eitaa logo
🌹یا علی...‌‌
10 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
294 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♡ توی قرآن خوانده ام یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست بهتر است 🌱 ❤️
عاشقان هم، همه خوابند در این موقع شب بی گمان، یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است
‍ چند و دو (طنز به مناسبت ) هم ریمل و خط سرمه اش کم شده است هم بستن روسریش محکم شده است از برکت عمره های دانشجویی این ترم فرشته خانم آدم شده است جوابیه: صد بار مگر مقابلم خم نشدی ؟ درگیر توهمات مبهم نشدی ؟ آدم شدم و دلیل آن نیست مهم اما تو هنوز هم که آدم نشدی !!! مطایبه ! مانند فرشته اید آدم بشوید آدم بشوید و عاشق هم بشوید یک ترم بگیرید دو واحد با من با شعر به جای خطبه محرم بشوید دکتر با لطف شما و شعر محرم نشود آن طور که بنده دوست دارم نشود یک ترم گذشت با دو واحد اما با درس فرشته خانم آدم نشود با عشق تو غصه های او کم نشود بهتر که زمینه اش فراهم نشود آدم که ز آدمیتش بهره نبرد ای کاش فرشته خانم آدم نشود اله_فریدونی من مطمئنم فرشته آدم شده است او پاک و نجیب مثل مریم شده است پایان بدهید قصه را آقایان چون سوژه ی تازه ای فراهم شده است... و سوژه ی تازه: یکسال گذشت و حامد آدم نشده! یک ذره از اعتیاد او کم نشده! ده بار قسم خورده که اصلاح شود او مرد شریف و دلبخواهم نشده... بیچاره که کرد ، عاشقش هم بکند ؟ از ریمل و خط سرمه اش کم بکند ؟ اورا که درون خانه آدم نشده است دانشکده میخواسته آدم بکند ؟ با یک غزل که آدم محرم نمی شود در پیش پای هیچ کسی خم نمی شود گیرم فرشته باشد ، یا بنده ی خدا با حج عمره، هیچ کس آدم نمی شود با هم نستیزید، نه...، کَل‌کَل نکنید با جنگ و جدل که مشکلی حل نکنید! با خطبه ای از "دوبیتی" مَحرم بشوید خَلقی زِ پیِ خویش، مُعطَّل نکنید!!
عاشقان هم همه خوابند، در این موقع شب بی گمان یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است!
وقتی بهشتِ عزّوجل اختراع شد حوا که لب گشود عسل اختراع شد آهی کشید و آهِ دلش رفت و رفت و رفت تا هاله ای به دور زحل اختراع شد آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت نزدیک ظهر بود... غزل اختراع شد آدم که سعی کرد کمی مُنضبط شود مفعول و فاعلات و فَعَل اختراع شد «یک دست جامِ باده و یک دست زُلف یار» اینگونه بود، ها... که بغل اختراع شد! | |
سلام سوژه ی نابم برای عکاسی‌ ردیف منتخب شاعران وسواسی‌ 🏵 سلام «هوبره»ی فرش‌های کرمانی‌ ظرافت قلیان‌های شاه عباسی‌ 🏵 تجسم شب باران و مخمل نوری‌ تلاقی غزل و سنگ یشم الماسی‌ 🏵 و ذوالفنون، شب چشم تو را سه تار زده‌ به روی جامه‌دران با کلید «سل لا سی» 🏵 دعا، دعای همان روزگار کودکی است: خدا تُنه ته دو باله تو مال من باسی‌
تن رعشه گرفتیم ڪه با غیر نشسته است از غیـــرتمان بـــــــود؛نـوشتنـد حســودیم!