eitaa logo
ثقلین و دیگر هیچ...
325 دنبال‌کننده
46 عکس
43 ویدیو
0 فایل
احادیث حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، همراه با متن عربی و ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
(5) (بخش چهارم) آیا در تورات و انجیل کنونی (با وجود این همه تحریف) اثر مشهود و مشخصی از پیامبر و امیرالمؤمنین باقی‌مانده است؟! (قسمت اول: مئود مئود در تورات عبری) در بحث گذشته به حدیثی اشاره شد که در آن جندل یهودی در پاسخ به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله که به فرمود: جانشینان من ١٢ نفر هستند، پاسخ گفت که: بله من این مطلب را در تورات دیده‌ام! حال ببینیم آیا چنین مطلبی در تورات کنونی وجود دارد یا خیر؟! در سِفر پیدایشِ تورات، فصل ١٧ آیه ٢٠ به زبان عِبری، چنین آمده: ולישמעאל שמעתיך הנה ברכתי אתו והפריתי אתו והרביתי אתו במאד מאד שנים עשר נשיאם יוליד ונתתיו לגוי גדול׃ در آیه‌ی فوق کلمه: "שנים עשר" به معنای دوازده است و کلمه‌: "נשיא" به معنای پیشوا و رهبر است. در نسخه‌های ترجمه‌ شده‌ی تورات به زبان‌های انگلیسی، عربی و فارسی، این آیه چنین ترجمه شده: And as for Ishmael, I have heard thee: Behold, I have blessed him, and will make him fruitful, and will multiply him exceedingly; twelve princes shall he beget, and I will make him a great nation وَأَمَّا اسماعیل فَقَدْ سَمِعْتُ لَک فِیهِ. ها أَنَا أُبَارِکهُ وَأُثْمِرُهُ وَأُکثِّرُهُ کثِیراً جِدّاً. اِثْنَی عَشَرَ رَئِیساً یلِدُ، وَأَجْعَلُهُ أُمَّةً کبِیرَةً. و اما در خصوص‌ اسماعیل‌، تو را اجابت‌ فرمودم‌. اینك‌ او را بركت‌ داده‌، بارور گردانم‌، و او را بسیار كثیر گردانم‌. دوازده‌ رئیس‌ از وی‌ پدید آیند، و امتی‌ عظیم‌ از وی‌ به وجود آورم‌. چنانچه مشاهده می‌کنید، کلمه "נשיא" در معنای شاه‌زاده و رئیس ترجمه‌ شده‌اند، ولی پیشوا و رهبر ترجمه‌های دقیق‌تری برای معنی این کلمه در زبان عِبری است. و این همان ١٢ پیشوایی است که جندل یهودی خطاب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گفت این مطلب را در تورات دیده است. اما طبق ترجمه‌های انگلیسی، عربی و فارسی، در آیه، اثری از ذکر نام خود رسول خدا، که این ١٢ پیشوا از ایشان پدید می‌آیند نیست و بحث اصلی ما اینجا اتفاقاً در خصوص همین مطلب است! کلید حل این معما در عبارت "במאד מאד" (بمئود مئود) نهفته است! جستجو در کتاب مقدّس نشان می‌دهد که واژۀ عبری "מְאֹֽד" (مِئود)، در هیچ آیه‌ای از عهد عتیق، به همراه حرف اضافۀ باء (ב) به صورت "בִּמְאֹ֥ד" (بمئود) به کار نرفته است. هرگاه این کلمه به صورت قید به کار رود، به معنای «خیلی» یا «زیاد» است و در این صورت، دیگر نیازی به حرف اضافه‌‌ی باء ندارد! بنابراین می‌توان حکم کرد که کاربرد "בִּמְאֹ֥ד מְאֹֽד" (بمئود مئود) به معنای «بسیار زیاد»، علی القاعده نادرست است و به ناچار باید به دنبال معنای دیگری برای آن بگردیم. اگر بنا باشد، "בִּמְאֹ֥ד מְאֹֽד" (بمئود مئود) قید نباشد، ناگزیر باید اسم عَلَم باشد! در این صورت، معنای آیه چنین می‌شود: و اما در خصوص‌ اسماعیل‌، تو را اجابت‌ فرمودم‌. اینك‌ او را بركت‌ داده‌، بارور گردانم‌، و به واسطه‌ی (مئود مئود) دوازده‌ پیشوا از وی‌ پدید آیند، و امتی‌ عظیم‌ از وی‌ به وجود آورم‌. اما این مئود مئود کیست؟ آیا شخصی از نسل اسماعیل وجود دارد که نامش مئودمئود باشد؟ قرائن درون‌متنی و برون‌متنیِ فراوانی وجود دارد که می‌توان از آن‌ها نتیجه گرفت که مئود مئود، همان مشهورترین فرزند از نسل اسماعیل، یعنی پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. از جمله‌ی قرائن درون‌متنی می‌توان به واژگان هم‌ریشه‌ی این لغت و دیگر کاربردهای آن در کتاب مقدّس اشاره کرد. "מוֹדֶה" (مُودِه) صیغه‌ی اول شخصِ مضارع (مفرد مذکر) در باب هیفیل (Hiphil) از ریشه‌ی عبری ידה (یادا)[1] دقیقاً به‌معنای احمد است. و بنابراین واژه‌ی مئود مئود (که در روایات اسلامی (به عنوان قرائن برون‌متنی) به‌صورت مودمود آمده[2]) معادل شکل مضائف مئود (به معنی احمد) است که معنایش می‌شود بسیار ستوده شده که در عربی می‌شود همان (محمّد)! از این جالب‌تر، معادل‌ واژه‌ی "مئود مئود" در نسخه‌ی سریانی تورات (به عنوان یکی از قدیمی‌ترین نُسَخ تورات) است که در ادامه، بحث بسیار آن را تقدیم خواهیم کرد. پانوشت‌ها: [1] این ریشه و مشتقات آن، در هر آیه از کتاب مقدس که به کار رفته در ترجمه‌های عربی به «حمد» برگردان شده است (سِفر تکوین ۳۵: ۲۹، اشعیا ۱: ۱۲، ۱: ۲۵ و بیش از دوازده آیه از مزامیر داود). برای معنای ریشه‌ی این کلمه، نگاه کنید به Strong, James, Strong’s Hebrew ذیل کد H3034. [2] ...وَ فِي التَّوْرَاةِ ميذميذ أَيْ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَ قِيلَ ميدميد أَيْ مُحَمَّدٌ وَ قِيلَ مودمود... (مناقب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۱) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(5) (بخش پنجم) آیا در تورات و انجیل کنونی (با وجود این همه تحریف) اثر مشهود و مشخصی از پیامبر و امیرالمؤمنین باقی‌مانده است؟! (قسمت دوم: طاب طاب در تورات سریانی) قبل از ادامه‌ی بحث ذکر این نکته خالی از لطف نیست که: همچنان که در منابع اهل سنت مطالب فراوانی وجود دارد که با استناد به آن، حقانیت تشیع اثبات می‌شود، خداوند که هادی است، در تمام ادیان و مذاهبی که ریشه‌ی الهی دارند، رد‌پایی از حقیقتِ تحریف نشده قرار داده، که اگر کسی جویای حقیقت باشد، بتواند با مشاهده‌ی آن به سوی حق رهنمون شود و مطلب ذیل یکی از جالب‌ترینِ این نمونه‌ها است که از دیرباز[1] تا کنون[2] عامل هدایت و اسبتصار بسیاری از مسیحیان و یهودیان شده است. معادل‌ واژۀ (مئود مئود) که در تورات عِبری آمده، در نسخه‌‌ی سریانیِ تورات می‌شود این عبارت: (ܛܳܒ ܛܳܒ) از لینک ذیل می‌توانید کتاب سِفر پیدایش، به زبان سریانی و انگلیسی را دانلود کنید: https://ebin.pub/qdownload/the-syriac-peshita-bible-with-english-translation-genesis-9781463207410-1463207417.html در فصل ۱۷ از این سِفر، آیه ۲۰ (که می‌شود معادل شماره‌ صفحاتِ ۸۴و۸۵ کتاب) به وضوح کلمه (ܛܳܒ ܛܳܒ) آمده است. در این لینک: https://en.wikipedia.org/wiki/Syriac_alphabet می‌توانید مشاهده کنید که طبق حروف سریانی استفاده شده در این کلمه، تلفّظ این اسم عَلَم چگونه است. حرف: (ܛ) به معنای (ṭ (also T or ţ) - یا معادل ت یا ط در فارسی) حرف: ( ܳ ) به معنای (ā or â or å - یا معادل آ در فارسی) حرف: (ܒ) به معنای (hard: b soft: ḇ - یا معادل ب در فارس) بر این اساس ما در این آیه، شاهد وجود کلمه (طاب طاب) هستیم! بر این اساس ترجمه‌ی صحیح این آیه چنین است: «و اما در خصوص ‌اسماعیل‌، تو را اجابت‌ فرمودم‌. اینك‌ او را بركت‌ داده‌، بارور گردانم‌، و از او به واسطه‌ی طاب طاب، دوازده‌ پیشوا پدید آیند، و امتی‌ عظیم‌ از وی‌ به وجود آورم‌.» حال ببینیم (طاب طاب) کیست که از نسل حضرت اسماعیل است و ۱۲ پیشوا از نسل او پدید آیند! ابن حمزه‌ طوسی از علمای بزرگ قرن پنج و شش ه.ق، در کتاب الثاقب فی المناقب نقل می‌کند که: یکی از علمای یهود، بعد از آنکه پاسخ‌هایش را در خلال یک گفتگوی طولانی از حضرت امیر صلوات‌الله علیه دریافت می‌کند، در اواخر گفتگو، احتمال می‌دهد که مولی با این مرتبه از علم، همان وصی پیامبر آخرالزمان باشد، لذا از ایشان می‌پرسد: نام پسر عموی تو محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در تورات چیست؟! همچنین نام خودت و نام فرزندانت در تورات چیست؟ در این هنگام امیرالمؤمنین علی علیه‌‌السلام می‌فرماید: برای هدایت شدن بپرس، نه برای امتحان کردن! بر تو باد رجوع به کتاب تورات که نام محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در آن «طاب طاب» است و نام من در آن «ایلیا» است و نام فرزندانم «شُبِّر و شَبِیر». و در این هنگام یهودی ایمان می‌آورد و ضمن شهادت به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، به وصایت حضرت امیر صلوات الله علیه و حقانیتش اقرار می‌کند[3]. خوب، این‌جا سخن از ایلیا به میان آمد و حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه فرمودند که در کتاب مقدّس نام مبارکشان ایلیا است! در ادامه بررسی خواهیم کرد که آیا در کتاب مقدّس فعلی اثری از نام ایلیا هست؟ و اگر هست، آیا مفهوم آیه، قابل تطبیق بر شخصیت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام است؟ [1] شماری از دانشمندان اهل کتاب در قرون متقدم متأثر از این آیه به اسلام گرویده‌اند از جمله شخصیت‌هایی نظیر: کعب الاحبار، سرج الیرموکی، عثوا ابن أوسوا، عمران بن خاقان، الحسین بن سلیمان، ابن ربّن طبری، سموئل مغربی، سعید بن حسن اسکندری... [2] جالب آن که این امر مختص زمان‌های گذشته نبوده و در عصر حاضر نیز برخی از مبشرین مسیحی نیز به ارتباط این بشارت با دین اسلام اعتراف کرده‌اند. به عنوان نمونه، جاناتان کالور، مبلغ مسیحی دارنده‌ی مدرک دکترا از دانشکده‌ی تبشیر جهانی (School of World Mission) زیرمجموعه حوزه‌ی علمیه‌ی مسیحی فولر (Fuller Theological Seminary)، که بزرگ‌ترین حوزه‌ی علمیه‌ی مسیحی آمریکاست، در مقاله‌ی خود درباره‌ی بشارت سفر پیدایش: ۱۷، این آیه را بشارتی درباره‌ی امت اسلام تلقی می‌کند. ر.ک: Jonathan Culver, The Ishmael Promise and Contextualization Among Muslims [3] ...مَا اِسْمُ مُحَمَّدٍ اِبْنِ عَمِّكَ فِي اَلتَّوْرَاةِ؟ وَ مَا اِسْمُكَ فِيهَا؟ وَ مَا اِسْمُ وَلَدَيْكَ؟... «سَلْ اِسْتِرْشَاداً وَ لاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً، عَلَيْكَ بِكِتَابِ اَلتَّوْرَاةِ، اِسْمُ مُحَمَّدٍ فِيهَا طَابَ طَابَ، وَ اِسْمِي إِيلِيَا، وَ اِسْمُ وَلَدَيَّ شَبَّرُ وَ شَبِيرٌ». (الثاقب فی المناقب (ابن حمزه طوسی): ج۱، ص۲۶۹) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(6) (بخش ششم) آیا در تورات و انجیل کنونی (با وجود این همه تحریف) اثر مشهود و مشخصی از پیامبر و امیرالمؤمنین باقی‌مانده است؟! ایلیای انجیل من هستم! اما بازگردیم به بحث اصلی؛ اینکه نام امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کتب آسمانی گذشته بوده و خواستیم ببینیم، آیا در کتاب مقدّس فعلی پس از این همه تحریف اثری از این حقیقت باقی مانده یا خیر؟! در انجیل یوحنا، فصل اول، آیات ۱۹ تا ۲۲ درباره حضرت یحیی علیه‌السلام آمده است: ترجمه فارسی: ۱۹ این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیانِ از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی؛ ۲۰ که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. ۲۱ آن‌گاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت، نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نه! ترجمه آیه ۲۱ به انگلیسی: And they asked him, What then? Art thou Elias? And he saith, I am not. Art thou that prophet? And he answered, No. ترجمه آیه ۲۱ به عبری: וישאלו אתו מי אפוא אתה האתה אליהו ויאמר אינני האתה הנביא ויען לא׃ همان‌طور که مشاهده می‌کنید، در ترجمه‌های انگلیسی و فارسی ما شاهد کلمه الیاس هستیم و علمای یهودی اورشلیم از یحیی علیه‌السلام طبق این ترجمه‌ها می‌پرسند آیا تو الیاس هستی؟ حال بازگردیم به متن اصلی به زبان عبری! دقت کنید، در این آیه، به زبان عبری، عبارت אליהו به کار رفته که می‌شود ایلیا! نه الیاس! چرا که رسم الخط الیاس در عِبری معادل: אליאס است، ولی مشاهده می‌شود که در متن این آیه، حرف سین که معادلش در عبری می‌شود ( ס )، اصلاً در کلمه אליהו که در آیه به کار رفته، وجود ندارد! و جالب است که ترجمه عربی از این آیه‌ی انجیل ایلیا را درست ذکر کرده است: فَسَأَلُوهُ: «إِذاً مَاذَا؟ إِيلِيَّا أَنْتَ؟» فَقَالَ: «لَسْتُ أَنَا». «أَلنَّبِيُّ أَنْتَ؟» فَأَجَابَ: «لاَ» ما در اینجا علمایی از یهود را می‌بینیم که گمان می‌کنند این شخصیتی که با آن مواجه شدند اگر عیسی علیه‌السلام نباشد، یا باید ایلیا باشد، یا آن پیامبری که منتظر مبعوث شدنش هستند! یعنی طبق اطلاعات علمای یهود، اگر این شخص که وجناتی الهی دارد، مسیح نباشد، احتمال دارد که یا ایلیا باشد یا پیامبری که از قبل انتظارش را می‌کشیدند! (یعنی میان ایلیای و آن پیامبر موعود ارتباط خاصی هست) در اینجا دو حدیث جالب توجّه از منابع شیعه و سنی در این خصوص تقدیم می‌شود: ابتدا حدیثی شور انگیز منقول در منابع اهل سنت: مولی امیرالمومنین علی علیه‌السلام در کوفه، بر فراز منبر رفتند و خطبه مفصلی برای مردم قرائت نمود، بعد از حمد و ثنای الهی و بيان مطالب ديگر در معرفی خود و فضايلشان، جملاتی بيان کرد، از جمله فرمود: أنا إيليا الإنجيل[1]. ایلیای در انجیل من هست! به عنوان حسن ختامِ سلسله مباحث اخیر، حدیث ارزشمند ذیل تقدیم می‌گردد: شیخ طبرسي نقل می‌کند: در دوره‌ی خلافت ابوبکر، بزرگی از علمای مسيحی از روم با همراهانی به مدينه آمد و وارد مسجد شد. سؤالاتی از ابوبکر و عمر و حاضرين نمود که هيچ کس نتوانست جواب دهد. در اين زمان سلمان که عجز مسلمین را مشاهده کرد به سراغ امیرالمؤمنین علیه‌السلام شتافت و ایشان را با خود به مسجد آورد، آن راهب از حضرت پرسید: ای جوان اسمت چیست؟! حضرت فرمود: اسم من نزد قوم يهود اِليا، نزد مسيحيان ايليا، نزد پدرم علی و نزد مادرم حيدر است! راهب پرسید: مقام و نسبت تو از پيامبر اسلام چيست‌؟ حضرت فرمود: من پسر عمو و داماد و همچون برادر پيغمبر هستم. راهب گفت: به خداى عيسى قسم كه تو مطلوب من هستى، به من خبر بده از آنچه خدا ندارد و آنچه از خدا نيست و آنچه خدا آن را نداند؟ حضرت فرمود: ...اينكه گفتى «آنچه خدا ندارد» همان زوج و فرزند است كه خدا را عيال و فرزندى نیست. و اينكه گفتى «آنچه از خدا نيست» عبارت است از ظلم كه خداوند در حقّ‌ هيچ كس ظلم روا ندارد. و اينكه گفتى «آنچه خدا آن را نداند»، خداوند براى خود هيچ شريكى را نمى‌شناسد. راهب برخاسته و كمربند (نشان مذهبى) خود را باز كرد، و پيشانى آن حضرت را بوسيده و گفت: من شهادت مى‌دهم كه خداوند شريكى نداشته و تنها است و شهادت مى‌دهم كه محمّد از جانب خدا به مقام نبوّت مبعوث گشته است و شهادت مى‌دهم كه تو خليفه و وصىّ‌ پيغمبر و امين امّت اسلامى و معدن دين و حكمت و سرچشمۀ علم و برهان هستى! من نام تو را در تورات به عنوان «اليا» و در انجيل به عنوان «ايليا» و در قرآن به عنوان «علىّ‌» و در كتاب‌هاى گذشته به عنوان «حيدر» خوانده‌ام و من روى علم و یقین معتقدم كه تو وصىّ‌ پيغمبرى، و امير اين حكومت، و از همه به اين جایگاه سزاوارترى...[2] [1] ينابيع المودة، قندوزي حنفی، ج۳، ص۲۰۷ [2] احتجاج، طبرسی،‌ ج۱، ص۲۰۵ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(6) (بخش ششم) آیا در تورات و انجیل کنونی (با وجود این همه تحریف) اثر مشهود و مشخصی از پیامبر و امیرالمؤمنین باقی‌مانده است؟! ایلیای انجیل من هستم! اما بازگردیم به بحث اصلی؛ اینکه نام امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کتب آسمانی گذشته بوده و خواستیم ببینیم، آیا در کتاب مقدّس فعلی پس از این همه تحریف اثری از این حقیقت باقی مانده یا خیر؟! در انجیل یوحنا، فصل اول، آیات ۱۹ تا ۲۲ درباره حضرت یحیی علیه‌السلام آمده است: ترجمه فارسی: ۱۹ این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیانِ از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی؛ ۲۰ که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. ۲۱ آن‌گاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت، نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نه! ترجمه آیه ۲۱ به انگلیسی: And they asked him, What then? Art thou Elias? And he saith, I am not. Art thou that prophet? And he answered, No. ترجمه آیه ۲۱ به عبری: וישאלו אתו מי אפוא אתה האתה אליהו ויאמר אינני האתה הנביא ויען לא׃ همان‌طور که مشاهده می‌کنید، در ترجمه‌های انگلیسی و فارسی ما شاهد کلمه الیاس هستیم و علمای یهودی اورشلیم از یحیی علیه‌السلام طبق این ترجمه‌ها می‌پرسند آیا تو الیاس هستی؟ حال بازگردیم به متن اصلی به زبان عبری! دقت کنید، در این آیه، به زبان عبری، عبارت אליהו به کار رفته که می‌شود ایلیا! نه الیاس! چرا که رسم الخط الیاس در عِبری معادل: אליאס است، ولی مشاهده می‌شود که در متن این آیه، حرف سین که معادلش در عبری می‌شود ( ס )، اصلاً در کلمه אליהו که در آیه به کار رفته، وجود ندارد! و جالب است که ترجمه عربی از این آیه‌ی انجیل ایلیا را درست ذکر کرده است: فَسَأَلُوهُ: «إِذاً مَاذَا؟ إِيلِيَّا أَنْتَ؟» فَقَالَ: «لَسْتُ أَنَا». «أَلنَّبِيُّ أَنْتَ؟» فَأَجَابَ: «لاَ» ما در اینجا علمایی از یهود را می‌بینیم که گمان می‌کنند این شخصیتی که با آن مواجه شدند اگر عیسی علیه‌السلام نباشد، یا باید ایلیا باشد، یا آن پیامبری که منتظر مبعوث شدنش هستند! یعنی طبق اطلاعات علمای یهود، اگر این شخص که وجناتی الهی دارد، مسیح نباشد، احتمال دارد که یا ایلیا باشد یا پیامبری که از قبل انتظارش را می‌کشیدند! (یعنی میان ایلیای و آن پیامبر موعود ارتباط خاصی هست) در اینجا دو حدیث جالب توجّه از منابع شیعه و سنی در این خصوص تقدیم می‌شود: ابتدا حدیثی شور انگیز منقول در منابع اهل سنت: مولی امیرالمومنین علی علیه‌السلام در کوفه، بر فراز منبر رفتند و خطبه مفصلی برای مردم قرائت نمود، بعد از حمد و ثنای الهی و بيان مطالب ديگر در معرفی خود و فضايلشان، جملاتی بيان کرد، از جمله فرمود: أنا إيليا الإنجيل[1]. ایلیای در انجیل من هست! به عنوان حسن ختامِ سلسله مباحث اخیر، حدیث ارزشمند ذیل تقدیم می‌گردد: شیخ طبرسي نقل می‌کند: در دوره‌ی خلافت ابوبکر، بزرگی از علمای مسيحی از روم با همراهانی به مدينه آمد و وارد مسجد شد. سؤالاتی از ابوبکر و عمر و حاضرين نمود که هيچ کس نتوانست جواب دهد. در اين زمان سلمان که عجز مسلمین را مشاهده کرد به سراغ امیرالمؤمنین علیه‌السلام شتافت و ایشان را با خود به مسجد آورد، آن راهب از حضرت پرسید: ای جوان اسمت چیست؟! حضرت فرمود: اسم من نزد قوم يهود اِليا، نزد مسيحيان ايليا، نزد پدرم علی و نزد مادرم حيدر است! راهب پرسید: مقام و نسبت تو از پيامبر اسلام چيست‌؟ حضرت فرمود: من پسر عمو و داماد و همچون برادر پيغمبر هستم. راهب گفت: به خداى عيسى قسم كه تو مطلوب من هستى، به من خبر بده از آنچه خدا ندارد و آنچه از خدا نيست و آنچه خدا آن را نداند؟ حضرت فرمود: ...اينكه گفتى «آنچه خدا ندارد» همان زوج و فرزند است كه خدا را عيال و فرزندى نیست. و اينكه گفتى «آنچه از خدا نيست» عبارت است از ظلم كه خداوند در حقّ‌ هيچ كس ظلم روا ندارد. و اينكه گفتى «آنچه خدا آن را نداند»، خداوند براى خود هيچ شريكى را نمى‌شناسد. راهب برخاسته و كمربند (نشان مذهبى) خود را باز كرد، و پيشانى آن حضرت را بوسيده و گفت: من شهادت مى‌دهم كه خداوند شريكى نداشته و تنها است و شهادت مى‌دهم كه محمّد از جانب خدا به مقام نبوّت مبعوث گشته است و شهادت مى‌دهم كه تو خليفه و وصىّ‌ پيغمبر و امين امّت اسلامى و معدن دين و حكمت و سرچشمۀ علم و برهان هستى! من نام تو را در تورات به عنوان «اليا» و در انجيل به عنوان «ايليا» و در قرآن به عنوان «علىّ‌» و در كتاب‌هاى گذشته به عنوان «حيدر» خوانده‌ام و من روى علم و یقین معتقدم كه تو وصىّ‌ پيغمبرى، و امير اين حكومت، و از همه به اين جایگاه سزاوارترى...[2] [1] ينابيع المودة، قندوزي حنفی، ج۳، ص۲۰۷ [2] احتجاج، طبرسی،‌ ج۱، ص۲۰۵ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(6) (بخش هفتم) چرا با وجود افضل بودن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند که خداوند را خبری عظیم‌تر و نشانه‌ای بزرگ‌تر از من نیست؟! همان‌طور که در خلال مباحث گذشته عرض شد، در احادیث متعددی منقول از حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه و دیگر حضرات معصومین علیهم‌السلام، که در تفسیر «نبأ عظیمِ» مورد نظر قرآن بیان شده، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین نشانه‌ی الهی معرفی کرده‌اند[1]. و بر طبق روایات این مطلبی بوده است که حضرت علی علیه‌السلام مکرّر آن را بیان می‌فرمودند و بر آن تأکید ویژه داشتند[2]! حال ممکن است این سؤال پیش آید، با توجه به این که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله یقیناً افضل از امیرالمؤمنین علیه‌السلام هستند، چرا حضرت امیر علیه‌السلام چنین بیان کرده‌اند که عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین نشانه‌ی الهی هستند! جواب در آیه‌ی مباهله[3] نفهفته که بنابر فرمایش امامان علیهم‌السلام، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در همین آیه بیان شده[4]، چرا که بر طبق آن (به اتفاق روایات منقول در منابع شیعه[5] و سنی[6]) امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حکم نفس و حقیقت باطنی وجود رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی شده‌اند. بر این اساس،‌ وقتی حضرت امیر صلوات‌الله‌‌علیه می‌فرمایند من عظیم‌ترین خبر خدا و بزرگ‌ترین آیت الهی هستم، یعنی حقیقت باطنی وجود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین آیت الهی است. پانوشت‌ها: [1] تفسير قمی، ج۲، ص۴۰۱. [2] الکافی، ثقة الاسلام کلینی،‌ ج۱، ص۲۰۷ [3] ...فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل...(آل‌عمران:۶۱) ...بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما نيز فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما نيز زنان خود را؛ ما از نفوس خود [و كسى كه همچون جان ماست] دعوت كنيم، شما نيز از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله [و نفرين] كنيم... [4] روزی مأمون به امام رضا (علیه‌السلام) گفت: «مرا از بزرگ‌ترین امتیاز امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در قرآن آمده باخبر کن». امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «امتیاز مباهله که خداوند در قرآن می‌فرماید:... (الفصول المختارهْ، شیخ مفید، ص۳۸.) [5] به گفته قاضی نورالله شوشتری متکلم شیعه، مفسران اتفاق‌نظر دارند که... «اَنفُسَنا» (خودمان) به امام علی(علیه‌السلام) اشاره دارد. (احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج۳، ص۴۶) [6] در کتاب اِحقاق‌الحق (ج۳، ص۴۶-۷۲)، حدود شصت منبع از اهل‌سنت ذکر شده‏ است که تصریح کرده‌اند آیه مباهله درباره امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) نازل شده است؛ از جمله: الکَشّاف (ج۱، ص۳۷۰) اثر زَمَخشَری، التفسیر الکبیر (ج۸، ص۲۴۸) اثر فخر رازی، اَنوارُ التَّنزیل و اَسرارُ التَّأویل (ج۲، ص۲۱) اثر عبدالله بن عمر بیضاوی و... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(6) (بخش هشتم) مگر نام علی در قرآن آمده است که آن عالمِ مسیحی، خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام گفت: نام شما در قرآن علی است؟! چنانچه در مطلب قبل بیان شد، راهب رومی، خطاب به امیرالمؤمنین گفت که در منابع خود خوانده است که نام جانشین پیامبر خاتم در قرآن، علی است. حال ببنیم آیا نام امیرالمؤمنین با عنوان علی در قرآن ذکر شده یا خیر. بله، در هیچ جای قرآن، نام امیرالمؤمنین علیه‌السلام به صراحت، به عنوان جانشین رسول خدا صلی‌الله‌علیه نیامده (که دلایل متعدد و خاص خودش را دارد که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره خواهد شد)، اما این به این معنا نیست که نام حضرت، مطلقاً در قرآن نیامده است! در ذیل دو آیه‌ای که در آن نام مولی علی علیه‌السلام ذکر شده با توضیحاتش تقدیم می‌شود: نخستین آیه، آیه‌ی ۴ از سوره‌ی زخرف: حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام در خصوص آیه‌ی شریفه‌ی «و إنّه فی أمّ الکتاب لدینا لعلیّ حکیم[1] - همانا او در اصل کتاب نزد ما علیِ حکیم است» فرمود: منظور از آن، علی بن ابی‌طالب علیهما‌‌السلام است[2]. در تصریح همین معنا در فرازی از زیارت ششم امیرالمؤمنین که در مفاتیح الجنان محدّث قمی نیز نقل شده و زیارت بسیار عظیم‌الشأنی است که از ناحیه امام صادق علیه‌السلام صادر شده، می‌خوانیم: السلام علی صاحب الدّلالات و الآیات الباهرات و المعجزات القاهرات، المنجی من الهلکات، الذی ذکره الله فی محکم الآیات، فقال تعالی «و إنّه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم»...