eitaa logo
خبرهای تازه
115 دنبال‌کننده
40هزار عکس
25.3هزار ویدیو
346 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺💍🌸 شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بود پس از پایان مأموریت به درخواست خودش و با اجازه فرماندهان به دیرالزور بوکمال اعزام شد. او طی نبرد با تروریست‌های داعش در شهر بوکمال زخمی و به اسارت تروریست‌ها درآمد. مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر بوکمال از لوث تروریست‌های تکفیری در تاریخ ۵ آذر ماه ۱۳۹۶ پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است. 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
پدر شهید🎤 علاقه‌اش به شهدا و شهادت آن قدر بود که همیشه در گلزار شهدا سراغش را می‌گرفتیم. حتی با یکی از شهدای مدافع حرم در همین گلزارشهدا و سر مزار او دوست شده بود. می‌گفت یک بار رفته سر مزار شهید رسول خلیلی. نوشته‌های روی سنگ مزار را خوانده و دیده بود از او کوچک‌تر است. بعد رو به شهید رسول خلیلی کرده و گفته بود شما چهارماه از من کوچک‌ترید. من اینجا زنده باشم و شما نه!... از همان جا با این شهید دوست شده بود و همیشه سر مزارش می‌رفت. 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺💍🌸 از صفات بارز اخلاقی او می‌توان به احترام بسیار زیاد به پدر و مادر، ادب و حیا، دلسوزی، تفکر و صبر، شوخ‌طبعی، و توانمندی در کار و... اشاره کرد. از علایق دیگرش شرکت در هیئت و روضه‌های هفتگی، زیارت شهداء، کارهای فرهنگی، سر زدن به خانواده شهداء و… بود. شهید نوید صفری بسیار اهل زیارت بود و تا جایی که شرایط اجازه می‌داد به سفر مشهد، کربلا، قم و… می‌رفت و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم می‌کرد. 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
نوید علاقه زیادی به شهید سعید علیزاده داشت. همان شهیدی که خودش شاهد شهادتش بود و همه تلاشش را برای برگرداندنش به عقبه کرد. بعد از آن هم به مادر شهید علیزاده در دامغان سر می‌زد و از او دلجویی می‌کرد. 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🎥وداع پدر شهید صفری با پیکر فرزندش شهید نوید صفری🕯 https://www.instagram.com/p/CNQeH1RB3Mh/?igshid=1bh4gy6moh2o9 🎤ما رفته بودیم معراج شهدا برای شناسایی نوید. فکر کنم هشتم آذر بود. من وقتی به نوید رسیدم دیگر طاقت نیاوردم. همانجا دویدم و نوید را در آغوش گرفتم. بچه‌ام بود دیگر. دلم برایش تنگ شده بود. می‌دانستم زندگی با نوید خواب و خیالی بود که دیگر تکرار نمی‌شود. به خاطر همین محکم در آغوشش گرفتم و گریه کردم. 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺💍🌸 مراسم عقد شهید صفری در جوار مزار دائی‌اش 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺💍🌸 مراسم عقد شهید صفری در جوار مزار دائی‌اش 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم. در منتهای گمنامی. دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند.📝 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌺💍🌸 مراسم عقد شهید صفری در جوار مزار دائی‌اش 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
از دست‌نوشته‌های شهید📝 «زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید. حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.» 🕊🕯 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
همسر شهید🎤 نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحه‌ای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق می‌زد، آیه ۲۳ سوره احزاب دلش را آرام کرده بود. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» 🌺💍🌸 ۱۱ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f