#خاطرات
🔰آقای رئیس جمهور!
در زمان ریاست جمهوری #بنی_صدر، وقتی مأیوس شدیم از این که امام حرف ما را درباره ی آقای بنی صدر قبول بکنند، خدمت ایشان رفتیم.
ما یکی یکی می رفتیم، چند نفری می رفتیم، نوشته ای می گفتیم، زبانی می گفتیم. من یک بار خدمت امام (ره)رفتم و صریحاً گفتم:
" من به این نتیجه ای رسیده ام که چون دیگر نمی شود با آقای #بنی_صدر برخورد بکنیم، من به همان روش قبل از انقلاب باید عمل بکنم." ما قبل از انقلاب حرف هایی می زدیم ، که وقتی کسی در آن حرف ها می اندیشید، موضعی نسبت به آن دستگاه پیدا می کرد.
من به ایشان گفتم: مجبورم الان حرف هایی بزنم، که وقتی کسی درباره ی آن ها اندیشید، موضعی علیه آقای #بنی_صدر بگیرد."
امام (ره) نگاه کردند و تبسّمی کردند و هیچ چیز نگفتند.
در آن زمان ها، گاهی می شد که من با دل پر، خدمت امام می رفتم، امام وقتی می آمدم، به رفقا می گفتم که امام دستی به سر و صورت ما کشیدند و لقمه ی حلوایی با لطف و نگاه خودشان در دهان ما گذاشتند، ما را رها کردند.
بعد که می آمدیم، باز در سخنرانی خودشان می گفتند: " آقای رئیس جمهور! آقای #بنی_صدر!" یعنی همان ، همان بود. ایشان مصلحت می دیدند. چون بالاخره ایشان حکیم بودند. امام (ره) یک حکیم به معنای واقعی بود. یعنی واقعاً پشت دیوار و پشت حجاب را می دید، که ماها قادر نبودیم آن را ببینیم."
📚برگرفته از کتاب خاطرات "خود گفته ی حضرت آیت الله سید علی خامنه ای" به کوشش علی اکبری مزد آبادی
🔻🔻🔻
@jz_mft