[3] سلام بر آن کسی که صاحب دلیل‌ها و نشانه‌های درخشان و معجزات چیره و رهایی‌بخش از هلاکت‌هاست، آن کسی که خدا در آیات محکم او را ذکر کرده و فرموده است: «به‌راستی که او در اصلِ کتاب،‏ نزد ما، علىّ حکیم است.» اما دومین آیه، آیه‌ی ۵۰ از سوره‌ی مریم: در سوره‌ی شعرا، حضرت ابراهیم علیه‌السلام از خدا تقاضا می‌کند: «واجعل لی لسان صدق فی الآخرین[4] و زبان راستگویی را برای من در آیندگان قرار ده.» خدای متعال، جوابِ این درخواست را در سوره مریم ذکر فرموده: «و وهبنا لهم من رحمتنا وجعلنا لهم لسان صدق علیا[5] و از رحمت‏ خویش به آنان ارزانى داشتیم و برایشان (ابراهیم و اسحاق و یعقوب)، زبان صدق علی را قرار دادیم!» اما روایات در توضیح این آیات: ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که: خداى عز و جل می‌فرماید: «هنگامی که [حضرت ابراهیم] از آن‌ها و آنچه جز خدا می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیغمبر قرار دادیم، و از رحمت خود بدان‌ها بخشیدیم، و براى آن‌ها على را زبان راستى قرار دادیم» مقصود (از علیا)‌ در این آیات، على بن ابى‌طالب علیهما‌‌السلام است، زیرا ابراهیم از خداى عز و جل خواسته بود که برایش در میان پسینیان زبان راستى قرار دهد [مذکور در سوره‌ی شعراء، ‌آیه ۸۴] و خداى تبارک و تعالى براى او و اسحق و یعقوب، على را زبان راستگو قرار داد[6]. همچنین در فرازی از دعای ندبه نیز آمده است: و بعضی از اولیائت را به عنوان دوست خود گرفتی، و وقتی از تو زبان راستی در آیندگان خواست، دعایش را مستجاب نمودی و آن را علی قرار دادی[7]. البته در منابع اهل سنت نیز روایاتی ذکر شده است که نشان می‌دهد مقصود از «علیا» در این آیه وجود مقدّس علی‌ بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است، از جمله‌ی این روایت‌ها، روایتی است که حاکم حسکانی عالم حنفی مذهب اهل سنت در کتاب شواهد التنزیل آن را ذکر کرده و در آن رسول خدا فرموده است که در معراج این آیه بر من نازل شد و مقصود از «علیا» در آن علی علیه‌السلام است و خداوند نام او را از نام خودش که علی اعلی است مشتق کرده است.[8]. پانوشت‌ها: [1] زخرف:۴ [2] تفسير قمی، ج۱، ص۲۸؛ معانی‌الأخبار، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۲؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۲۴۴؛ غرر الأخبار، دیلمی، ج۱، ص۱۴۸؛ تأويل الآيات، استرآبادی، ج۲، ص۵۵۲. [3] المزار الکبير، محمد بن جعفر مهشدی، ج۱، ص۲۱۴. [4] شعراء:۸۴ [5] مریم:۵۰ [6] کمال الدین، شیخ الصدوق، ج۱، ص۱۳۹؛ تأویل الآیات، سید شرف الدین، ج۱، ص۲۹۷‌ [7] المزار الکبير، محمد بن جعفر مشهدی، ج۱، ص۵۷۳؛ مصباح الزائر، سید بن طاووس، ج۱، ص۴۴۶؛ زاد المعاد، علامه مجلسی، ج۱، ص۳۰۳. [8] شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۴۶۲. ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(7) (بخش نهم) چرا خدای متعال نام امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به صراحت به عنوان جانشین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، در قرآن ذکر نکرده است که مانع این همه اختلاف و انحراف شود؟! (بخش اول جواب نقضی): فرضِ در نظر گرفته شده در پرسش فوق این است که اگر چیزی به صورت واضح در قرآن باشد، برای اهل اسلام رفع اختلاف می‌کند؛ مثالِ نقضِ بارز و واضح این ادعا، می‌شود آیه‌ وضو (سوره مائده،‌ آیه ۸) فارغ از اینکه در این آیه به صراحت گفته شده که صورت و دست را تا آرنج بشویید، و سر و پا را هم مسح بکشید! «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ» و حتی با وجود اینکه در معتبر‌ترین منابع‌ خودِ اهل سنت هم ذکر شده است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌‌آله با یک‌سوم مُد (حدود ۲۰۰ گرم، یعنی یک لیوان)‌ وضو می‌گرفتند[1]؛ با این حال اکثر مسلمانان (یعنی اهل سنت) در برداشتی خلاف صریح آیه‌ی قرآن و روایاتی که خود علمای تراز اولشان صحتش را تأیید کرده‌‌اند، کاری متفاوت با آنچه خدا به صراحت درباره وضو به مسلمین امر کرده را انجام می‌دهند! و پاسخی هم برای این پرسش ندارند که چگونه ممکن است وضوی مرسوم در بین ایشان صحیح باشد، در صورتی هرگز نمی‌توانند به آن شکل، با یک لیوان وضو بگیرند (کاری که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به گواه روایات معتبر از منظر خودشان و در منابع خودشان انجام می‌دادند!) این می‌شود جواب نقضی پرسش بحث. بنابر این مشخص شد که واضح ذکر شدن یک مطلب در قرآن، الزاماً رفع اختلاف نمی‌کند! در ادامه إن‌شاء‌الله جواب حلّی بحث تقدیم می‌شود... [1] حدثنا أبو بكر بن إسحاق ثنا الحسن بن علي بن زياد وأخبرني عبد الله بن محمد بن موسى ثنا محمد بن أيوب قالا ثنا إبراهيم بن موسى الرازي ثنا يحيى بن زكريا بن أبي زائدة ثنا شعبة عن حبيب بن زيد عن عباد بن تميم عن عبد الله بن زيد أن النبي صلى الله عليه وسلم أتي بثلثي مد من ماء فتوضأ فجعل يدلك ذراعيه. هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه قال الذهبي في التلخيص: على شرطهما در این روایت اشاره شده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با یک سوم یک مُد (یعنی حدود ۲۰۰ گرم یا یک لیوان) آب وضو می‌گرفتند. المستدرك على الصحيحين (حاکم نیشابوری): ج۱، ص۲۴۳ حاکم در پایان روایت نوشته است: حدیث صحیح است به شرط مسلم و بخاری. (یعنی طبق ملاک‌های مسلم و بخاری مهمترین علمای حدیثی اهل سنت در طول تاریخ، این حدیث، حدیثی صحیح است!) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(7) (بخش دهم) چرا نام امیرالمؤمنین در قرآن به صراحت به عنوان جانشین پیامبر ذکر نشده؟ (بخش دوم، جواب حلّی): مهمترین ملاک ایمان از بدو خلقت چه بوده است؟ طبق آیات قرآن کریم، کرنش به حجت و خلیفه خدا[۱]، که ابلیس استکبار ورزید و زیر بار این سجده و کرنش به آدم علیه‌السلام نرفت و نخستین کافر شد[۲]. بر این اساس، مهمترین ملاک ایمان در اسلام نیز، همان کرنش نسبت به رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است و مهمترین مصداق این کرنش می‌شود اطاعت از فرامین ایشان، چیزی که خداوند بارها و بارها در قرآن بر آن تأکید کرده است[۳]! از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) پرسیدند، در پاسخ به اینکه چرا نام علی (علیه‌السلام) به عنوان جانشین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به صراحت نیامده چه بگوییم؟ حضرت فرمودند، بگویید: نماز(که ستون دین است[۴] و اولین دلیل جهنمی شدن جهنمیان به گواه آیات قرآن[۵] و... که این‌ همه در قرآن تأکید شده است[۶]) در کجای قرآن رکعات و سایر جزئیات چگونه خواندش آمده است؟ حج چه؟ زکات چه؟ و ... به همین ترتیب، خدای متعال به صورت کلی دستور فرموده تا از اولی الامر اطاعت کنید؛ همان‌طور که جزئیات و مصادیق در احکام واجبی مثل نماز و حج و زکات و... توسط رسول باید مشخص شود؛ در مسئله‌ی اولی الامر هم که مهمترین امتحان ایمان است، مصداق را باید خود ایشان (که به گواه قرآن یگانه تبیین‌گر حقیقی آیات الهی[۷] است بیان نماید[۸].) و مطیعان ایشان در این امر، کسانی هستند که ایمان حقیقی دارند! چرا؟! چون، در تمام منابع شیعه و بسیاری از منابع اهل سنت[۹] نقل کرده‌اند که آیه‌ی تبلیغ، که در آن می‌فرماید: اگر این پیام را ابلاغ نکنی، رسالتت را انجام نداده‌ای[۱۰]؛ شأن نزولش ماجرای غدیر خُم است. برای درک بهتر شدّت اهمیت پیام مد نظر آیه‌ی تبلیغ توضیح ذیل قابل تأمّل است: رسول کارش تبلیغ و ابلاغ پیام است! بر این اساس به نظر می‌رسد که ما باید شاهد تعداد زیاد «بَلِّغ به معنای برسان» در قرآن باشیم! اما با یک جستجوی ساده متوجّه خواهیم شد که در قرآن کریم، تنها فقط و فقط یک «بَلِّغ» وجود دارد و آن هم مربوط می‌شود به ابلاغ پیام غدیر که این به خوبی گویا شدّت اهمیت این فرمان الهی را از منظر قرآن کریم است. بر این اساس، مشخّص شد که اصل امتحانِ ایمان، امتحان به این است که ‌آیا مدعیان ایمان، مطیع خلیفه خدا هستند یا نه! و اصلی‌ترین بخشِ این امتحان بر طبق آیات و روایات[۱۱] و البته برهان عقلی، این است که آیا مدعیان ایمان، بر سر مهمترین فرمان خلیفه و حجت خدا که اگر آن را ابلاغ نکند، گویی امر رسالت را به سرانجام نرسانده[۱۲] و از قضا محتوایش هم، سرنوشت اسلام بعد از خودش را مشخص می‌کند، مطیع و فرمان‌بردار هستند یا خیر! پانویس‌ها در ارسال پیوست تقدیم می‌شود... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
پانویس‌های مربوط به: (قسمت دوم، بخش دهم) [۱] بقره:۳۰ [۲] بقره:۳۴ [۳] آیاتی که در آن اطاعت مطلق از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در همه‌ی امور واجب شمرده شده و عدم اطاعت از ایشان و حتی ناخشنودی قلبی نسبت به فرامین ایشان برابر کفر و فسق بیان شده،‌ بسیار فراوان است! به عنوان نمونه: سوره نساء، آيه۶۵؛ سوره حشر، آیه۷؛ سوره نساء، آیه۸۰؛ سوره آل عمران، آیه۳۲؛ سوره احزاب، آیه۳۶؛ سوره نور، آیه ۵۱ و... [۴] تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، ج۲، ص۲۳۷؛ الفتح الكبير،‌ سیوطی، ج۲، ص۱۹۴. [۵] مدّثر:۴۲ و ۴۳ [۶] در قرآن حدود ۹۰ بار مستقیماً واژه (صلاة) و مشتقاتش به کار رفته است. [۷] نحل: ۴۴. [۸] الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج۱، ص۲۸۶. [۹] حافظ ابونعيم اصفهانى در كتاب «ما نُزِّلَ مِنَ الُقُرآن فى على» به نقل از الخصائص، ص۲۹؛ ابوالحسن واحدى نيشابورى در «اسباب النزول»، ص۱۵۰؛ ابن عساكر شافعى به نقل از «الدّر المنثور»، ج۲، ص۲۹۸؛ فخر رازى در «تفسير كبير»، ج۳، ص‌۶۳۶؛ ابو اسحاق حموينى در «فرائد السمطين»؛ ابن صباغ مالكى در «فصول المهمه»، ص‌۲۷؛ جلال‌الدين سيوطى در «الدّر المنثور»، ج۲، ص‌۲۹۸؛ سليمان قندوزى حنفى در «ينابيع الموده»، ص‌۱۲۰ و... تنها بخشی از این منابع هستند که روایات مربوط به شأن نزول این آیه که مربوط به غدیر خم است را ذکر کرده‌اند. [۱۰] مائده:۶۷. [۱۱] امام حسین (علیه‌السلام) از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روایت فرمود: هنگامی‌که آیه: «الم* أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (عنکبوت:۱و۲) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردم: «این فتنه و امتحان چیست»؟ حضرت فرمود: «ای علی (علیه السلام)! تو وسیله‌ی آزمایش امّت هستی و با تو منازعه و خصومت خواهند کرد، پس آماده‌ی منازعه و خصومت باش». [۱۲] مائده:۶۷ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
