eitaa logo
کـــافـــهـ موسیقی (:💝♥️
151 دنبال‌کننده
407 عکس
270 ویدیو
1 فایل
﷽ مجالی برای آرامش.🌱 _کپی آزاد |
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 1402/5/26 ☀️روزت را با حالی خوش و سرشار از امید آغاز کن ... آنچنان که گویی اتفاقی فوق العاده در انتظار توست . 🍃برایت یک صبح دوست داشتنی و روز فوق العاده آرزو میکنم 💫 💫 💫 ســـــــــــــــــلامـ ☺️ صـبـحـتــــون بــــا طـــــــراوت @kafemoosighii
بی تو شهر عاشقان‌صحرای محشر میشود هیچ می‌دانی نباشی دیده‌ام تر می‌شود؟ بوده‌ام با شعر و مستی کامیاب اما چه سود خون دلها میخورم تا سینه ساغر میشود همچنان بی‌روی تو میخانه‌ها غم‌خانه‌اند مستی‌ام بی‌حاصل و هربار کمتر می‌شود از نجابت ، هر که در چشمت نشیند ،بی گناه در حریم ِ امن چشمانت مطهر می‌شود؟ وه که با این قدر خوبی کیست در عالم چو تو در صفای دل کسی با تو برابر می‌شود؟ ❤️❤️❤️ @kafemoosighi
یه قانونی هست که میگه: گاهی هر چقدر برای چیزی بیشتر پافشاری کنید و بیشتر سمتش برید، اون بیشتر ازتون دور میشه. پس رها کن بره! شاید رسیدن در رها کردن باشه؛ بقول یه جمله ای که تو کتاب کیمیاگر نوشته بود: "آنچه قسمتِ توست، از کنارت نخواهد گذشت." @kafemoosighi
بر هر که می‌نگرم اندر شکایت است در حیرتم که گردش گردون به کام کیست
💫 پنجره ای که به تو آسیب میزنه رو ببند حتی اگه منظره بی نهایت زیبا باشه @kafemoosighi
🍃🌸الهی 🍃🌸که امروزتون 🍃🌸 پر از 🍃🌸شادی و 🍃🌸آرامش باشه ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌سلام صبح بخیر @kafemoosighii
مثل یک سایه که در بود و نبود می شکند! آه ِ روی لب من با دم و دود می شکند! به تن خسته نزن زخم که زود می میرد به دلِ شیشه نزن سنگ ،که زود می شکند! من از این چهره که در آینه است پیر ترم آدمی گاهی از اعماق وجود می شکند صافی و سادگی از بحث حماقت کم نیست موج هرجاکه روان است به رود می شکند من غزل خوان عزادار دل خویشتنم مثل قویی که به هنگام سرود می شکند خواستم با غزل از عشق شکایت بکنم گفته بودند که نگویم حدود می شکند....
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست +فاضل نظری
می‌نوازم با دلم سنتور؛ باور می‌کنی؟ دستگاه دلکش ماهور؛ باور می‌کنی؟ پشت ابر تیرگی‌ها نور پنهان کرده‌اند چهره‌ام در سایه‌ها مستور، باور می‌کنی؟ عشق یک پرده کشید و دیدگانم کور شد پیر کنعانم؛ دو چشمم کور، باور می‌کنی؟ همچو موسی می‌کنی اعجاز و من بی‌اختیار گم شدن در غارهای طور؛ باور می‌کنی؟ مستم اما لب نیالایم به هر پیمانه‌ای چون دلم شد خوشه‌ی انگور؛ باور می‌کنی؟ نام شیرینت برای من تداعی می‌کند طعم داغ اشکهای شور؛ باور می‌کنی؟ برج و باروی دژ مهر تو یعنی قبله‌گاه در وجودت می‌شوم محصور؛ باور می‌کنی؟ لحظه‌ای از حس تکریم تو غافل نیستم می‌شوم با بندگی مغرور؛ باور می‌کنی؟ گر بگویم قصد دارم تا بگیرم من ز عشق خلعت سرداری منصور؛ باور می‌کنی؟ بودنت مثل نفس، حس قشنگ زندگی‌ست در دل تاریکی این گور، باور می‌کنی؟