هدایت شده از کافه شهدا
عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾
[و مى توانيم] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت] آنچه نمیدانید پديدار گردانيم (۶۱)
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۶۲﴾
و قطعا پديدار شدن نخستين خود را شناختيد پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد (۶۲)
أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿۶۳﴾
آيا آنچه را كشت مى كنيد ملاحظه كرده ايد (۶۳)
أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿۶۴﴾
آيا شما آن را [بىيارى ما] زراعت مى كنيد يا ماييم كه زراعت مى كنيم (۶۴)
لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ ﴿۶۵﴾
اگر بخواهيم قطعا خاشاكش مى گردانيم پس در افسوس [و تعجب] مى افتيد (۶۵)
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿۶۶﴾
[و مى گوييد] واقعا ما زيان زده ايم (۶۶)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۶۷﴾
بلكه ما محروم شدگانيم (۶۷)
أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ ﴿۶۸﴾
آيا آبى را كه مى نوشيد ديده ايد (۶۸)
أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ﴿۶۹﴾
آيا شما آن را از [دل] ابر سپيد فرود آورده ايد يا ما فرودآورنده ايم (۶۹)
لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ ﴿۷۰﴾
اگر بخواهيم آن را تلخ مى گردانيم پس چرا سپاس نمى داريد (۷۰)
أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ ﴿۷۱﴾
آيا آن آتشى را كه برمى افروزيد ملاحظه كرده ايد (۷۱)
أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ﴿۷۲﴾
آيا شما [چوب] درخت آن را پديدار كرده ايد يا ما پديدآورنده ايم (۷۲)
نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِينَ ﴿۷۳﴾
ما آن را [مايه] عبرت و [وسيله] استفاده براى بيابانگردان قرار داده ايم (۷۳)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى (۷۴)
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿۷۵﴾
نه [چنين است كه مى پنداريد] سوگند به جايگاه هاى [ويژه و فواصل معين] ستارگان (۷۵)
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ﴿۷۶﴾
اگر بدانيد آن سوگندى سخت بزرگ است (۷۶)
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿۷۷﴾
كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند (۷۷)
فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿۷۸﴾
در كتابى نهفته (۷۸)
لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹﴾
كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند (۷۹)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸۰﴾
وحيى است از جانب پروردگار جهانيان (۸۰)
أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ﴿۸۱﴾
آيا شما اين سخن را سبك [و سست] مى گيريد (۸۱)
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ ﴿۸۲﴾
و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن] قرار مى دهيد (۸۲)
فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿۸۳﴾
پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى رسد (۸۳)
وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿۸۴﴾
و در آن هنگام خود نظاره گريد (۸۴)
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿۸۵﴾
و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمى بينيد (۸۵)
فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿۸۶﴾
پس چرا اگر شما بىجزا مى مانيد [و حساب و كتابى در كار نيست] (۸۶)
تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۸۷﴾
اگر راست مى گوييد [روح] را برنمى گردانيد (۸۷)
فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۸۸﴾
و اما اگر [او] از مقربان باشد (۸۸)
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿۸۹﴾
[در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود] (۸۹)
وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿۹۰﴾
و اما اگر از ياران راست باشد (۹۰)
فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿۹۱﴾
از ياران راست بر تو سلام باد (۹۱)
وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿۹۲﴾
و اما اگر از دروغزنان گمراه است (۹۲)
فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ ﴿۹۳﴾
پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد (۹۳)
وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿۹۴﴾
و [فرجامش] درافتادن به جهنم است (۹۴)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿۹۵﴾
اين است همان حقيقت راست [و] يقين (۹۵)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۹۶﴾
پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى (۹۶)
🔴 #عیبهای_توهّمی_همسر
💠 مردی متوجه شد #شنوایی همسرش کم شده است و نمیخواست همسرش مطلع شود. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. #دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است، #آزمایش سادهای را انجام بده و جوابش را به من بگو! در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در #فاصله ۳ متری تکرار کن! بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
💠 آن شب همسر مرد در #آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است بگذار امتحان کنم. سوالش را مطرح کرد #جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت #سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت:” شام چی داریم؟”
و #همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار دارم میگم #ماکارونی داریم!
💠 گاهی بد نیست نگاهی به #درون خودمان بیندازیم شاید #عیبهایی که تصور میکنیم در #همسرمان وجود دارد در وجود خودمان است.
#خانواده
#داستان
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی قصر خود روانه شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا می داد.
پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری، هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن.
پیرمرد خنده ای کرد و گفت: اعلی حضرت! این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟ پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است، پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتر؟
پادشاه: باور ندارم ، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد. پیرمرد : اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد.
بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است.
صبح تون خوش و مملو از مهربانی و امید
#صبح_بخیر
@kafeshohada1400