(13) (قسمت چهارم) با شکستن پیمان غدیر در زمین فساد نکنید! «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ[1] و هنگامى‌كه به آنان گفته‌شود: در زمين فساد نكنيد! مى‌گويند: ما فقط اصلاح‌‌گر هستیم!» حضرت امام موسی کاظم (علیه‌السلام) در خصوص شأن نزول این آیه می‌فرمایند: هنگامی که به بیعت‌شکنان روز غدیر گفته شد: با اظهار پیمان‌شکنی خود، نزد بندگان مستضعف و ضعیف الایمانی که با مشاهده‌ی پیمان‌شکنی شما، در دینشان دچار تشویش و تحیّر می‌شوند، «در زمین فساد نکنید»، آن‌ها در پاسخ «گفتند: به راستی که ما اصلاح‌گر هستیم»....[2] باید دانست که از منظر قرآن، اصلی‌ترین مصداق فساد روگردانی از حجت خداست و خدای متعال در قرآن کریم،‌ ریشه‌ی همه‌ی فساد‌ها را، روگردانی از حجت و خلیفه خدا دانسته است، به عنوان نمونه حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام، در تفسیر آیه ذیل نیز که در آن به فساد اشاره شده می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ...[3] فساد در صحرا و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده‌اند آشكار شده است...» به خدا سوگند! این متعلّق به زمانی است که انصار [پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و در سقیفه، در مسئله جانشینی حضرت رسول و در غیاب امیر مؤمنان علی علیه‌السلام خطاب به مهاجران حاضر در سقیفه] گفتند: «امیری از ما و امیری از شما باشد»[4]. یا در حدیث دیگری منقول از امام محمد باقر علیه السلام در تفسیر آیه‌ی ذیل می‌فرماید: «...وَ يُفْسِدُونَ فِي اَلْأَرْضِ...[5] ... و در زمین فساد می‌کنند...» این مفسدانِ مذکور در این آیه، کسانی هستند که با دشمنی نسبت به کسانی که امامت آن‌ها از جانب خدا واجب شده و با اعتقاد به امامت و پیشوایی کسانی که خداوند مخالفت با آن‌ها را لازم شمرده، در زمین فساد می‌کنند[6]. [1] بقره:۱۱ [2] تفسیر العسکری علیه‌السلام، ج۱، ص۱۱۸ [3] روم:۴۱ [4] الکافی، ثقة السلام کلینی،‌ ج۸، ص۵۸ [5] بقره:۲۷ [6] تفسیر العسکری علیه‌السلام، ج۱، ص۲۰۶ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(13) (قسمت پنجم) ملاک بهشتی و جهنمی شدن؛ حب و بغض نسبت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام، بر طبق منابع اهل سنت «أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ[1] شما دو نفر هر کفر‌پیشه لجوج را در دوزخ بیاندازید.» وقتی ابو حنیفه (یکی از امامان چهارگانه اهل سنت) شنید که اعمش[2] درباره فضایل حضرت علی سخنانی می‌گوید، در حالی که بیماری سختی دارد، همراه با ابن ابی لیلی و ابن شبرمه و شریک بن عبدالله به سراغ او رفت؛ او که از دیگران بزرگتر بود به اعمش گفت: ای ابا محمد، تقوا پیشه کن و از خدا بترس و تو در حالی هستی که در اولین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا هستی. من شنیده‌ام که تو درباره علی بن ابی‌طالب سخنانی می‌گویی که اگر از گفتنش خودداری کنی برایت بهتر است. اعمش در پاسخ ابوحنیفه گفت: مثلاً چه می‌گویم؟! چه چیز خلاف واقعی می‌گویم؟! به راستی که ابن متوکل قاضی از ابی سعید خدری به من خبر داد که او گفت: رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود: روز قیامت، خداوند به من و به علی بن ابی‌طالب می‌گوید: شما دو تن هر کس را که محبّ شما است داخل بهشت کنید و هر کس که شما دو نفر را دشمن می‌دارد وارد دوزخ کنید و این است معنای سخن خداوند که می‌فرماید: «أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ * شما دو نفر هر کفرپیشه‌ی لجوج را در دوزخ بیاندازید» سپس گفت: از نزد من برخیزید که چیزی پاکیزه‌تر از این که به شما گفتم نیست؛ پس از نزد او خارج شدند و دیگر او را ندیدند تا اینکه اعمش مرحوم شد[3]. آلوسی که یکی از متعصب‌ترین علمای اهل سنت است و خیلی به ندرت، حدیثی که مشتمل بر فضیلت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باشد را تأیید می‌کند، در خصوص این حدیث می‌گوید: اسناد این حدیث صحیح است[4]. در ذیل برخی دیگر از منابع اهل سنت که این حدیث در آن‌ها نقل شده است،‌ ذکر می‌شود: 1. الموضوعات، ابن الجوزی، ج:١، ص:۴۰۰ http://lib.efatwa.ir/43430/1/400 2. الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة، القرشی، عبد القَادر، ج:۲، ص:۵۰۱ http://lib.efatwa.ir/40206/2/501 3. الفوائد المجموعة، الشوکانی، ج:۱، ص:۳۸۲ http://lib.efatwa.ir/43282/1/382 4. اللآلىء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة، السیوطی، جلال الدین، ج:۱، ص:۳۴۸ http://lib.efatwa.ir/43425/1/348 5. تلخیص کتاب الموضوعات نویسنده، الذهبی، شمس الدین، ج:۱، ص:۱۳۶ http://lib.efatwa.ir/43425/1/348 [1] ق:۲۴ [2] سلیمان بن مهران که به دلیل ضعف در بینایی معروف به أَعْمَش بود، (۶۱ ـ ۱۴۷ یا ۱۴۸ق) از علمای کوفه در قرن دوم قمری و از شیعیان و اصحاب امام صادق (علیه السلام) است. با وجود اعتقاد سلیمان به تشیع، علمای اهل سنت وی را بسیار ستوده و توثیق کرده‌اند. وی از راویان فضائل امام علی (علیه السلام) بود و روایاتی در این باب به طور مستقیم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است. اعمش به نقل روایات در فضایل امام علی (علیه السلام) شهرت داشت. برخی گزارش‌های تاریخی او را ایرانی‌تبار دانسته‌اند. [3] السیوف المشرقة و مختصر الصواقع المحرقة، الآلوسی، ج۱، ص۶۶۵؛ لینک صفحه‌ی مطلب در کتاب: http://lib.efatwa.ir/46198/1/665) [4] همان ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(14) (قسمت ششم، بخش اول) در غدیر ولایت علی را برای مردم علنی کن! «وَ لاتَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لاتُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَینَ ذالِکَ سَبِیلاً[1] و نمازت را زیاد بلند و آشكار، یا زیاد آهسته و پنهانی نخوان و در میان آن دو، راهى [معتدل] انتخاب ‌کن» حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق، خطاب به جابر می‌فرماید: مقصود از «وَ لاتَجْهَرْ بِصَلاتِکَ * نمازت را زیاد بلند و آشکار نخوان» یعنی ولایت علی (علیه‌السلام) را فعلاً آشکار و علنی نکن تا من زمانش را به تو بگویم؛ چرا که ولایت علی (علیه‌السلام)، حقیقت نماز است! همچنین مقصود از «وَ لاتُخافِتْ بِها * آن را مخفی نخوان» یعنی، آن اکرامی که من در حق علی مقدّر کرده‌ام را از خود او پنهان نکن و خود او را از این مطلب و اکرام آگاه کن. امّا اینکه می‌فرماید: «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا * در بین این دو راهی میانه انتخاب کن» یعنی از من بخواه که به تو اجازه دهم امر ولایت علی (علیه السلام) را آشکار کنی». که در روز غدیر خم، خداوند این اجازه را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) داد و او در آن روز [به خداوند متعال] عرض کرد: «خدایا! هرکس که من مولای او هستم، پس این علی (علیه‌السلام) مولای اوست، خدایا! هرکس که او را دوست بدارد، دوست بدار و با دشمنان او دشمن باش»[2]. شاید مقداری این عبارت امام باقر علیه‌السلام در حدیث فوق که فرمودند:** (در قرآن مقصود از حقیقت نماز، ولایت علی علیه‌السلام است)،** تازگی داشته باشد، در ادامه إن‌شاء‌الله نمونه‌هایی از روایاتِ فراوانی که در آن بیان شده، حقیقت نماز و تأویل حقیقی آن در بسیاری از آیات قرآن، ولایت امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) است، تقدیم می‌شود. [1] اسرا:۱۱۰ [2] عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ قَال سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَهْ فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا قَالَ لَا تَجْهَرْ بِوَلَایَهْ عَلِیٍّ فَهُوَ الصَّلَاهْ وَ لَا بِمَا أَکْرَمْتُهُ بِهِ حَتَّی آمُرَکَ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ لا تُخافِتْ بِها فَإِنَّهُ یَقُولُ وَ لَا تَکْتُمْ ذَلِکَ عَلِیّاً یَقُولُ أَعْلِمْهُ مَا أَکْرَمْتُهُ بِهِ فَأَمَّا قَوْلُهُ وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا یَقُولُ تَسْأَلُنِی أَنْ آذَنَ لَکَ أَنْ تَجْهَرَ بِأَمْرِ عَلِیٍّ (بِوَلَایَتِهِ فَأَذِنَ لَهُ بِإِظْهَارِ ذَلِکَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَهُوَ قَوْلُهُ یَوْمَئِذٍ اللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. (بحارالأنوار‌، علامه مجلسی، ج۳۶، ص۱۰۵) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(15) (قسمت ششم، بخش دوم) ولایت علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام)، حقیقت و باطن نماز در آیات قرآن کریم بنا شد تا برخی از آیاتی که در آن‌ها به نماز اشاره شده ولی روایات می‌فرمایند که مقصود حقیقی و تأولیشان ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌‌السلام) است تقدیم شود؛ مبحث را با حدیثی از خود حضرت امیر (صلوات‌الله‌علیه) آغاز می‌کنیم: حقيقت نمازِ مؤمن، من هستم!، من هستم مقصود ندای حی علی الصلاة (بشتابيد به سوی نماز)، من هستم مقصود ندای حی علی الفلاح (بشبتابيد به سوی رستگاری)، من هستم مقصود ندای حی علی خیر العمل (بشتابيد به سوی بهترين عمل)[1]. اما،‌ نمونه آیات: نمونه آیه‌ی شماره ۱: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ[2] از صبر و نماز یارى جویید؛ و این کار (یعنی استعانت از نماز) جز براى خاشعان، دشوار و سنگین است.» امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) خطاب به سلمان (علیه‌الرحمه) می‌فرماید: حقیقت نماز در قرآن ولایت من است؛ و کسی حقیقتاً نماز را به پا داشته که ولایت مرا اقامه کرده باشد،... سلمان از حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه دلیل این مطلب را از قرآن جویا شد؛ حضرت فرمود: دلیل این مطلب، این آیه‌ی قرآن است: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ» [منظور از] صبر در این آیه، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و [مقصود از] نماز، اقامه‌ی ولایت من است. به همین دليل خداوند فرموده: إِنَّها لَکَبِیرَةٌ (و ضمیر «ها» در آیه به «صلاة یعنی نماز» بر می‌گردد و نفرموده (إنهما)، یعنی بیان نداشته که کمک گرفتن از صبر و نماز هر دو سخت است، بلکه تنها به سخت بودن نماز اشاره کرده، چرا که حمل ولایت (من) که حقیقت نماز است، کاری بزرگ و سنگین است؛ مگر برای خاشعین که همان شيعيان هستند كه خداوند قلبشان را برای پذيرش ولايت من خاشع كرده است.)»[3]. آیه‌ی شماره ۲: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ[4] چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! * مى‌گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.» حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق که در آن به حسب ظاهر جهنمیان اولین و اصلی‌ترین دلیل دوزخی شدنشان را نمازگزار نبودن عنوان کرده‌اند می‌فرماید: مقصود از اینکه می‌گویند: «لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ - از نمازگزاران نبودیم» یعنی از شیعیان علیّ‌بن‌ابی‌طالب علیهما‌السلام نبودند[5]. امام صادق (علیه‌السلام) در بیان بسیار تأمّل‌برانگیز خود در تفسیر این آیه می‌فرمایند: در عرب، مصلی به اسبی گفته می‌شود که پشت سر اسب پیش‌تاز در حرکت است، بر این اساس «لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ - از نمازگزاران نبودیم»، یعنی از کسانی نبودیم که پشت سر پیشتاز و پیشوا و امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام) حرکت می‌کنند نبودیم[6]! نمونه آیه‌ی شماره ۳: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلهِ قانِتینَ[7] در انجام [به موقع و کامل] همه‌ی نمازها و [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پاخیزید.» حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در تفسیر آیه فوق می‌فرمایند: [حقیقت] نماز، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، حسن (علیه‌السلام) و حسین (علیه‌السلام) می‌باشند. و مراد از [حقیقت] صلاة الوسطی، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌باشد. و مقصود از قُومُوا لِلهِ قانِتِینَ، [یعنی] در راه اطاعت ائمّه (علیهم السلام) به پا خیزید[8]. پانوشت‌ها: [1] الفضائل، ابوالفضل شاذان قمى، ص۸۴. [2] بقره:۴۵ [3] بحار الانوار، علامه مجلسی،‌ ج۲۶، ص۱. [4] مدّثر:۴۲و۴۳ [5] بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۶۱. [6] الکافی، ثقة الاسلام كلینی، ج۱، ص۴۱۹. [7] بقره:۲۳۸ [8] تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲۸. ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
