eitaa logo
تبلیغ نوین
3.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
69 فایل
ارتباط با ادمین @novin_jz http://payamenashenas.ir/asemani لینک ناشناس جهت ارسال انتقادات و پیشنهادات https://eitaa.com/joinchat/2408186780C7829e5411b لینک دوره ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 نظر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در مورد زنان 🔺زن مبدأ خیرات کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✒️📒✒️📕✒️📘✒️📗 رویداد هم‌افزا حضور مدیریت و تنی چند از مسئولین محترم کانون طلاب و دانش آموختگان استان خراسان رضوی در رویداد هم افزا. این محفل در تاریخ 📆 ۱۸ و ۱۹ آبان ۱۴۰۱ در مشهد مقدس برگزار شد و شاهد استقبال فعالان فرهنگی اجتماعی خراسان رضوی بود. 🔸تیم رسانه‌ای کانون استان خراسان رضوی به همراه نماینده اداره تبلیغ در رسانه‌ها و فضای مجازی، با حضور در این نمایشگاه از یکصد و ده مجموعه پیشران در ۹ عرصه تخصصی بازدید کردند. هدف از حضور در این نمایشگاه بررسی عرصه فعالیت و تعامل با شرکت کنندگان در این بستر بود. گلستانی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
24.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدرس: سرکار خانم رضائی پور 🔅دوره محصول محور تدوین با اینشات با محوریت ایثار، مقاومت و شهادت ⭕️ تبلیغ مجازی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدرس: سرکار خانم رضائی پور 🔅دوره محصول محور تدوین با اینشات با محوریت ایثار، مقاومت و شهادت ⭕️ تبلیغ مجازی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
مدرس: سرکار خانم رضائی پور 🔅دوره محصول محور تایپو گرافی و اینفو گرافی با محوریت ایثار، مقاومت و شهادت ⭕️ تبلیغ مجازی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
⭕️ آزادی به سبک پهلوی!!! 📌شاهنشاه: جای مخالفان یا زندان است یا اخراج همیشگی از کشور!😳🤐 🗞روزنامۀ اطلاعات، ۱۲ اسفند ۱۳۵۳ قابل توجه مُرده پرستانی که از آب گل آلودِ حافظه ی ضعیف ملت ، ماهیگیری میکنند در جهت تطهیر پهلوی ، و لنگه کفش پاره رو رنگ‌ میکنند به جای قناری ، میندازن به خلق الله ! ✍مسیحاسپهر @majaz_fetneh کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠مخفی‌گاهی به سوی آسمان دستم ‌را بلند کردم تا کنجدهای بوداده‌ و خوشمزه را از قفسه‌ی بالایی بردارم اما هرچه خودم را به‌ بالا کش‌ دادم، دستم نرسید. در آشپزخانه، چشم چرخاندم و دیگ بر‌عکس‌شده‌ی کنار گاز، چشمم ‌را گرفت؛ فوری هُلش‌ دادم و زیر ‌پایم گذاشتم. بالاخره نوک انگشتانم شیشه ‌را لمس کرد. ریزریز، جلویش کشیدم، همان لحظه زنگ ‌در به‌ صدا درآمد؛ شیشه لبه‌ی کابینت بود و با تلنگری که خوردم، از بالا پرت‌شد روی زمین و صدای بدی داد. شیشه هزار تکه شد و کنجدهای فراری همه‌جا پخش شدند.💥 یک گوشم هنوز ازصدای شکستن‌ شیشه زنگ می‌زد و گوش دیگرم، به صدای خوش‌آمدگویی مامان به ننه‌بلور بود. از پشت پنجره سرک کشیدم؛ ننه دست به کمر، خمیده و آرام از پله‌ها بالا آمد و روی ایوان نشست. راه فراری نبود، زود رفتم در کمد رختخواب‌ها که با یک پرده از اتاق جدا می‌شد و کنج کمد قایم شدم. 👀 مامان خرابکاری‌ام را دید، صدای غر زدن‌های زیرلبی‌اش را می‌شنیدم، می‌دانستم اگر جلویش آفتابی شوم، یکی از آن نیشگون‌های دردناک و چشم‌غره‌های ترسناک، مهمانم می‌کند پس همان‌جا کز‌ کردم و به درددل‌های ننه بلور گوش دادم. ننه، باز هم دلتنگ عمو بهداشت شده و از خاطره‌هایش می‌گوید؛ رسید به آن خاطره که عمو بعد از مخالفت‌های ننه بلور با جبهه‌ رفتنش، دست به دامان مادرم شد و از او درخواست کمک کرد؛ همین‌جا که من قایم شده‌ام، پنهان شد و بعد به جبهه رفت. سرم را از روی زانویم بلند کردم، عمو بهداشت بود. درست مثل عکسش روی طاقچه، کفش‌هایش توی دستش بود و کوله‌اش هم روی دوشش. نزدیک بود جیغ بزنم که انگشتش را روی لبش گذاشت: «هیییس...» 🤫 دستم را جلوی دهانم مشت کردم، در چشمان مهربان و غمگینش زل زدم. 💠مامان داشت از ننه بلور حلالیت می‌گرفت، عمو بعد از آن، دوباره از جبهه برگشت و آخرش هم ننه را راضی کرد اما مامان، هربار با دیدن بی‌قراری ننه، عذاب وجدان می‌گیرد. صدای گریه‌ی ننه بلور در گوشم و تصویر چشمان غمگین و سرِ به‌ زیر افتاده‌ی عمو، جلوی چشمم بود. - ۹ساله از بچه‌‌ام خبری نیست؛ تا امروز دلم به شهادتش رضا نبود اما دلم دیگه قرار نداره، مادر! کاش حداقل خبر شهادتش بیاد؛ بی‌خبری و چشم‌انتظاری جیگرمو آتيش زده! 😭 لبخند روی لب‌های عمو نشست و چشمان مواجش آرام شد. غرق در آرامش نگاهش، نفهمیدم چطور خوابم برد... یک ماه بعد، پیکر شهید بهداشت رضایی و چند تن از هم‌سنگرانش که سال‌ها مفقودالاثر بودند، به دامان مادرانِ چشم انتظارشان بازگشت.💔 ✍️🏻 مریم رضایی‌پور (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
🌼برای رفتن، برای آزادی حسرت در خون نغلطیدن، تا کی؟ زمین خوردن و داغ دیدن، تا کی؟ دیدن سوز خانواده‌ی شهیدان، تا کی؟ عمر رو به پایان است، ضرر کردن، آخر تا کی؟ آمدن، رفتن و درس خواندن، تا کی؟ همچون شمعِ پایان‌یافته، سو‌سو زدن تا کی؟ کاش روحی بدمد در این کالبد نیمه جانم! کاش بِرُویَم و سر برآرم از خاک! پا به رکاب رهبرم، همچون شهدا شوم! کاش دمی از پیله، رها شوم! شاهد رقص در خونم، همچون شهدا شوم! بال گشایم و برای وطن، فدا شوم! ✍️🏻 "شهید گمنام" (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖 مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane