امت، علی علیه‌السلام و زمینی که از حجت خداوند خالی نمی‌گردد... إِنَّمَا أَنْتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[1] به راستی که تو فقط بیم‌دهنده‌اى؛ و براى هر قومی هدایت‌کننده‌اى است. در بسیاری از معتبرترین منابع اهل سنت، از راویان متعدد، احادیث معتبر فراوانی نقل شده است که مقصود از هادی در این آیه، علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است. به عنوان نمونه: فخر رازی در تفسیر خود از ابن عباس چنین نقل کرده: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دست مبارکش را بر سینه خود گذارد و فرمود: من بیم‌دهنده هستم»، سپس اشاره به على علیه‌السلام کرد و فرمود: تو هدایت کننده‌اى یا على! و به وسیله‌ی تو بعد از من هدایت‌شوندگان هدایت مى‌شوند.»[2] همچنین سیوطی از بزرگترین مفسران اهل سنت، در تفسیر خود (الدّر المنثور) این روایت را به نقل از بزرگان اهل سنت نظیر: ابن جرير و ابن مردويه و ابونعيم و ديلمى و ابن عساكر و ابن نجار نقل کرده است.[3] برخی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت که در منابعشان این حدیث را ذکر کرده و آن را صحیح دانسته‌اند: شهاب الدین آلوسی (در تفسیر روح المعانی): ج۷، ص۱۰۳ شوکانی (در فتح القدير): ج۳، ص۸۴ ابن عساکر (در تاریخ دمشق): ج۴۲، ص۳۵۹ ابن کثیر (در تفسیر القرآن العظیم): ج۴، ص۳۷۲ حاکم نیشابوری (در مستدرک علی الصحیحین): ج۳، ص۱۴۰ ثعلبی (در تفسیر خود): ج۵، ص۲۷۲ متقی هندی (در کنز العمّال): ج۱۱، ص۶۲۰ و این‌ها تنها بخش کوچکی از علمای اهل سنت هستند که در منابع خود این حدیث را نقل کرده‌اند! شدّت اهمیت این آیه، از این حیث است که مؤید این حقیقت معقول در معارف بلند شیعی است که زمین از حجت خداوند که خلق را به سوی خداوند هدایت کند (بی هیچ‌ شک و شبهه و اعواجی) خالی نمی‌ماند! حتی ابن تیمه‌، مؤسس فرقه‌ی وهابیت، وقتی سعی کرده است که در صحت حدیث فوق خدشه وارد کند، به این حقیقت مستتر در آیه تمسّک جسته، که اگر بخواهد علی مصداق هدایت‌گر در آیه‌ی فوق باشد، دیگر در اقوام پس از زمان حیات خودش چه کسی هادی است؟ بعد نتیجه گرفته است که چون علی علیه‌السلام نمی‌تواند برای اقوام بعد از خودش هادی باشد، پس حدیث فوق نمی‌تواند صحیح باشد![4] حال آن‌که توجّه نداشته است که با این اقرار، همان عقیده‌ی حقّه‌ی معقول و منبعث از آیات قرآن و روایات نبوی را تأیید کرده است که زمین از حجت خالی نمی‌ماند! چنانچه امام باقر علیه‌السلام به نقل از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در تفسیر این آیه‌ چنین بیان می‌دارند: «من آن منذر و بیم‌دهنده هستم»، در حالی که در هر عصری، امامی از ما اهل بیت، مردم را به آنچه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده است، هدایت می‌کند. هدایتگران الهی پس از ایشان، علی (علیه‌السلام) و سپس اوصیای بعد از او، یکی پس از دیگری هستند. به خدا سوگند، هدایت امّت وظیفه ماست و تا روز قیامت ادامه دارد. رسول خدا همان منذر است و آنان که خواستار هدایت‌اند، به وسیله علی (علیه‌السلام) هدایت می‌شوند.[5] و در حدیثی بسیار تأمّل‌برانگیز از امام صادق علیه‌السلام که در حقیقت پاسخ به ادعای ابن تیمیه نیز محسوب می‌شود، در خصوص پرسش ابابصیر درباره‌ی تفسیر این آیه، نقل شده‌ است: اى ابا بصیر، رسول خدا صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله (منذر و)‌ بيم‌دهنده است و على عليه‌السّلام هادی بود، بگو بدانم امروز هم (به نظر تو) هدایت‌گری هست‌؟ ابابصیر می‌گوید، گفتم: آرى فدایت گردم، هميشه از شما خانواده هدایت‌گری پس از هدایت‌گری دیگر بوده، تا نوبت به شما رسيده است. فرمود: اى ابا بصیر، خدايت رحمت كند، اگر چنان بود كه آيه‌اى (تنها فقط و فقط) دربارۀ شخصی نازل مى‌شد و چون آن شخص می‌مُرد، آيه هم مى‌مُرد (و دیگر مصداقى نداشت) در نتیجه قرآن مرده بود، ولى قرآن، هميشه زنده است و همان‌طور كه بر گذشتگان منطبق مى‌شد، بر بازماندگان هم منطبق مى‌شود.[6] پانوشت: [1] رعد:۷ [2] ابن عباس قال: لما نـزلت (إنما أنت منذر ولكل قوم هاد) ، وضع صلى الله عليه وسلم يده على صدره فقال: أنا المنذر (ولكل قوم هاد)، وأومأ بيده إلى منكب عليّ، فقال: أنت الهادي يا عليّ، بك يهتدي المهتدون بَعْدي. (تفسیر فخر رازی: ج۱۹، ص۱۴) [3] الدر المنثور (سيوطی): ج۴، ص۶۰۸ [4] منهاج السنة النبویة (ابن تیمیه): ج۷، ص۱۴۲ [5] "أنا المنذر" و فی کلّ زمان إمام منّا يهديهم إلی... (تفسیر العیّاشی: ج۲، ص۲۰۴) [6] رسول الله صلی الله علیه و آله المنذر و علیّ الهادی یا أبا محمد هل من هاد الیوم؟... (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج۱، ص۱۹۱) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
هدایت شده از Ali Mesbahi
(قسمت پانزدهم) با علی باشید...! يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ‌ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ[1] اى كسانى ‌كه ايمان آورده‌ايد! از تقوای الهی پیشه کنید و با صادقان باشيد. این آیه از مبنایی‌ترین آیاتی است که مؤید شاکله‌ی اعتقادات تشیع است. بر طبق این آیه شریفه، خداوند پس از دستور به رعایت تقوا خطاب به اهل ایمان، دستور می‌دهد بی‌قید و شرط و در همه‌ی شرایط و زمان‌ها مؤمنان در معیت و همراهی با صادقان باشند! اینکه آیه نفرموده (کونوا من الصادقین - یعنی از صادقان باشید) بلکه فرموده: (كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ - یعنی همراه با صادقانه باشید) یعنی این صادقان در مرتبه‌ای از صدق قرار دارند که باقی مؤمنان، هر قدر هم که تقوا پیشه کنند، باز از زمره‌ی ایشان نمی‌توانند قرار بگیرند، چرا که اگر امکان نائل شدن به آن مرتبه از صدق وجود داشت، آیه می‌فرمود (کونوا من الصادقین - از صادقین باشید) همچنین بی‌قید و شرط بودن امر به معیت و همراهی با این صادقان نیز گواه معصوم بودن این صادقان است، چرا که امر مطلق و بی‌قید خداوند به معیت و همراهی با کسی که معصوم نیست محال است‌‌. همچنین مطلق بودن امر به معیت با این صادقان از حیث زمان نیز مؤید این حقیقت است که در هر زمان، حداقل یکی از این صادقان باید باشد که مؤمنین ضمن رعایت تقوا، مأمور هستند به همراهی مطلق و بی‌چون و چرا با این صادقان! اما روایات تفسیری ذیل این آیه‌ی شریفه: قندوزی عالم حنفی مذهب اهل سنت در ینابیع المودة، حدیث ذیل را به نقل از امیر مؤمنان در خصوص تفسیر این آیه ذکر کرده که حضرت فرمود: آیا شما نمی‌دانید که هنگامی که این آیه نازل گشت: سلمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: ای رسول خدا! این آیه عام است یا خاص؟ و حضرت در پاسخ فرمود: به عموم مؤمنان امر شده که با صادقان منظور نظر آیه باشند و از این حیث آیه مصداق عام دارد. اما در خصوص صادقین، پس خاص هست و مصداقش مختص برادرم علی که اوصیای بعد از او از فرزندانش است، تا روز قیامت و از این حیث آیه مصداق خاص دارد.[2] در روایت دیگری نیز منقول از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص شأن نزول این آیه چنین آمده است: حسین سعید با سندی از ابوسعید روایت کرده که گفت: هنگامی‌که آیه: اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، نازل شد، رسول خدا (صلی‌الله علیه‌و‌آله) رو به صحابه کرده و فرمود: «آیا می‌دانید این آیه درباره‌ی چه کسی نازل شد»؟ ...ابودجانه گفت: «ای رسول خدا (صلی‌الله علیه‌و‌آله) ما همه از صادقین هستیم که به تو ایمان آورده و تصدیقتان کردیم». حضرت فرمود: «ای ابودجانه! چنین نیست؛ این آیه اختصاصاً در شأن پسر عموی من علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) نازل شده است، و او از راستگویان است».[3] و در کتاب کافی شریف نیز چندین روایت در خصوص این آیه ذکر شده از جمله حدیث ذیل منقول از امام رضا علیه‌السلام: مقصود از صادقان در این آیه، همان امامان علیهم‌السلام هستند که در طاعتشان صدّیق هستند.[4] پانوشت: [1] توبه:۱۱۹ [2] ثم قال علي عليه السّلام: أنشدكم اللّه أ تعلمون أن اللّه أنزل: يََا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللََّهَ وَ كُونُوا مَعَ اَلصََّادِقِينَ (توبه:۱۱۹) فقال سلمان: يا رسول اللّه عامّة هذا أم خاصّة؟قال: أمّا المؤمنون فعامّة المؤمنين أمروا بذلك، و أمّا الصادقون فخاصّة لأخي علي و أوصيائي من بعده إلى يوم القيامة. (ینابیع المودة (قندوزی): ج۱، ص۳۴۴) [3] ...فَقَالَ أَبُودُجَانَهًَْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کُلُّنَا مِنَ الصَّادِقِینَ قَدْ آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَاکَ قَالَ لَا یَا أَبَادُجَانَهًَْ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی ابْنِ‌عَمِّی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ... (تفسیر فرات الکوفی: ص۱۷۴) [4] الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّهًُْ علیهم‌السلام وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۲۰۸) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
هدایت شده از Ali Mesbahi
(قسمت شانزدهم) ایمان، یکی از نام‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در قرآن وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ[1] و كسى ‌كه به ایمان کافر شود، اعمال او تباه مى‌گردد؛ و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود. این آیه‌ی شریفه، تعبیر عجیبی را به کار برده است! در قرآن کریم در چندین مورد از عبارت "مَن یَکفُر" استفاده شده است و در تمامی این موارد اشاره شده است به: ۱- کفر ورزیدن به خداوند.[2] ۲- کفر ورزیدن به خداوند، ملائکه، کتب آسمانی و روز قیامت.[3] ۳- کفر ورزیدن به کتب آسمانی.[4] ۴- کفر ورزیدن به آیات خداوند.[5] اما آیه‌ی فوق‌، تنها آیه‌ای است که از آن از عبارت کفر به ایمان استفاده شده است؛ و به حسب ظاهر، عبارتِ کفر به ایمان، عبارتی مبهم است، ایمان لوازمی دارد و کسی که مؤمن به آن لوازم باشد، ایمان در او محقق می‌شود و کسی که به آن لوازم کافر باشد، کفرش محقق می‌شود، همان‌گونه که در آیات دیگر قرآن کریم هم، کفر به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی و آیات الهی که همگی لوازم ایمان هستند را، نشانه‌های تحقق کفر معرفی کرده است. حال باید دید مقصود از کفر به ایمان چیست! در روایات تفسیری، مصادیقی برای این لازمه‌ی ایمانی که اگر به آن کفر ورزیده شود، همه اعمال حبط می‌شود، بر شمرده شده که بنابر فرمایش حضرات معصومین علیهم‌السلام، مهمترین این مصادیق که بیش از دیگر موارد بر آن تکرار و تأکید شده، عبارتست از: پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام به عنوان نمونه‌، حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام در خصوص مقصود ایمان در این آیه می‌فرماید: مقصود از ایمان در بطن قرآن، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است و هر کس به ولایت ایشان کفر بورزد به تحقیق که عملش نابود است.[6] در تبیین این‌که بر چه اساسی، مقصود ایمان در این آیه، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است، به حدیثی از رسول خدا صلوات‌الله‌علیه‌‌و‌آله استناد می‌شود که علاوه بر بسیاری از منابع شیعی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ و آن حدیثی است که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز جنگ احزاب (خندق) هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به نبرد با عمر بن عبدود رفت بیان فرمود: برزَ الإیمانُ کلُّه إلی الشِّرکِ کلِّه[7] همه‌ی ایمان در برابر همه شرک آشکار شد. اگر به این حدیث نبوی و حدیث مذکور از امام علیه‌السلام دقت شود، تطابق ظریف و دقیق آن عیان می‌شود! امام باقر علیه‌السلام فرمودند، بطن ایمان در قرآن ولایت امیرالمؤمنین است. بطن یعنی چیزی که ظاهر نیست؛ و در روز خندق هم، رسول خدا در بیان خود از فعل بَرَز به معنای آشکار شد، استفاده فرمود. چیزی باید مخفی باشد که آشکار شود، آن چه که مخفی بوده چه بوده است؟ بلی، این‌که حقیقت ایمان، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است. بنابر این، ایمان یکی از نام‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در قرآن است! علامه طباطبایی نیز در المیزان، بعد از بیان مباحث فوق مجدد تأکید می‌کنند که: اين را هم بگوئيم كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز جنگ خندق که على (علیه‌السلام) را به جنگ با عمرو بن عبدود روانه مى‌كرد، آن جناب را ايمان خواند، چون در آن روز فرمود: برز الايمان كله الى الكفر كله، و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.[8] از جمله آیات دیگر قرآن کریم که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را با عنوان ایمان یاد کرده است، آیه‌ی ۷ از سوره‌ی حجرات است که می‌فرماید: حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ[9] خداوند ایمان را در نزد خدا شما محبوب گرداند. در کتاب شریف کافی، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مقصود از ایمان در این آیه، که در نزد مؤمنین محبوب شده است، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است.[10] پانوشت: [1] مائده:۵ [2] (بقره:۲۵۶) - (زخرف:۳۳) [3] نساء:۱۳۶ [4] (بقره:۱۲۱) - (هود:۱۷) [5] (آل عمران:۱۹) - (مائده:۱۱۵) [6] الإیمان فی بطن القرآن علی بن أبی‌ طالب علیه السلام... (تفسیر فرات کوفی: ص۱۲۱) - با همین مضمون: بصائر الدرجات (صفار قمی): ص۹۷ - مناقب (ابن شهر آشوب): ص۹۴ و... [7] در منابع شیعی: ارشاد القلوب (دیلمی): ج۲، ص۶۴ - الطرائف: (سید بن طاووس): ج۱، ص۶۰ و... در منابع اهل سنت: ینابیع المودة (القندوزی): ج۱، ص۲۸۱ - حیاة الحیوان الکبری (دمیری): ج۲، ص۲۴۹ و... [8] المیزان فی التفسیر القرآن (علامه طباطبایی): ج۵، ص۲۱۷و۲۱۸ [9] حجرات:۷ [10] امام صادق علیه‌السلام: فی قوله تعالى: "حبب إلیکم الایمان و زینه فی قلوبکم (یعنی أمیر المؤمنین) و کره إلیکم الکفر و الفسوق و و العصیان" الأول و الثانی و الثالث. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۴۲۶) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