(قسمت هفتم) حکایتِ تفسیر و شأن نزول کفرِ بعد از اسلام و ایمان در قرآن کریم: آیه اول: يَحْلِفُونَ بِاللهِ‌ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ...[1] در روایت است، هنگامی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از غدیرخم فارغ شد و مردم پراکنده شدند، گروهی از قریش گردهم آمدند و بر آنچه که اتّفاق افتاد، تأسّف خوردند. در آن لحظات که گفتگو می‌کردند، سوسماری از کنارشان رد شد. برخی از آنان گفتند: «کاش که این سوسمار را بر ما گماشته بود و علی را بر ما نگماشته بود». ابوذر (رحمة‌الله‌علیه) این سخن را شنید و آن را با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در میان گذاشت. حضرت به‌دنبال آنان فرستاد و آنان را احضار کرد. امّا ایشان انکار کردند و قسم خوردند که آن سخن را نگفته‌اند. خدای عزّوجلّ این آیه را نازل کرد: (یَحْلِفُونَ بِاللهِ مَاقَالُواْ قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفر... به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه [در غياب پيامبر، سخنان كفرآميز] نگفته‌اند، درحالى‌كه به يقين سخنان كفرآميز گفته‌اند و پس از اسلام آوردنشان، كافر شده‌اند...) پس پیامبر (صلی‌‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «همانا آسمان بر کسی سایه نینداخته و زمین، کسی را بر دوش خویش حمل نکرده است که راستگوتر از ابوذر (رحمة‌الله‌علیه) باشد». و در ادامه فرمود: «امّا جبرئیل، بر من نازل شد و به من خبر داد که در روز قیامت قومی خواهند آمد که پیشوای ایشان یک سوسمار است، پس نیک بنگرید که شما آن قوم نباشید که خدای متعال می­فرماید: «[به یاد آورید] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! (اسراء:۷۷)[2]» آیه دوم: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللهُ‌ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً[3] كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، و باز هم ايمان آوردند، و ديگر بار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خدا هرگز آن‌ها را نخواهد بخشيد، و آن‌ها را به راه [راست] هدايت نخواهد كرد. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام درباره‌ی شأن نزول این آیه فرمودند: این آیه در شأن سران جریان نفاق نازل شده است که در ابتدای امر دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله (در مکه) ایمان آوردند؛ سپس (بعد از حجة‌الاوداع در غدیر) آن هنگام که پیامبر ولایت علی علیه‌السلام را عرضه‌داشت و فرمود: هر کس من مولای اویم، پس این علی مولای اوست، کافر گشتند؛ بعد از آنکه پیامبر امر فرمود به بیعت با امیر مؤمنان علی علیه‌السلام، بعیت کردند و دوباره ایمان آوردند؛ پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به بیعتی که با علی علیه‌السلام کرده بودند اقرار نکردند و دوباره کافر گشتند؛ و در نهایت هنگامی که از کسانی که با علی علیه‌السلام بیعت گرفته بودند، برای خودشان بیعت گرفتند، بر کفرشان افزودند و با این کار بود که دیگر هیچ چیزی از ایمان برایشان باقی نماند[4]. [1] توبه:۷۴ [2] مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۱ [3] نساء:۱۳۷ [4] الکافی، ثقة السلام کلینی، ج۱، ص۴۲۰ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت هشتم) علنی ساختن وجوب پذیرش ولایت علی علیه‌السلام، امری که با توجه به عملکرد جریان نفاق، ابلاغش برای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسیار سخت بود! فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ[1] شاید [ابلاغ] بعض آیاتى را که به تو وحى مى‌شود، [به‌ خاطر عدم پذیرش آن‌ها] ترک کنى [و به تأخیر اندازى] و سینه‌ات از این جهت تنگ [و ناراحت] شود... در معتبرترین منابع، در باب شأن‌نزول این آیه‌ی تأمّل‌برانگیز چنین بیان شده است: رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص سفر معراج و آن‌ هنگام که به نزدیک‌ترین جایگاه نزد خدا رسیدند (که جبرئیل امین نیز توان همراهی ایشان را نداشت) می‌فرماید: خداوند به من خطاب فرمود: ای محمد! ...من پيامبرى برنگزيدم؛ مگر اينكه براى او وزيرى تعيين كردم و حال تو فرستاده من هستى و على هم وزير توست. آن‌گاه پيامبر اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله از آسمان بازگشت. حضرت مايل نبود كه آنچه شنيده است به همگان بازگويد كه مبادا او را متهم كنند. زيرا آنان زمان چندان طولانى نبود كه از عصر جاهلى بيرون آمده بودند. از اين‌ رو پس از شش سال خداوند اين آيه را نازل فرمود: «شايد تو پاره‌اى از آنچه به تو وحى شده است، رهاسازى و سينه‌ات از تو تنگ شده است». (هود:۱۲). پيامبر صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله دشوارى آن را بر خويشتن هموار ساخت تا اينكه روز هشتم اين آيه فرو فرستاده شد: «یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس (مائده:۶۷)». اى پيامبر آنچه از پروردگارت به تو فرود آمده، به آنان ابلاغ كن وگرنه ابلاغ رسالت نكرده‌اى. بى‌گمان خداوند تو را از شر برخى مردم نگاه مى‌دارد. در اين هنگام پيامبر اسلام فرمود: اين آيه تهديد پس از وعده‌ی عذاب الهى است و دیگر ناگزير از انجام آن مى‌باشم، فارغ از هر آنچه منافقان بخواهند انجام دهند... در اين وقت بود كه جبرئيل با كلمه اميرالمؤمنين به على عليه‌السّلام سلام و تهیت فرستاد و آن‌گاه على عليه‌السّلام گفت: اى پيامبر خدا، اكنون چيزى مى‌شنوم، اما كسى را نمى‌بينم. پيامبر فرمود: اين صداى جبرئيل است كه از جانب پروردگار آمده است تا چيزى را كه خداوند به من وعده‌اش را داده بود تصديق كند. از آن پس بود كه پيامبر اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله فرمان داد كه مردان مسلمان يكى پس از ديگرى آمده و بر على عليه‌السّلام به‌عنوان امير مؤمنان درود بفرستند. [چرا که فقط حیدر امیرالمؤمنین است] آن‌گاه پيامبر به بلال گفت: فرياد بزن كه غير از بيماران همگان به غدير خم بروند... [2] پانوشت: [1] هود:۱۲ [2] انی لم ابعث نبیا الا جعلت له وزیرا و انک رسولی و ان علیا وزیرک فهبط رسول الله صلی الله علیه و آل۶ فکره ان یحدث الناس بشی- کراهیة ان یتهموه لانهم کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة حتی مضی لذلک ستة ایام فانزل الله تبارک و تعالی- فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک فاحتمل رسول الله ذلک حتی کان یوم الثامن فانزل الله تبارک و تعالی علیه- یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس فقال رسول الله صلی الله علیه و آله تهدید بعد وعید لامضین امر الله عز و جل فان یتهمونی و یکذبونی فهو اهون علی من ان یعاقبنی العقوبة الموجعة فی الدنیا و الآخرة قال و سلم جبرئیل علی علی بامرة المؤمنین فقال علی علیه السلام یا رسول الله اسمع الکلام و لا احس الرؤیة فقال یا علی هذا جبرئیل اتانی من قبل ربی بتصدیق ما وعدنی ثم امر رسول الله علیه السلام رجلا فرجلا من اصحابه حتی سلموا علیه بامرة المؤمنین ثم قال یا بلال ناد فی الناس ان لا یبقی غدا احد الا علیل الا خرج الی غدیر خم... (امالی (شیخ صدوق): ص۳۵۵) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت نهم) ✳️ در بين علمای اهل سنت هر به اصطلاح عالمی كه بيشتر بتواند فضايل و مناقب اميرالمؤمنين علیه السلام را ذبح كند، جايگاهش نزد اکثر علمایشان بالاتر و قدر و منزلتش بيشتر می‌شود! سرآمد اين‌ها کسانی چون مسلم، بخاری، طبری و... هستند. رویه این‌ها هنگام مواجهه با فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام غالباً به این شکل است، فی المثل در اکثر موارد که آیه‌ای در فضیلت حضرت امیر صلوات الله علیه نازل شده، شأن نزول را بیان نمی‌کنند، یا با تشکیک در وثاقت راویان، فضائل سعی در تضعیف حدیث می‌کنند، اگر هم در مواردی آن‌قدر فضیلت مبرهن و غیرقابل نادیده‌گرفتن و انکار کردن باشد، سعی می‌کنند به شکلی انحصار آن فضیلت را برای علی علیه السلام نفی نمایند؛ فی المثل در آیه‌ی اولی الامر که مربوط به دادن زکات در حال رکوع است، می‌گویند دیگرانی هم این کار را جز حضرت امیر صلوات الله علیه کرده‌اند؛ یا مدعی می‌شوند علی علیه السلام تنها کسی نبوده است که در کعبه به دنیا آمده است و... ✳️ طبری که در تاريخ و تفسير خود، تا توانسته فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را محو كرده، در مواردی هم که آن‌قدر فضيلت حضرت مبرهن می‌باشد که قابل انکار و نادیده گرفتن نباشد، سعی کرده به شکلی در انحصار آن فضیلت برای حضرت امیر خدشه وارد نماید، در ذیل آیه ۷ از سوره بینه اقراری تاریخی از خود برجای نهاده: ❇️ «إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّلِحَٰتِ أُوْلَٰئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ.» «به‌راستی كسانی كه ايمان‌آوردند و عمل صالح انجام دادن ايشان حقيقتاً بهترين مخلوقاتند.» طبری در تفسیر خود ذیل این آیه، تنها فقط و فقط يك حديث و يك مصداق را برای این بهترین مخلوقات آن هم به نقل از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بیان کرده است: ✅ وقد: حدثنا ابن حميد، قال: ثنا عيسى بن فرقد، عن أبي الجارود، عن محمد بن عليّ: (أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) فقال النبي صلى الله عليه وسلم: "أنْتَ يا عَلي وَشِيعَتُكَ". 💠 رسول خدا صلوات الله عليه و آله در خصوص مصداق اين بخش از (ایشان به راستی که بهترینِ مخلوقاتند) خطاب به علی علیه السلام فرموده: ⬅️ يا علی، تو شيعيانت بهترين مخلوقات هستيد! 📚 تفسير طبری: ج۳۰، ص۱۴۶ لينك از خود سايت اهل سنت: https://mosshaf.com/ar/main?ver=1#?&GetSura=98&vers=7&type=tafseer&b=tabary1 پ.ن: البته اين مطلب در منابع متعددی از بزرگان اهل سنت نيز ذكر شده، نظير: نام کتاب: الدر المنثور في التفسير بالمأثور (سيوطي): جلد۸، صفحه۵۸۹ http://lib.efatwa.ir/41689/8/589 نام کتاب: تاريخ دمشق (ابن عساكر): جلد۴۲، صفحه۳۷۱ http://lib.efatwa.ir/40314/42/371 نام کتاب: فتح القدير (شوكاني): جلد۵، صفحه۵۸۲ http://lib.efatwa.ir/41780/5/582 نام کتاب: محرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز (ابن عطية اندلسی): جلد۵، صفحه۵۰۸ https://lib.eshia.ir/41716/5/508 ✳️ فضايل مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در منابع اهل سنت آن‌قدر زياد و با عظمت است که... لیک در خانه اگر کسی باشد، همين يك حرف بس است... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت یازدهم) آیه‌ای که در قرآن خداوند متعال، مستقیم امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام را مورد خطاب قرار داده است! وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ‌ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ‌ تَوَّاباً رَحيماً[1] و اگر اين مخالفان، هنگامى‌كه به خود ستم مى‌كردند [و فرمان‌هاى خدا را زيرپا مى‌گذاردند]، به نزد تو مى‌آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى‌كردند، و پيامبر هم براى آن‌ها استغفار مى‌كرد، خدا را توبه‌پذير و مهربان مى‌يافتند. درباره مرجع ضمیر «تو» در «جاؤُكَ - نزد تو می‌آمدند» روایاتی بسیار تأمّل‌برانگیز وجود دارد که نشان می‌دهد متناسب با بلاغت قرآن کریم، این مرجع ضمیر که به شکل مخاطب آمده است،‌ غیر از رسول (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) است که در ادامه به شکل غایب بیان می‌شود، به عنوان نمونه: حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام در خصوص این آیه خطاب به زراره می‌فرمایند: «خداوند در قرآن، علی (علیه‌السلام) را مخاطب خود قرار داده است». زراره می‌گوید: «در کجای قرآن»؟ حضرت در پاسخ می‌فرماید: «در آیه‌ی: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تَوَّابا رَّحِیمًا - و اگر اين مخالفان، هنگامى‌كه به خود ستم مى‌كردند [و فرمان‌هاى خدا را زيرپا مى‌گذاردند]، به نزد تو مى‌آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى‌كردند، و پيامبر هم براى آن‌ها استغفار مى‌كرد، خدا را توبه‌پذير و مهربان مى‌يافتند.»[2] همچنین حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام نیز در خصوص این آیه‌ی شریفه می‌فرمایند: به خدا سوگند یعنی... ای علی (علیه السلام)! اگر آن (حقّ حکومت) را نزد تو بیاورند و به خاطر آنچه انجام داده‌اند از خدا طلب آمرزش کنند و پیامبر هم برای آن‌ها طلب آمرزش کند، خدا را توبه‌پذیر و مهربان خواهند یافت.[3] پانوشت: [1] نساء:۶۴ [2] لَقَدْ خَاطَبَ اللَّهُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی کِتَابِهِ، قَالَ، قُلْتُ: فِی أَیِّ مَوْضِعٍ؟ قَالَ: فِی قَوْلِهِ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً.» (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۳۹۱) [3] ...یَعْنِی وَاللَّهِ ...لَوْ جَاءُوکَ بِهَا یَا عَلِیُّ (علیه‌السلام) فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ مِمَّا صَنَعُوا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیما. