اربعین نامه_۱
وقتی اسباب و وسایلت را جمع و جور میکنی
وقتی کم کم به چشمهای نگران و دلتنگ خانوادت نگاه میکنی
وقتی هنوز هیچی نشده، از اینکه قراره هفت هشت ده روز ازشون جدا بشی، دلتنگشونی
وقتی لحظه خدافظی میرسه و از زیر قرآن ردت میکنن
وقتی برای بار آخر، برمیگردی و نگاشون میکنی
چقدر شبیه مُردن و ترک دنیا و رفتن به طرف مسیر پر پیچ و خم آخرته.
عجیبه ها
قراره یه روز
یه جای خاص
یه لحظه خاص
بنا به یک دلیل خاص
همشو ول کنی و بری
حداقل اینجا وسایلت برداشتی
کلی تنقلات و گرمکن و وسیله برات گذاشتند
اما لحظه مرگ، هر کی هر چی باهاشه و در هر حال و هوایی هست، یهو یقشو میگیرن و میندازن تو یه عالم دیگه و خلاص!
شما را نمیدونم
خودمو میگم
خودِ ماجراجو و پر افاده مو میگم
وقتی حالم الان اینطوریه، با اینکه میدونم هر وقت اراده کنم ، با یه ویدئوکال از دلتنگی درمیام،
خدا به داد لحظه ای برسه که باید بذاری و کلا بری و همه چی در یک لحظه تمام!
#به_عزت_شرف_لا_اله_الا_الله
#اربعین
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
اربعین نامه_۲
از لحظه ای که از درِ خونه میایی بیرون تا لب مرز ، مثل کسی هستی که یه حادثه براش پیش اومده و بین دنیا و برزخ گرفتاره.
مخصوصا امسال که رسانه و دولت و فجازی و همه دست به دست هم دادن و میگن ملت نیایین!
وسط راه که داری میری
آدم نمیدونه ادامهشو بره؟
بِره؟
نره؟
رفتنیه؟
موندنیه؟
همش خانواده ها زنگ میزنن و میپرسن چه خبر؟ رفتی؟ نرفتی؟
مثل وقتایی که مریض رو تخت مریض خونه است و خانواده اش پشت اتاق آیسییو جمع شدن و هر کسی از در میاد بیرون، فورا ازش میپرسن از عزیز ما چه خبر ؟
حالا اینا به کنار
از همش بدتر اینه که یهو میری تا لب مرز اما تقدیر الهی بر رفتنت نیست.
حکم میاد که برگرد
وارد برزخ نشو
و تو باید با همه راهی که اومدی و ترافیکِ دستگاه های مختلف رو قلب و مغز و بدنت، و مشقت های زیادِ دست و پنجه نرم کردن با بلاتکلیفی ، برگردی!
ایشالله کسی از مرز برزخ برنگرده
مخصوصا اگه مطمئن باشه که اون طرف، شش تا امام معصوم منتظرشن😭
#به_عزت_شرف_لا_اله_الا_الله
#اربعین
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه