#امامعلیعلیهالسلام
🌱اِحذَر مُجالَسَةَ قَرينِ السَّوءِ ، فَإِنَّهُ يُهلِكُ مُقارِنَهُ ، ويُردي مُصاحِبَهُ
🌱 از همنشينى با دوست بد بپرهيز كه دوست بد ، همنشين خود را به هلاكت مى افكند و يار خود را به نابودى مى كشاند.
📚 #غررالحكمحدیث2599
تخته سنگ
در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بیتفاوت از کنار تخته سنگ میگذشتند؛ بسیاری هم غر میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بیعرضهای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسهای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکههای طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد
#حکایت
#داستان
حکایت عرفانی (عابد و ابلیس)
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند!
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند...
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!
عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد...
مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است...
عابد با خود گفت: راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم، و برگشت...
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت، روز دوم دو دینار دید و برگرفت، روز سوم هیچ پولی نبود!
خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت...
باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟!
عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم!
ابلیس گفت: زهی خیال باطل، به خدا هرگز نتوانی کند!
باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!
عابد گفت: دست بدار تا برگردم! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟!
ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی.
#حکایت
#داستان
پای حرف هر کسی ننشین!
⭕️ آدمهای شکست خورده و غمگین غالباً ناله میزنند، شکوه دارند و درد دل میکنند! پای حرفهایشان ننشین که نگاه تو را هم به عالم سیاه میکنند، هر چند با صدایی خوش و نغمهی زیبا ترانهسرایی کنند.
تنها صدای شاد آدمهای خوشبین را بشنو که بهجای درد دل، درک خود را از خوشبختی بیان میکنند و قدرت میدهند.
@kafeshohada1400
شهدا با چوب پر خوشگلشون دارن خونه دل مارو اتاق تکانی می کنند
بیاید در خونه دلمون رو به روی شهدا باز کنیم.
@kafeshohada1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طلوع صبحی دیگر
از زندگی
بر شما مبارک
دلتان شاد
از غم ها آزاد
خانه امیدتان آباد
زندگی تان بر وفق مراد.
سلام صبح بخیر…
#صبح_بخیر
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
هرروز یک صفحه تاختم کامل
صفحه65
به نیت ظهور منجی عالم بشریت
#قران
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#ترجمه_صفحه65
116 - به یقین، کافران را اموال و فرزندانشان به هیچ روی از [عذاب] خدا باز ندارد و آنان دوزخیاند و در آن جاویدان
117 - حکایت آنچه در این زندگی دنیا [برای تخریب دین] هزینه میکنند، همچون حکایت بادی است که سرمای سوزانی در بر دارد که به کشتزار کسانی که در حق خویش ستم کردهاند بزند و آن را تباه سازد، و خدا به آنان ستم نکرده بلکه خود بر خویشتن ستم میکنند
118 - ای مؤمنان! بیگانگان را همراز خود مگیرید، چه آنها از هیچ گونه آسیبرسانی در حق شما کوتاهی نمیکنند دوست دارند شما در رنج باشید همانا دشمنی از گفتارشان پیداست، و کینهای که دلشان نهان میدارد بزرگتر است به راستی ما آیات را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید
119 - هان! این شمایید که آنها را دوست میدارید، ولی آنها شما را دوست نمیدارند، و شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید، و چون با شما رو به رو شوند، گویند: ایمان آوردهایم و چون تنها شوند، به دشمنی شما انگشتان خود را از خشم به دندان میگزند بگو: به خشم خود بمیرید به یقین خدا به راز سینهها آگاه است
120 - اگر نیکی به شما رسد آنها را بدحال میکند، و اگر گزندی به شما رسد بدان شاد میشوند و اگر استقامت و پارسایی کنید، حیله آنان هیچ زیانی به شما نمیرساند، همانا خداوند به آنچه میکنند احاطه دارد
121 - و [یاد آر] آنگاه که [در جنگ احد] بامدادان از نزد کسان خود بیرون شدی و مؤمنان را برای کارزار در مواضع خود جای میدادی، و خدا شنوای داناست
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
کسی که مبارزه کردن نمیداند
بدبختی هایش را
سرنوشت مینامد.
مبارزه کن و شکست را نپذیر،
زندگیت همانی خواهد شد
که آرزویش را داشتی
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#کتاب_آن_سوی_دیوار_دل
بخشی از کتاب
قبل از عملیات بدر یک شب به خانه ما آمد. نمازش را خواند گویی این آخرین نمازی بود که در منزل می خواند. هیچ وقت از عملیات ها حرفی نمی زد.......
#پنجشنبه #کتاب #نور
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
an soye divare del_khatshekanha.ir_.pdf
1.62M
☝️☝️ Pdf
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
آزادگی
«همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند
#تلنگر
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
زندانی پر رو را از زندان هم بیرون کردند اما ....
مرد فقیرو پرخوری را به جرمی زندانی کردند. در زندان هم آرام نگرفت و متنبه نشد و به زور غذای زندانی ها را می گرفت و می خورد و آنقدر اذیت کرد تا بالاخره زندانی ها به قاضی شکایت بردند که « نجات مان بده ! این زندانی پرخور ، عاصی مان کرده است و نمی گذارد یک وعده غذا از گلوی مان پایین برود. »
قاضی موضوع را تحقیق کرد و فهمید فقیر تن به کار کردن نمی دهد و زندان برایش یک بهشت کوچک است که در آن هم غذای فراوان هست و هم نیازی به کار کردن ندارد. پس او را از زندان بیرون انداخت و هرچه فقیر مفت خور اصرار کرد در زندان بماند ، قاضی قبول نکرد و برای آن که مردم هم به او باج ندهند و مفت خور مجبور شود کار کند، دستور داد فقیر مفت خور را در شهر بگردانند و جار بزنند که او فقیر است اما کسی به او نسیه ندهد، وام ندهد، امانت ندهد و خلاصه هیچ کمکی به او نکند.
به این ترتیب، ماموران قاضی فقیر را روی شتر مردی هیزم شکن نشاندند و به هیزم فروش گفتند او را کوچه به کوچه بگرداند و جار بزند « ای مردم! این مرد را بشناسید . فقیر است. به او وام ندهید. نسیه ندهید. داد و ستد نکنید. او دزد است. پرخور است و کسی و کاری هم ندارد. خوب نگاهش کنید. »
هیزم فروش هم راه افتاد و از صبح زود تا نیمه شب ، فریاد زد و درباره مفت خور بی آبرو به مردم اعلام خطر کرد. شب که رسید هیزم فروش به فقیر گفت « همه امروز را به تو اختصاص دادم . مزد من و کرایه شتر را بده که بروم ! » فقیر مفت خور با خنده گفت « تو نفهمیدی از صبح تا الان چی جار میزدی ؟ الان همه شهر می دانند که من پول به کسی نمی دهم و تو که از صبح فریاد می زدی و به همه خبر می دادی به آنچه می گفتی فکر نمی کردی ؟! »
مولانا در این حکایت به مخاطبانش گوشزد می کند که چه بسا عالمانی که وعظ می کنند اما خود را مانند هیزم فروش ، به آنچه گفته اند نمی اندیشند و عمل نمی کنند.
#حکایت
#داستان
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
برایتان حال خوب اجابت دعا رو آرزودارم
#خدا
@kafeshohada1400
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
عصری بی نظیر
آرامشی عمیق
خدایی همیشه همراه
لبخندی از سر خوشبختی
تقدیم لحظههاتون
سلام عصرتون بخیر
#عصر_بخیر
@kafeshohada1400