💠 مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: ✅ اگر خداوند سبحان اراده کرده بود، به هنگام بعثت انبیاء، درهاى گنج‌هاى طلا و معادن زرِ ناب و باغ‌هاى خرّم و سرسبز را به روى آن‌ها می‌گشود. و اگر اراده مى‌کرد که پرندگان آسمان و وحوش زمین را همراه آن‌ها گسیل می‌داشت، ولى اگر این کار را مى‌کرد دیگر آزمایشی در کار نبود و پاداش و جزاى نیکوکاران بى‌اثر مى‌شد و وعده‌هاى الهى بى‌فایده مى‌گشت؛ مطیعان، مستحقّ اجر و پاداشِ امتحان‌دهندگان نمى‌شدند و مؤمنان استحقاق ثواب نیکوکاران را نمى‌یافتند و نام‌ها (نظیر: مسلم، مؤمن، مخلص و...) با معانى خود همراه مطابقت نمی‌کرد. اما خداوند سبحان، پیامبران خود را از نظر عزم و اراده، قوى، و از نظر ظاهر، فقیر و تهیدست در چشم مردم قرار داد؛ ولى فقرى توأم با قناعتى که قلب‌ها و چشم‌ها را پر از غنا مى‌کرد، همراه با ضعف ظاهرى که چشم‌ها و گوش‌ها(ى دنیاپرستان) را آزار مى‌داد (در جهات معنوى، قوى و نیرومند و در جهات مادّى، ساده و به ظاهر نادار بودند). اگر پیامبران داراى قدرتى بودند که کسى را یاراى مخالفت با آنان نبود، و توانایى و عزتى داشتند که هیچ‌گاه مغلوب نمى‌شدند، و سلطنت و شوکتى که گردن‌ها به سوى آن کشیده مى‌شد و از راه‌هاى دور بار سفر به سوى آنان مى‌بستند - اگر چنین بودند - پذیرش دعوت آنان براى مردم آسان‌تر و سرکشى در برابر آنان مشکل‌تر بود و مردم به جهت ترسى که بر آن ها مستولى مى‌شد، یا طمع و یا رغبتی که آنان را متمایل به پیامبران مى‌ساخت به آن‌ها ایمان مى‌آوردند. در این حال دیگر نیّات و انگیزه‌ها خالص نمی‌بود. ✅ لَوْ أَرَادَ اللّهُ سُبْحَانَهُ لِاَنْبِیَائِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ، أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذُّهْبَانِ، وَ مَعَادِنَ الْعِقْیَانِ، وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ أَنْ یَحْشُرَ مَعَهُمْ طُیُورَ السَّماءِ وَ وُحُوشَ الْاَرَضِینَ لَفَعَلَ، وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ، وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ، وَ اضْمَحَلَّتِ الْاَنْبَاءُ، وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلِینَ، وَ لا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِینَ، وَ لا لَزِمَتِ الْاَسْمَاءُ مَعَانِیَهَا. وَ لکِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِمْ، وَضَعَفَةً فِیَما تَرَى الْاَعْیُنُ مِنْ حَالاَتِهِمْ، مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُیُونَ غِنىً، وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْاَبْصَارَ وَ الْاَسْمَاعَ أَذىً. وَ لَوْکَانَتِ الْاَنْبِیَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لا تُرَامُ، وَ عِزَّةٍ لاَتُضَامُ، وَ مُلْکٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ، وَ تُشَدُّ إِلَیْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ؛ لَکَانَ ذَلِکَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِی الإِعْتِبَارِ، وَ أَبْعَدَ لَهُمْ فِی الإِسْتِکْبَارِ، وَ لآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ، أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ، فَکَانَتِ النِّیَّاتُ مُشْتَرَکَةً. 📚 نهج البلاغه (سید رضی): فرازی از خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه) @justhadis110