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۸، ص۳۳۴) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت دوازدهم) گوهری که بدون آن، نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح، به انسان سودی نمی‌دهد و فایده‌ای ندارد! إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى [1] من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می‌آمرزم! در آیه‌ی فوق، مواجهه‌ی انسان با غفّاریت خدا، مقید شده است به اینکه پس توبه‌کردن و ایمان آوردن و عمل صالح انجام دادن، شخص هدایت هم شده باشد. اینجا این پرسش مطرح می‌شود که: مقصود از این هدایتی که علّت تامّه برای مورد مغفرت ویژه‌ی خداوند واقع شدن است چیست؟ چرا که هر ایمان‌ آوردنی، مقدمه‌اش هدایت شدن است، یعنی کسی که ایمان آورده، قبل از ایمانش، هدایت شده که بعد، متأثر از آن هدایت، ایمان آورده، حال سؤال این است: این چه هدایتی است که مافوق هدایت اولیه‌ است، که علّت تامه است برای مورد مغفرت واقع شدن و بدون آن، نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح سودی نمی‌بخشد! پاسخ، در روایاتِ تأمّل‌برانگیز و ارزشمند ذیل: حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام: مقصود از (ثُمَّ اهْتَدى - سپس هدایت شود) در این آیه، این است که به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام هدایت شود.[2] رسول خدا حضرت محمد مصطفی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله: به خدا سوگند یا علی! تو آفریده نشده‌ای، مگر برای اینکه پروردگارت پرسیتده شود. و راهی به خدا ندارد، کسی که به تو و ولایتت هدایت نشده است و این سخن خود پروردگار عزّ و جلّ است که فرموده: «به راستی که من بسیار آمرزنده‌ام، تنها برای کسی که توبه کند، ایمان آورد، عمل صالح انجام دهد و پس از آن هدایت هم بشود» یعنی [بعد از توبه از شرک و ایمان به وحدانیت خدا و نبوت من و انجام اعمال صالح (از واجب و مستحب و ترک حرام و...)] به سوی ولایت تو [نیز] هدایت شود.[3] حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام درباره‌ی همین آیه‌ی ۸۲ از سوره‌‌ی طه می‌فرمایند: آیا نمی‌بینید که خداوند چگونه شرطی گذاشته است که نه توبه، نه ایمان و نه عمل صالح به حال انسان سودی نمی‌بخشد، مگر آن‌که هدایت یابد. به خدا قسم! بنده هر قدر هم تلاش کند تا عمل صالحی انجام دهد، از او پذیرفته نیست تا اینکه هدایت یابد. حارث می‌گوید: عرض کردم: به‌سوی چه کسی هدایت شود، فدایت گردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: به‌سوی ما (اهل بیت).[4] سدیر صیرفی از شاگردان برجسته امام باقر علیه‌السام نیز نقل می‌کند: هنگامی‌که امام باقر علیه‌السلام داخل مسجد الحرام می‌شد، من خارج می‌شدم؛ امام علیه‌السلام دست مرا گرفت و رو به قبله ایستاد فرمود: «سدیر به مردم دستور داده‌اند که بیایند اطراف این خانه‌ی سنگی را طواف نمایند؛ بعد پیش ما بیایند و ولایت و ارادت خود را به ما خانواده اعلام نمایند؛ که این آیه: اشاره به‌همین‌مطلب است؛ «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی. (طه:۸۲)» سپس با دست به سینه‌ی مبارکشان اشاره نمود و فرمود: یعنی به ولایت ما خاندان هدایت یابند. [5] پانوشت: [1] طه:۸۲ [2] تأویل الآیات الظاهرهًْ (استرآبادی): ص۳۱۰ [3] وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ! مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِیُعْبَدَ رَبُّکَ... وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی (طه:۸۲)» یَعْنِی إِلَی وَلَایَتِک. (امالی (شیخ صدوق): ص۴۹۴) [4] أَ لَا تَرَی کَیْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَهًُْ أَوِ الْإِیمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّی اهْتَدَی... (تفسیر قمی: ج۲، ص۶۱) [5] ...إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فَیُعْلِمُونَا وَلَایَتَهُمْ لَنَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ إِلَی وَلَایَتِنَا. (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج۱، ص۳۹۲) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت سیزدهم) ای کاش در کنار پذیرش ولایت پیامبر، ولایت دیگری را نیز قبول می‌کردم... وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً * يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً[1] روزى كه ستمكار دستان خود را [از شدّت حسرت] به دندان مى‌گزد و مى‌گويد: «اى كاش با رسول [خدا] راهى برگزيده بودم *‌ [و] اى واى بر من، كاش فلان [شخص گمراه] را به دوستى انتخاب نكرده بودم! این دو آیه از آیات بسیار تأمّل‌برانگیز قرآن کریم است! در آیه نخست شخص ظالم در روز قیامت با حسرت می‌گوید: «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» ای کاش به همراه رسول خدا راهی برمی‌گزیدم در آیه بعد و در ادامه باز با حسرت می‌گوید: «يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً» ای وای بر من، ای کاش فلانی را به عنوان دوست بر‌نمی‌گزیدم! به حسب ظاهر، منطق حاکم بر این آیات نشان می‌دهد که بایست، یک ارتباطی از جنس تضاد وجود داشته باشد، میان «مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» و «فُلاناً خَلِيلاً»؛ یعنی همچنانی که شخص می‌گوید: ای‌کاش فلانی را به عنوان دوست برنمی‌گزیدم و از مهمترین عوامل شقاوت خود را دوست انتخاب کردن یک شخص خاصی می‌داند؛ همچنان باید این سبیلی که باید اتخاذ می‌شده در کنار پیغمبر اکرم نیز، شخص خاصی باشد که عدم اتخاذ ولایت و دوستی او در کنار پذیرش ولایت و دوستی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌آله نیز مایه شقاوت شخص شده باشد. اهمیت خاص این دو آیه از این جهت است که به حسب ظاهر آیه و با توجّه به روایات تفسیری ذیل آن، این آیه نیز از آیاتی است که نشان می‌دهد، پذیرش ولایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به تنهایی نجات‌بخش نیست و شرط لازم است اما کافی نیست،‌ در کنار پذیرش ولایت رسول الله طبق این آیه و آیاتی دیگر (نظیر آیه ۸۲ از سوره‌ی طه که قبلاً‌ توضیحش تقدیم شد) بایست چیز دیگری نیز از جنس پذیرش ولایت و دوستی شخص (و یا اشخاصی) از یک‌سو و برائت و دشمنی با دشمنان این شخص (یا اشخاص) از سوی دیگر محقّق شود تا نجات واقع گردد. اما روایات تفسیری ذیل این آیات شریفه: در روایات متعدد بیان شده است که در هنگام مرگ (که پرده‌ها کنار می‌رود و حقایق مشخّص می‌شود)، ملائکه برای منافقان و کافران به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب، هم جایگاهشان در دوزخ را نشان می‌دهند و هم نشان می‌دهند که در صورت پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام جایگاهشان در بهشت چگونه می‌بود. در این هنگام است که با حسرت فراوان می‌گویند: «ای کاش به همراه رسول خدا راهی برمی‌گزیدم (فرقان:۲۷)، اى كاش دستور پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص ولايت علی عليه‌السّلام را مى‌پذيرفتم...[2] همچنین در روایتی از امام محمد باقر علیه‌السلام نقل شده است که در تفسیر دو آیه‌ی فوق فرمودند: مقصود از «يَا لَيْتَنِي اِتَّخَذْتُ مَعَ اَلرَّسُولِ – ای کاش همراه با پیامبر راهی را بر می‌گزیدم» پذیرش ولایت علی علیه‌السلام است و مقصود از فلانی در «يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً – ای کاش فلانی را به عنوان خلیل برنمی‌گزیدم» دشمن علی علیه‌السلام است که حق او را غصب و حرمت او را هتک کرد.[3] و در خلال روایتی طولانی و بسیار تأمّل‌برانگیز و پرنکته و زیبا، رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در پاسخ به پرسش جمعی از اهالی یمن که به خدمت ایشان رسیده بودند، در خصوص اینکه جانشین ایشان چه کسی است فرمودند: كسى است كه ...خداى تعالى در بارۀ او اين آيه را فرو فرستاده: «يَوْمَ‌ يَعَضُّ‌ اَلظّالِمُ‌ عَلى‌ يَدَيْهِ‌ يَقُولُ‌ يا لَيْتَنِي اِتَّخَذْتُ‌ مَعَ‌ اَلرَّسُولِ‌ سَبِيلاً * روزى كه ستمكار دست‌هاى خود به دندان گزيده گويد اى كاش همراه با پيامبر راهى را برمی‌گزیدم» او همان وصی من است و پس از من راه رسيدن به من است. و در نهایت نیز، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به عنوان جانشینشان به آن‌ها معرفی فرمودند.[4] پانوشت: [1] فرقان:۲۷و۲۸ [2] رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: ...فعند ذلک یقول: ...فقبلت ما أمرنی و التزمت من موالاة علی علیه‌السلام ما ألزمنی. (تفسير امام حسن عسکری علیه‌السلام): ج۱، ص۱۳۱) [3] امام باقر علیه‌السلام: یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول علیا ولیا... (تفسير قمی: ج۲، ص۱۱۳) [4] فقالوا یا رسول الله من وصیک فقال... هو الذی یقول الله فیه «و یوم یعضّ الظّالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» هو وصیی و السّبیل إلیّ من بعدی... (الغيبة (نعمانی): ج۱، ص۳۹) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(6) (بخش هفتم) آیه‌ی مباهله، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنين علیه‌السلام در قرآن، به گواه شیعه و سنی! و دلیل اصلی افضلیت امیر مؤمنان علیه‌السلام بر همه‌ی انبیا علیهم‌السلام (جز رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله) فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ [1] هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. همان‌طور که در خلال مباحث گذشته عرض شد، در احادیث متعددی منقول از حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه و دیگر حضرات معصومین علیهم‌السلام، که در تفسیر «نبأ عظیمِ» مورد نظر قرآن بیان شده، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین نشانه‌ی الهی معرفی کرده‌اند[2]. و بر طبق روایات این مطلبی بوده است که حضرت علی علیه‌السلام مکرّر آن را بیان می‌فرمودند و بر آن تأکید ویژه داشتند[3]! حال ممکن است این سؤال پیش آید، با توجه به این که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله یقیناً افضل از امیرالمؤمنین علیه‌السلام هستند، چرا حضرت امیر علیه‌السلام چنین بیان کرده‌اند که عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین نشانه‌ی الهی هستند! جواب در آیه‌ی مباهله[4] نفهفته که بنابر فرمایش امامان علیهم‌السلام، بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در همین آیه بیان شده[5]، چرا که بر طبق آن (به اتفاق روایات منقول در منابع شیعه[6] و سنی[7]) امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حکم نفس و حقیقت باطنی وجود رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی شده‌اند. بر این اساس،‌ وقتی حضرت امیر صلوات‌الله‌‌علیه می‌فرمایند من عظیم‌ترین خبر خدا و بزرگ‌ترین آیت الهی هستم، یعنی حقیقت باطنی وجود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عظیم‌ترین خبر و بزرگ‌ترین آیت الهی است. پانوشت‌ها: [1] آل عمران:۶۱ [2] تفسير قمی، ج۲، ص۴۰۱. [3] الکافی، ثقة الاسلام کلینی،‌ ج۱، ص۲۰۷ [4] ...فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل...(آل‌عمران:۶۱) ...بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما نيز فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما نيز زنان خود را؛ ما از نفوس خود [و كسى كه همچون جان ماست] دعوت كنيم، شما نيز از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله [و نفرين] كنيم... [5] روزی مأمون به امام رضا (علیه‌السلام) گفت: «مرا از بزرگ‌ترین امتیاز امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در قرآن آمده باخبر کن». امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «امتیاز مباهله که خداوند در قرآن می‌فرماید:... (الفصول المختارهْ، شیخ مفید، ص۳۸.) [6] به گفته قاضی نورالله شوشتری متکلم شیعه، مفسران اتفاق‌نظر دارند که... «اَنفُسَنا» (خودمان) به امام علی(علیه‌السلام) اشاره دارد. (احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج۳، ص۴۶) [7] در کتاب اِحقاق‌الحق (ج۳، ص۴۶-۷۲)، حدود شصت منبع از اهل‌سنت ذکر شده‏ است که تصریح کرده‌اند آیه مباهله درباره امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) نازل شده است؛ از جمله: الکَشّاف (ج۱، ص۳۷۰) اثر زَمَخشَری، التفسیر الکبیر (ج۸، ص۲۴۸) اثر فخر رازی، اَنوارُ التَّنزیل و اَسرارُ التَّأویل (ج۲، ص۲۱) اثر عبدالله بن عمر بیضاوی و... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110 🌀 (پاتوق گفتمانی جوانان انقلابی) https://eitaa.com/joinchat/2094203265C1a91802f6c
