[ذوالفقاریه]
حس و حالِ اینجا انقدر عجیب بود که انگار هر لحظه تانکای عراقی بهت نزدیک میشدن،رنگِ تشنگی میداد همه جا...
تشنگی ِ شهادت ؛
[علقمه،یادمان شهدای غواص]
جایی که هر چی بگی ،نسیم ِ اون حوالی تموم حرفاتو میبره در گوشِ امام حسین(:
اینجا هیچ کسو جز خدا و امام حسین نمیبینی . . .
[معراج الشهدا]
تنها چیزایی که باید یادم بمونه:
خواهری کردن دخترای نوجوون واسه بچه های آسد روح الله؛
سینه زنی هاشون
روضه خوندناشون
تابوتِ شهید گمنامی که وسط معراج شده بود محفل درد و دل بچه ها،
رو به قبله وایسادنا و سلام ابی عبدلله ..
کاش کلمه ها بلد بودن احساسِ واقعی رو پرت کنن تو قلب کسی که میخونتشون(:
[گردانِ تخریب]
اولین قدما برابر شد با زمزمه این مداحی :
ناحله الجسم یعنی...
خب فقط یه جمله میتونستم بگم،
اینجا دیگه کجاست..اینجا دیگه کجاست که من اومدم؟(:
هر جا بود زمین نبود ،آسمونم نبود ..
هر جا که بود بغضای چند وقته رو با داد و بی داد و گریه با خودش برد ،هر جا که بود اون نور سبزای کمرنگش وسط اون ظلمت دلارو روشن کرد
هر جا که بود صدای گریه ی رزمنده ها پشت خاکریز تو قبرایی که با دست خودشون کنده بودن به گوش میرسید ،
هر جا که بود خدا اونجا بود، خیلی خیلی نزدیک:)