(قسمت هفدهم) یکی دیگر از دلایل قرآنیِ افضلیت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام بر همه انبیای الهی علیهم‌السلام (جز رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله) وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[1] آن‌ها كه كافر شدند مى‌گويند: «تو پيامبر نيستى»! بگو: «كافى است كه خداوند، و كسى‌ كه علم كتاب نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند». در منابع شیعه[2] و بسیاری از منابع اهل سنت[3] ذکر شده که مقصود از کسی که علم کتاب نزد اوست، علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است. از طرف دیگر در منابع حدیثی شیعه و سنی بیان شده است که مقصود از «الذی عنده علم من الکتاب[4] - کسی که علمی از کتاب نزد اوست» آصف بن برخیا (وصیِ حضرت سلیمان) است که به واسطه‌ی همان علمی که از کتاب داشت، تخت ملکه‌ی سبا را در کمتر از چشم بر هم زدنی نزد سلیمان علیه‌السلام حاضر ساخت. با توجه به اینکه خداوند، قرآن را مهیمن بر کتب آسمانی دیگر معرفی کرده است، یعنی علاوه بر معارف و حقایق فراوان دیگری که تنها در قرآن کریم ذکر شده است، هر آنچه از حقایق که در کتب آسمانی گذشته بوده را نیز در خود دارد.[5] همچنین تبیان هر چیز نیز در قرآن بیان شده[6] (که چنین وصفی برای کتب آسمانی پیش نیست و باز مؤیدی است بر همان مهیمن بودن قرآن کریم بر کتب آسمانی پیشین) بر این اساس امیر مؤمنان علی علیه‌السلام که حامل کل علم کتاب است (آن هم کتابی که تبیان همه چیز در آن است)، بر تمام انبیای گذشته که بخشی از این علم را در اختیار داشته‌اند، افضل هستند. در ذیل از بین انبوه روایات تفسیری مرتبط با این آیات، دو نمونه تقدیم می‌شود: امام باقر علیه‌السلام: خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت؛ مگر اینکه بخشی از علم را به او داد، به جز پیامبر ما (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، که به او تمام علم را داد و در قرآن فرمود: تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ. (نحل:۸۹) تبیین همه‌چیز در آن است»[7] عبدالله‌بن‌ولید گوید: امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: «ای عبداللَّه! درباره‌ی علی و موسی و عیسی علیهم‌السلام چه می‌گویی»؟ گفتم: «درباره‌ی آنان چه می‌توانم بگویم»؟ فرمود: «او به خدا سوگند! از آن دو اعلم بود». سپس فرمود: «مگر شما نمی‌گویید آنچه را که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دارد علی (علیه السلام) هم دارد»؟ گفتم: «آری، ولی مردم انکار می‌کنند». فرمود: «با این فرمایش خداوند به موسی (علیه‌السلام) با آنان استدلال کن که می‌فرماید: «و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم (اعراف:۱۴۵)» در این آیه خداوند به ما فهمانده است که همه چیز را برای او ننوشته است. و به عیسی (علیه‌السلام) فرموده است: «تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم (زخرف:۶۳)» و اینجا هم به ما فهمانده که تمام چیزها را برای عیسی (علیه‌السلام) بیان نکرده است. و به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرموده است: «تو را گواه بر آنان قرار می‌دهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز (نحل:۸۹)» و فرمود: درباره‌ی آیه: «بگو که خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست برای من کافی هستند که شاهد (حقانیت نبوت) من باشند (رعد:۴۳)» سپس فرمود: «به خدا سوگند! منظور (از کسی که علم کتاب نزد اوست در این) آیه ما (اهل بیت) هستیم و علی (علیه‌السلام)، نخستین ما و افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌باشد».[8] پانوشت: [1] رعد:۴۳ [2] امالی (شیخ صدوق): ص۵۵۶ [3] از جمله منابع اهل سنت که احادیث مربوط به این مطلب در آن‌ها ذکر شده عبارتند از: البحر المحيط في التفسير (أبو حيّان اندلسی): ج۶، ص۴۰۲ - تفسير قرطبی: ج۹، ص۳۳۶ - زاد المسير في علم التفسير (ابن جوزی): ج۲، ص۵۰۲ - تفسیر ثعلبی: ج۵، ص۳۰۳ - مناقب علي (ابن مغازلی): ج۱، ص۳۸۰ - ينابيع المودة (قندوزی): ج۱، ص۳۰۷ - شواهد التنزیل (حاکم حسکانی): ج۱، ص۳۰۷ [4] نمل:۴۰ [5] در آیه ۴۸ از سوره‌ی مائده درباره‌ی این ویژگی‌ قرآن کریم آمده است: «و أنزلنا إلیک الکتاب بالحقّ مصدّقا لما بین یدیه و من الکتاب مهیمنا علیه و این کتاب (قرآن) را به حقّ بر تو نازل کردیم، درحالی‌که کتب پیشین را تصدیق می‌کند و با آن‌ها هماهنگ است، و نگاهبان و حاکم بر آنهاست.» [6] «و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء (نحل:۸۹) و این کتاب را که بیانگر همه چیز بر تو نازل کردیم» [7] تفسیر فرات کوفی: ص۱۴۵ [8] الخرایج و الجرایح (قطب راوندی): ج۲، ص۷۹۸ - بصائر الدرجات (صفار قمی): ص۲۱۴ - المناقب (ابن شهر آشوب): ج۴، ص۴۰۰ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
هدایت شده از سید اردستانی
🌺 نمازی که باعث می‌شود سال را با خیر به پایان برسانیم 🔸برای آخرین روز ماه ذی‌الحجه که روز آخر سال قمرى نیز است، سیّدبن طاووس نقل کرده است که دو رکعت نماز مى‌خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى‌خوانى و پس از نماز مى‌گویى: 🔹اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، ▫️خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى 🔹ونَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، ▫️و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى 🔹ودَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ، ▫️و مرا به بازگشت بسویت خواندى بعد از دلیرى کردنم بر تو، 🔹اللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، ▫️خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را 🔹وما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، ▫️و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن 🔹ولا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ. ▫️و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار. 🔸وقتى چنین کردى شیطان مى‌گوید: واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد! 📚 اقبال الاعمال، ج٢، ص٥١٧
هدایت شده از سید اردستانی
هدایت شده از سید اردستانی
هدایت شده از Ali Mesbahi
(28) (قسمت هفدهم) آیه‌ای در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که شیعه و سنی درباره‌‌اش هیچ اختلافی ندارند!!! یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیتُمُ الرَّ‌سُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاکمْ صَدَقَةً ۚ ذَٰلِک خَیرٌ‌ لَّکمْ وَ أَطْهَرُ‌ ۚ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِیمٌ[1] ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه می‌کنید، پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه‌ای تقدیم بدارید. این برای شما بهتر و پاکیزه‌تر است؛ و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزنده مهربان است. خیلی نادر است که آیه‌ای در شأن و فضل امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در قرآن کریم باشد و میان علمای شیعه و سنی در آن هیچ اختلافی وجود نداشته باشد! اما از میان آیات قرآن آیه‌ی فوق‌الذکر، به گواه همه‌ی منابع روایی و تفسیری شیعه و به اقرار تمام منابع تفسیری و روایی اهل سنت، تنها، فقط و فقط در شأن و فضل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نازل گشته و احدی جز ایشان به آن عمل نکرده و عمل نخواهد کرد! در شأن نزول این آیه در منابع شیعه و سنی متفقاً چنین آمده است: گروهی از ثروتمندان مسلمان، زیاد نزد پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آمدند و با او نجوا (گفتگوی سری) می‌کردند و نوبت فقیران را می‌گرفتند که این کار باعث ناراحتی فقرا