(24) (قسمت چهاردهم) هادی امت، علی علیه‌السلام و زمینی که از حجت خداوند خالی نمی‌گردد... إِنَّمَا أَنْتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[1] به راستی که تو فقط بیم‌دهنده‌اى؛ و براى هر قومی هدایت‌کننده‌اى است. در بسیاری از معتبرترین منابع اهل سنت، از راویان متعدد، احادیث معتبر فراوانی نقل شده است که مقصود از هادی در این آیه، علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است. به عنوان نمونه: فخر رازی در تفسیر خود از ابن عباس چنین نقل کرده: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دست مبارکش را بر سینه خود گذارد و فرمود: من بیم‌دهنده هستم»، سپس اشاره به على علیه‌السلام کرد و فرمود: تو هدایت کننده‌اى یا على! و به وسیله‌ی تو بعد از من هدایت‌شوندگان هدایت مى‌شوند.»[2] همچنین سیوطی از بزرگترین مفسران اهل سنت، در تفسیر خود (الدّر المنثور) این روایت را به نقل از بزرگان اهل سنت نظیر: ابن جرير و ابن مردويه و ابونعيم و ديلمى و ابن عساكر و ابن نجار نقل کرده است.[3] برخی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت که در منابعشان این حدیث را ذکر کرده و آن را صحیح دانسته‌اند: شهاب الدین آلوسی (در تفسیر روح المعانی): ج۷، ص۱۰۳ شوکانی (در فتح القدير): ج۳، ص۸۴ ابن عساکر (در تاریخ دمشق): ج۴۲، ص۳۵۹ ابن کثیر (در تفسیر القرآن العظیم): ج۴، ص۳۷۲ حاکم نیشابوری (در مستدرک علی الصحیحین): ج۳، ص۱۴۰ ثعلبی (در تفسیر خود): ج۵، ص۲۷۲ متقی هندی (در کنز العمّال): ج۱۱، ص۶۲۰ و این‌ها تنها بخش کوچکی از علمای اهل سنت هستند که در منابع خود این حدیث را نقل کرده‌اند! شدّت اهمیت این آیه، از این حیث است که مؤید این حقیقت معقول در معارف بلند شیعی است که زمین از حجت خداوند که خلق را به سوی خداوند هدایت کند (بی هیچ‌ شک و شبهه و اعواجی) خالی نمی‌ماند! حتی ابن تیمه‌، مؤسس فرقه‌ی وهابیت، وقتی سعی کرده است که در صحت حدیث فوق خدشه وارد کند، به این حقیقت مستتر در آیه تمسّک جسته، که اگر بخواهد علی مصداق هدایت‌گر در آیه‌ی فوق باشد، دیگر در اقوام پس از زمان حیات خودش چه کسی هادی است؟ بعد نتیجه گرفته است که چون علی علیه‌السلام نمی‌تواند برای اقوام بعد از خودش هادی باشد، پس حدیث فوق نمی‌تواند صحیح باشد![4] حال آن‌که توجّه نداشته است که با این اقرار، همان عقیده‌ی حقّه‌ی معقول و منبعث از آیات قرآن و روایات نبوی را تأیید کرده است که زمین از حجت خالی نمی‌ماند! چنانچه امام باقر علیه‌السلام به نقل از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله در تفسیر این آیه‌ چنین بیان می‌دارند: «من آن منذر و بیم‌دهنده هستم»، در حالی که در هر عصری، امامی از ما اهل بیت، مردم را به آنچه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده است، هدایت می‌کند. هدایتگران الهی پس از ایشان، علی (علیه‌السلام) و سپس اوصیای بعد از او، یکی پس از دیگری هستند. به خدا سوگند، هدایت امّت وظیفه ماست و تا روز قیامت ادامه دارد. رسول خدا همان منذر است و آنان که خواستار هدایت‌اند، به وسیله علی (علیه‌السلام) هدایت می‌شوند.[5] و در حدیثی بسیار تأمّل‌برانگیز از امام صادق علیه‌السلام که در حقیقت پاسخ به ادعای ابن تیمیه نیز محسوب می‌شود، در خصوص پرسش ابابصیر درباره‌ی تفسیر این آیه، نقل شده‌ است: اى ابا بصیر، رسول خدا صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله (منذر و)‌ بيم‌دهنده است و على عليه‌السّلام هادی بود، بگو بدانم امروز هم (به نظر تو) هدایت‌گری هست‌؟ ابابصیر می‌گوید، گفتم: آرى فدایت گردم، هميشه از شما خانواده هدایت‌گری پس از هدایت‌گری دیگر بوده، تا نوبت به شما رسيده است. فرمود: اى ابا بصیر، خدايت رحمت كند، اگر چنان بود كه آيه‌اى (تنها فقط و فقط) دربارۀ شخصی نازل مى‌شد و چون آن شخص می‌مُرد، آيه هم مى‌مُرد (و دیگر مصداقى نداشت) در نتیجه قرآن مرده بود، ولى قرآن، هميشه زنده است و همان‌طور كه بر گذشتگان منطبق مى‌شد، بر بازماندگان هم منطبق مى‌شود.[6] پانوشت: [1] رعد:۷ [2] ابن عباس قال: لما نـزلت (إنما أنت منذر ولكل قوم هاد) ، وضع صلى الله عليه وسلم يده على صدره فقال: أنا المنذر (ولكل قوم هاد)، وأومأ بيده إلى منكب عليّ، فقال: أنت الهادي يا عليّ، بك يهتدي المهتدون بَعْدي. (تفسیر فخر رازی: ج۱۹، ص۱۴) [3] الدر المنثور (سيوطی): ج۴، ص۶۰۸ [4] منهاج السنة النبویة (ابن تیمیه): ج۷، ص۱۴۲ [5] "أنا المنذر" و فی کلّ زمان إمام منّا يهديهم إلی... (تفسیر العیّاشی: ج۲، ص۲۰۴) [6] رسول الله صلی الله علیه و آله المنذر و علیّ الهادی یا أبا محمد هل من هاد الیوم؟... (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج۱، ص۱۹۱) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت پانزدهم) با علی باشید...! يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ‌ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ[1] اى كسانى ‌كه ايمان آورده‌ايد! از تقوای الهی پیشه کنید و با صادقان باشيد. این آیه از مبنایی‌ترین آیاتی است که مؤید شاکله‌ی اعتقادات تشیع است. بر طبق این آیه شریفه، خداوند پس از دستور به رعایت تقوا خطاب به اهل ایمان، دستور می‌دهد بی‌قید و شرط و در همه‌ی شرایط و زمان‌ها مؤمنان در معیت و همراهی با صادقان باشند! اینکه آیه نفرموده (کونوا من الصادقین - یعنی از صادقان باشید) بلکه فرموده: (كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ - یعنی همراه با صادقانه باشید) یعنی این صادقان در مرتبه‌ای از صدق قرار دارند که باقی مؤمنان، هر قدر هم که تقوا پیشه کنند، باز از زمره‌ی ایشان نمی‌توانند قرار بگیرند، چرا که اگر امکان نائل شدن به آن مرتبه از صدق وجود داشت، آیه می‌فرمود (کونوا من الصادقین - از صادقین باشید) همچنین بی‌قید و شرط بودن امر به معیت و همراهی با این صادقان نیز گواه معصوم بودن این صادقان است، چرا که امر مطلق و بی‌قید خداوند به معیت و همراهی با کسی که معصوم نیست محال است‌‌. همچنین مطلق بودن امر به معیت با این صادقان از حیث زمان نیز مؤید این حقیقت است که در هر زمان، حداقل یکی از این صادقان باید باشد که مؤمنین ضمن رعایت تقوا، مأمور هستند به همراهی مطلق و بی‌چون و چرا با این صادقان! اما روایات تفسیری ذیل این آیه‌ی شریفه: قندوزی عالم حنفی مذهب اهل سنت در ینابیع المودة، حدیث ذیل را به نقل از امیر مؤمنان در خصوص تفسیر این آیه ذکر کرده که حضرت فرمود: آیا شما نمی‌دانید که هنگامی که این آیه نازل گشت: سلمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: ای رسول خدا! این آیه عام است یا خاص؟ و حضرت در پاسخ فرمود: به عموم مؤمنان امر شده که با صادقان منظور نظر آیه باشند و از این حیث آیه مصداق عام دارد. اما در خصوص صادقین، پس خاص هست و مصداقش مختص برادرم علی که اوصیای بعد از او از فرزندانش است، تا روز قیامت و از این حیث آیه مصداق خاص دارد.[2] در روایت دیگری نیز منقول از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در خصوص شأن نزول این آیه چنین آمده است: حسین سعید با سندی از ابوسعید روایت کرده که گفت: هنگامی‌که آیه: اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، نازل شد، رسول خدا (صلی‌الله علیه‌و‌آله) رو به صحابه کرده و فرمود: «آیا می‌دانید این آیه درباره‌ی چه کسی نازل شد»؟ ...ابودجانه گفت: «ای رسول خدا (صلی‌الله علیه‌و‌آله) ما همه از صادقین هستیم که به تو ایمان آورده و تصدیقتان کردیم». حضرت فرمود: «ای ابودجانه! چنین نیست؛ این آیه اختصاصاً در شأن پسر عموی من علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) نازل شده است، و او از راستگویان است».[3] و در کتاب کافی شریف نیز چندین روایت در خصوص این آیه ذکر شده از جمله حدیث ذیل منقول از امام رضا علیه‌السلام: مقصود از صادقان در این آیه، همان امامان علیهم‌السلام هستند که در طاعتشان صدّیق هستند.[4] پانوشت: [1] توبه:۱۱۹ [2] ثم قال علي عليه السّلام: أنشدكم اللّه أ تعلمون أن اللّه أنزل: يََا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللََّهَ وَ كُونُوا مَعَ اَلصََّادِقِينَ (توبه:۱۱۹) فقال سلمان: يا رسول اللّه عامّة هذا أم خاصّة؟قال: أمّا المؤمنون فعامّة المؤمنين أمروا بذلك، و أمّا الصادقون فخاصّة لأخي علي و أوصيائي من بعده إلى يوم القيامة. (ینابیع المودة (قندوزی): ج۱، ص۳۴۴) [3] ...فَقَالَ أَبُودُجَانَهًَْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کُلُّنَا مِنَ الصَّادِقِینَ قَدْ آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَاکَ قَالَ لَا یَا أَبَادُجَانَهًَْ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی ابْنِ‌عَمِّی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ... (تفسیر فرات الکوفی: ص۱۷۴) [4] الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّهًُْ علیهم‌السلام وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۲۰۸) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت شانزدهم) ایمان، یکی از نام‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در قرآن وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ[1] و كسى ‌كه به ایمان کافر شود، اعمال او تباه مى‌گردد؛ و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود. این آیه‌ی شریفه، تعبیر عجیبی را به کار برده است! در قرآن کریم در چندین مورد از عبارت "مَن یَکفُر" استفاده شده است و در تمامی این موارد اشاره شده است به: ۱- کفر ورزیدن به خداوند.[2] ۲- کفر ورزیدن به خداوند، ملائکه، کتب آسمانی و روز قیامت.[3] ۳- کفر ورزیدن به کتب آسمانی.[4] ۴- کفر ورزیدن به آیات خداوند.[5] اما آیه‌ی فوق‌، تنها آیه‌ای است که از آن از عبارت کفر به ایمان استفاده شده است؛ و به حسب ظاهر، عبارتِ کفر به ایمان، عبارتی مبهم است، ایمان لوازمی دارد و کسی که مؤمن به آن لوازم باشد، ایمان در او محقق می‌شود و کسی که به آن لوازم کافر باشد، کفرش محقق می‌شود، همان‌گونه که در آیات دیگر قرآن کریم هم، کفر به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی و آیات الهی که همگی لوازم ایمان هستند را، نشانه‌های تحقق کفر معرفی کرده است. حال باید دید مقصود از کفر به ایمان چیست! در روایات تفسیری، مصادیقی برای این لازمه‌ی ایمانی که اگر به آن کفر ورزیده شود، همه اعمال حبط می‌شود، بر شمرده شده که بنابر فرمایش حضرات معصومین علیهم‌السلام، مهمترین این مصادیق که بیش از دیگر موارد بر آن تکرار و تأکید شده، عبارتست از: پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام به عنوان نمونه‌، حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام در خصوص مقصود ایمان در این آیه می‌فرماید: مقصود از ایمان در بطن قرآن، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است و هر کس به ولایت ایشان کفر بورزد به تحقیق که عملش نابود است.[6] در تبیین این‌که بر چه اساسی، مقصود ایمان در این آیه، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است، به حدیثی از رسول خدا صلوات‌الله‌علیه‌‌و‌آله استناد می‌شود که علاوه بر بسیاری از منابع شیعی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ و آن حدیثی است که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز جنگ احزاب (خندق) هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به نبرد با عمر بن عبدود رفت بیان فرمود: برزَ الإیمانُ کلُّه إلی الشِّرکِ کلِّه[7] همه‌ی ایمان در برابر همه شرک آشکار شد. اگر به این حدیث نبوی و حدیث مذکور از امام علیه‌السلام دقت شود، تطابق ظریف و دقیق آن عیان می‌شود! امام باقر علیه‌السلام فرمودند، بطن ایمان در قرآن ولایت امیرالمؤمنین است. بطن یعنی چیزی که ظاهر نیست؛ و در روز خندق هم، رسول خدا در بیان خود از فعل بَرَز به معنای آشکار شد، استفاده فرمود. چیزی باید مخفی باشد که آشکار شود، آن چه که مخفی بوده چه بوده است؟ بلی، این‌که حقیقت ایمان، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است. بنابر این، ایمان یکی از نام‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در قرآن است! علامه طباطبایی نیز در المیزان، بعد از بیان مباحث فوق مجدد تأکید می‌کنند که: اين را هم بگوئيم كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز جنگ خندق که على (علیه‌السلام) را به جنگ با عمرو بن عبدود روانه مى‌كرد، آن جناب را ايمان خواند، چون در آن روز فرمود: برز الايمان كله الى الكفر كله، و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.[8] از جمله آیات دیگر قرآن کریم که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را با عنوان ایمان یاد کرده است، آیه‌ی ۷ از سوره‌ی حجرات است که می‌فرماید: حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ[9] خداوند ایمان را در نزد خدا شما محبوب گرداند. در کتاب شریف کافی، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مقصود از ایمان در این آیه، که در نزد مؤمنین محبوب شده است، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است.[10] پانوشت: [1] مائده:۵ [2] (بقره:۲۵۶) - (زخرف:۳۳) [3] نساء:۱۳۶ [4] (بقره:۱۲۱) - (هود:۱۷) [5] (آل عمران:۱۹) - (مائده:۱۱۵) [6] الإیمان فی بطن القرآن علی بن أبی‌ طالب علیه السلام... (تفسیر فرات کوفی: ص۱۲۱) - با همین مضمون: بصائر الدرجات (صفار قمی): ص۹۷ - مناقب (ابن شهر آشوب): ص۹۴ و... [7] در منابع شیعی: ارشاد القلوب (دیلمی): ج۲، ص۶۴ - الطرائف: (سید بن طاووس): ج۱، ص۶۰ و... در منابع اهل سنت: ینابیع المودة (القندوزی): ج۱، ص۲۸۱ - حیاة الحیوان الکبری (دمیری): ج۲، ص۲۴۹ و... [8] المیزان فی التفسیر القرآن (علامه طباطبایی): ج۵، ص۲۱۷و۲۱۸ [9] حجرات:۷ [10] امام صادق علیه‌السلام: فی قوله تعالى: "حبب إلیکم الایمان و زینه فی قلوبکم (یعنی أمیر المؤمنین) و کره إلیکم الکفر و الفسوق و و العصیان" الأول و الثانی و الثالث. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج۱، ص۴۲۶) ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(قسمت هفدهم) یکی دیگر از دلایل قرآنیِ افضلیت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام بر همه انبیای الهی علیهم‌السلام (جز رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله) وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[1] آن‌ها كه كافر شدند مى‌گويند: «تو پيامبر نيستى»! بگو: «كافى است كه خداوند، و كسى‌ كه علم كتاب نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند». در منابع شیعه[2] و بسیاری از منابع اهل سنت[3] ذکر شده که مقصود از کسی که علم کتاب نزد اوست، علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام است. از طرف دیگر در منابع حدیثی شیعه و سنی بیان شده است که مقصود از «الذی عنده علم من الکتاب[4] - کسی که علمی از کتاب نزد اوست» آصف بن برخیا (وصیِ حضرت سلیمان) است که به واسطه‌ی همان علمی که از کتاب داشت، تخت ملکه‌ی سبا را در کمتر از چشم بر هم زدنی نزد سلیمان علیه‌السلام حاضر ساخت. با توجه به اینکه خداوند، قرآن را مهیمن بر کتب آسمانی دیگر معرفی کرده است، یعنی علاوه بر معارف و حقایق فراوان دیگری که تنها در قرآن کریم ذکر شده است، هر آنچه از حقایق که در کتب آسمانی گذشته بوده را نیز در خود دارد.[5] همچنین تبیان هر چیز نیز در قرآن بیان شده[6] (که چنین وصفی برای کتب آسمانی پیش نیست و باز مؤیدی است بر همان مهیمن بودن قرآن کریم بر کتب آسمانی پیشین) بر این اساس امیر مؤمنان علی علیه‌السلام که حامل کل علم کتاب است (آن هم کتابی که تبیان همه چیز در آن است)، بر تمام انبیای گذشته که بخشی از این علم را در اختیار داشته‌اند، افضل هستند. در ذیل از بین انبوه روایات تفسیری مرتبط با این آیات، دو نمونه تقدیم می‌شود: امام باقر علیه‌السلام: خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت؛ مگر اینکه بخشی از علم را به او داد، به جز پیامبر ما (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، که به او تمام علم را داد و در قرآن فرمود: تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ. (نحل:۸۹) تبیین همه‌چیز در آن است»[7] عبدالله‌بن‌ولید گوید: امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: «ای عبداللَّه! درباره‌ی علی و موسی و عیسی علیهم‌السلام چه می‌گویی»؟ گفتم: «درباره‌ی آنان چه می‌توانم بگویم»؟ فرمود: «او به خدا سوگند! از آن دو اعلم بود». سپس فرمود: «مگر شما نمی‌گویید آنچه را که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دارد علی (علیه السلام) هم دارد»؟ گفتم: «آری، ولی مردم انکار می‌کنند». فرمود: «با این فرمایش خداوند به موسی (علیه‌السلام) با آنان استدلال کن که می‌فرماید: «و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم (اعراف:۱۴۵)» در این آیه خداوند به ما فهمانده است که همه چیز را برای او ننوشته است. و به عیسی (علیه‌السلام) فرموده است: «تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم (زخرف:۶۳)» و اینجا هم به ما فهمانده که تمام چیزها را برای عیسی (علیه‌السلام) بیان نکرده است. و به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرموده است: «تو را گواه بر آنان قرار می‌دهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز (نحل:۸۹)» و فرمود: درباره‌ی آیه: «بگو که خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست برای من کافی هستند که شاهد (حقانیت نبوت) من باشند (رعد:۴۳)» سپس فرمود: «به خدا سوگند! منظور (از کسی که علم کتاب نزد اوست در این) آیه ما (اهل بیت) هستیم و علی (علیه‌السلام)، نخستین ما و افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌باشد».[8] پانوشت: [1] رعد:۴۳ [2] امالی (شیخ صدوق): ص۵۵۶ [3] از جمله منابع اهل سنت که احادیث مربوط به این مطلب در آن‌ها ذکر شده عبارتند از: البحر المحيط في التفسير (أبو حيّان اندلسی): ج۶، ص۴۰۲ - تفسير قرطبی: ج۹، ص۳۳۶ - زاد المسير في علم التفسير (ابن جوزی): ج۲، ص۵۰۲ - تفسیر ثعلبی: ج۵، ص۳۰۳ - مناقب علي (ابن مغازلی): ج۱، ص۳۸۰ - ينابيع المودة (قندوزی): ج۱، ص۳۰۷ - شواهد التنزیل (حاکم حسکانی): ج۱، ص۳۰۷ [4] نمل:۴۰ [5] در آیه ۴۸ از سوره‌ی مائده درباره‌ی این ویژگی‌ قرآن کریم آمده است: «و أنزلنا إلیک الکتاب بالحقّ مصدّقا لما بین یدیه و من الکتاب مهیمنا علیه و این کتاب (قرآن) را به حقّ بر تو نازل کردیم، درحالی‌که کتب پیشین را تصدیق می‌کند و با آن‌ها هماهنگ است، و نگاهبان و حاکم بر آنهاست.» [6] «و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء (نحل:۸۹) و این کتاب را که بیانگر همه چیز بر تو نازل کردیم» [7] تفسیر فرات کوفی: ص۱۴۵ [8] الخرایج و الجرایح (قطب راوندی): ج۲، ص۷۹۸ - بصائر الدرجات (صفار قمی): ص۲۱۴ - المناقب (ابن شهر آشوب): ج۴، ص۴۰۰ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110
(28) (قسمت هفدهم) آیه‌ای در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که شیعه و سنی درباره‌‌اش هیچ اختلافی ندارند!!! یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیتُمُ الرَّ‌سُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاکمْ صَدَقَةً ۚ ذَٰلِک خَیرٌ‌ لَّکمْ وَ أَطْهَرُ‌ ۚ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِیمٌ[1] ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه می‌کنید، پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه‌ای تقدیم بدارید. این برای شما بهتر و پاکیزه‌تر است؛ و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزنده مهربان است. خیلی نادر است که آیه‌ای در شأن و فضل امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در قرآن کریم باشد و میان علمای شیعه و سنی در آن هیچ اختلافی وجود نداشته باشد! اما از میان آیات قرآن آیه‌ی فوق‌الذکر، به گواه همه‌ی منابع روایی و تفسیری شیعه و به اقرار تمام منابع تفسیری و روایی اهل سنت، تنها، فقط و فقط در شأن و فضل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نازل گشته و احدی جز ایشان به آن عمل نکرده و عمل نخواهد کرد! در شأن نزول این آیه در منابع شیعه و سنی متفقاً چنین آمده است: گروهی از ثروتمندان مسلمان، زیاد نزد پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آمدند و با او نجوا (گفتگوی سری) می‌کردند و نوبت فقیران را می‌گرفتند که این کار باعث ناراحتی فقرا می‌شد. پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز از پرگویی و زیاد نشستن‌شان ناراحت می‌شد. به همین دلیل خداوند، آیه نجوا را که به آیه مناجات نیز معروف است، در امر به صدقه دادن پیش از نجوا کردن با پیامبر، نازل کرد. هنگام نزول آیه تنها علی علیه‌السلام به این آیه عمل کرد (و باقی ثروتمندان از این کار امتناع ورزیدند!) علی علیه‌السلام یک دینار داشت که آن را ده درهم کرد و هر روز یک درهمش را صدقه می‌داد و به زیارت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسید و پس از آن آیه‌ی بعدی سوره‌ی مجادله نازل گشت و این حکم را نسخ کرد؛ حکمی که امتحانی بود و در این امتحان جز علی بن ابی‌طالب علیهما‌السلام احدی سربلند بیرون نیامد! از جمله‌ی انبوه منابع اهل سنت که به این فضیلت غیرقابل انکار مولی علی اقرار کرده‌اند و آن را بیان داشته‌اند به منابع ذیل می‌شود اشاره کرد: تفسير مجاهد: ج2، ص660 (قرن اول) تفسير القرآن (عبد الرزاق صنعانی): ج3، ص280 (قرن دوم) تفسير طبری: ج23، ص248 (قرن سوم) تفسير البسيط (واحدی): ج21، ص352 (قرن پنجم) معالم التنزیل (بغوی): ج5، ص47 (قرن پنجم) کشاف (زمخشری): ج4، ص494 (قرن ششم) محرر الوجيز (ابن عطية): ج5، ص280 (قرن ششم) زاد المسير (ابن جوزی): ج4، ص249 (قرن ششم) مفاتيح الغيب (فخر رازی): ج29، ص495 (قرن ششم) تفسير قرطبی: ج17، ص302 (قرن هفتم) أنوار التنزيل (بیضاوی): ج5، ص195 (قرن هفتم) مدارك التنزيل (النسفی): ج3، ص450 (قرن هشتم) التسهيل لعلوم التنزيل (ابن جزي): ج2، ص355 (قرن هشتم) البحر المحيط (أبو حيّان أندلسی): ج10، ص129 (قرن هشتم) نظم الدرر (بقاعي): ج19، ص382 (قرن نهم) جامع البيان (إيجي): ج4، ص279 (قرن نهم) الدر المنثور (سيوطی): ج8، ص84 (قرن نهم) إرشاد العقل السليم (أبو السعود): ج8، ص221 (قرن دهم) روح المعاني (آلوسی): ج14،‌ ص225 (قرن سیزدهم) فتح البيان (صديق حسن خان): ج14، ص28 (قرن سیزدهم) در بین انبوه منابع اهل سنت که در خصوص این آیه و فضیلت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام احادیثی نقل کرده‌اند به ذکر یک حدیث از قول عمر بن خطاب در این خصوص بسنده می‌شود (که در خانه اگر کسی باشد، حقیقتاً همین یک حرف بس است...): فرزند عمر بن خطاب می‌گوید، پدرم می‌گفت: برای علی سه فضیلت است، که اگر یکى از آنها براى من حاصل مى‌شد، بهتر بود از شتران سرخ موى[2]: نخست اینکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فاطمه (علیها‌السلام) را به ازدواج با او در آورد. دوم اینکه در روز خیبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرچم را به دست او داد (و او فاتح گشت) و سوم آیه نجوا (که تنها او به آن عمل کرد).[3] دفتر روزهای ماه پر برکت ذی الحجه به پایان آمد؛ ماهی که در آن وعده کرده بودیم شما را با نَمی از یَمِ بی‌کرانِ فضائلِ امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در قرآن آشنا کنیم؛ اما حکایت این بحر طویلِ فضایل علوی در قرآن، همچنان باقیست... یا علی مدد ✋ پانوشت: [1] مجادله:۱۲ [2] این تعبیر در میان عرب براى اشاره به گران‌بهاترین اموال، به کار برده مى شد، و آن را به صورت ضرب‌المثل به هنگام بیان بسیار نفیس بودن چیزى، ذکر مى‌کردند. [3] علاوه بر زمخشری در کشاف (ج4، ص494) این حدیث شریف در بسیاری از دیگر منابع مهم اهل سنت نیز نقل شده، منابعی نظیر: تفسير قرطبی: ج17، ص302 - روح البيان (إسماعيل حقي): ج9، ص406 - تفسير ثعلبی: ج9، ص262 - کنز العمّال (متقی هندی): ج13، ص116 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran @justhadis110