#خاطرات_شهدا
🌿🌿🌷🌷🌿🌿
💠شهید علی بینا
🔆بارِ زندگی
🔅مهمونها که رفتند افتاد به جون ظرفها. گفت:《من میشورم تو آب بکش》. گفتم:《بیا برو بیرون خودم میشورم》ولی گوشش بدهکار نبود. دستشو کشیدم و از آشپزخونه بیرونش کردم ولی باز راضی نشد. یه پارچه بست به کمرش و شروع کرد به شستن ظرفها. تموم که شد رفت سراغ اتاقها و شروع کرد به جارو کردن و گردگیری کردن. میگفت:《من شرمندهی تو هستم که بار زندگی روی دوشت سنگینی میکنه》.
📚تل آتشین، صفحه ۲۹۱
🌿🌿🌷🌷🌿🌿
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان_مهدوی
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#رمضان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✳️ گروه فرهنگی مشکات
واحد خواهران هیئت روضه الزهرا علیهاالسلام دزفول
http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra
#خاطرات_شهدا
یه روز عصر که با موتور میرفت، رسید به چراغ قرمز، ترمز زد و ایستاد.
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد روی جَک و رفت بالای موتور و فریاد زد:
اللّٰه اکبر و اللّٰه اکـــبـر...
اشهد ان لا اله الا اللّٰه...
نه وقت اذانِ ظهر بود، نه اذانِ مغرب!
هرکی آقا مجید رو نمیشناخت غش غش میخندید و مَتَلَک مینداخت، و هر کی هم میشناخت، مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شده؟
قاطی کرده چرا؟
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن؛ آشناها اومدن و گفتن آقااا مجید؟
حالتون خوب بود که!
چطور شد یهو؟
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن!
دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه، به خودم گفتم چی کار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه؟ دیدم این بهترین کاره😂😅
+ شادی روح شهید مجید زینالدین صلوات
˹@chand_metri_khoda˼
⭕️ شهیدان انقلاب اسلامی
یحیی خمهئی 15 دی 1324 در الیگودرز به دنیا آمد. پدرش خانعلی، پیراهندوز بود و مادرش سلطان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. خیاط بود. 15 خرداد 1342، در تهران هنگام شرکت در تظاهرات علیه حکومت پهلوی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرا(ع) تهران واقع است.
📎 لینک مطلب:
https://15khordad42.ir/?page=post&id=6471
#خاطرات_شهدا
🖊 نهضت امام خمینی
🔴شما میتوانید ما را دنبال کنید در:
🟠ایتا : @nehzatkhomeini
🔵سروش پلاس : @nehzatkhomeini
🟣اینستاگرام : @nehzatkhomeini