می‌شد. پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز از پرگویی و زیاد نشستن‌شان ناراحت می‌شد. به همین دلیل خداوند، آیه نجوا را که به آیه مناجات نیز معروف است، در امر به صدقه دادن پیش از نجوا کردن با پیامبر، نازل کرد. هنگام نزول آیه تنها علی علیه‌السلام به این آیه عمل کرد (و باقی ثروتمندان از این کار امتناع ورزیدند!) علی علیه‌السلام یک دینار داشت که آن را ده درهم کرد و هر روز یک درهمش را صدقه می‌داد و به زیارت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسید و پس از آن آیه‌ی بعدی سوره‌ی مجادله نازل گشت و این حکم را نسخ کرد؛ حکمی که امتحانی بود و در این امتحان جز علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام احدی سربلند بیرون نیامد! از جمله‌ی انبوه منابع اهل سنت که به این فضیلت غیرقابل انکار مولی علی اقرار کرده‌اند و آن را بیان داشته‌اند به منابع ذیل می‌شود اشاره کرد: تفسير مجاهد: ج2، ص660 (قرن اول) تفسير القرآن (عبد الرزاق صنعانی): ج3، ص280 (قرن دوم) تفسير طبری: ج23، ص248 (قرن سوم) تفسير البسيط (واحدی): ج21، ص352 (قرن پنجم) معالم التنزیل (بغوی): ج5، ص47 (قرن پنجم) کشاف (زمخشری): ج4، ص494 (قرن ششم) محرر الوجيز (ابن عطية): ج5، ص280 (قرن ششم) زاد المسير (ابن جوزی): ج4، ص249 (قرن ششم) مفاتيح الغيب (فخر رازی): ج29، ص495 (قرن ششم) تفسير قرطبی: ج17، ص302 (قرن هفتم) أنوار التنزيل (بیضاوی): ج5، ص195 (قرن هفتم) مدارك التنزيل (النسفی): ج3، ص450 (قرن هشتم) التسهيل لعلوم التنزيل (ابن جزي): ج2، ص355 (قرن هشتم) البحر المحيط (أبو حيّان أندلسی): ج10، ص129 (قرن هشتم) نظم الدرر (بقاعي): ج19، ص382 (قرن نهم) جامع البيان (إيجي): ج4، ص279 (قرن نهم) الدر المنثور (سيوطی): ج8، ص84 (قرن نهم) إرشاد العقل السليم (أبو السعود): ج8، ص221 (قرن دهم) روح المعاني (آلوسی): ج14،‌ ص225 (قرن سیزدهم) فتح البيان (صديق حسن خان): ج14، ص28 (قرن سیزدهم) در بین انبوه منابع اهل سنت که در خصوص این آیه و فضیلت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام احادیثی نقل کرده‌اند به ذکر یک حدیث از قول عمر بن خطاب در این خصوص بسنده می‌شود (که در خانه اگر کسی باشد، حقیقتاً همین یک حرف بس است...): فرزند عمر بن خطاب می‌گوید، پدرم می‌گفت: برای علی سه فضیلت است، که اگر یکى از آنها براى من حاصل مى‌شد، بهتر بود از شتران سرخ موى[2]: نخست اینکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فاطمه (علیها‌السلام) را به ازدواج با او در آورد. دوم اینکه در روز خیبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرچم را به دست او داد (و او فاتح گشت) و سوم آیه نجوا (که تنها او به آن عمل کرد).[3] دفتر روزهای ماه پر برکت ذی الحجه به پایان آمد؛ ماهی که در آن وعده کرده بودیم شما را با نَمی از یَمِ بی‌کرانِ فضائلِ امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در قرآن آشنا کنیم؛ اما حکایت این بحر طویلِ فضایل علوی در قرآن، همچنان باقیست... یا علی مدد ✋ پانوشت: [1] مجادله:۱۲ [2] این تعبیر در میان عرب براى اشاره به گران‌بهاترین اموال، به کار برده مى شد، و آن را به صورت ضرب‌المثل به هنگام بیان بسیار نفیس بودن چیزى، ذکر مى‌کردند. [3] علاوه بر زمخشری در کشاف (ج4، ص494) این حدیث شریف در بسیاری از دیگر منابع مهم اهل سنت نیز نقل شده، منابعی نظیر: تفسير قرطبی: ج17، ص302 - روح البيان (إسماعيل حقي): ج9، ص406 - تفسير ثعلبی: ج9، ص262 - کنز العمّال (متقی هندی): ج13، ص116 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110