#بوسه بر پای رزمندگان
حاج حسين رزمندهها را عاشقانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد؛ یک شب تانک ها را آماده كرده بوديم و منتظر دستور حركت بوديم، من نشسته بودم كنار برجک و حواسم به پیرامونمان بود و تحركاتی كه گاه بچهها داشتند، یک وقت ديدم يک نفر بين تانک ها راه میرود و با سرنشينها گفت و گوهای كوتاه میكند كنجکاو شدم ببينم كيست، مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنار تانكی كه مـن نشسته بودم رويش، همين كه خواستم از جايم تكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيد، گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيس؛ صدات در نياد، و رفت سراغ تانک بعدی.
🌷شهید حسین #خرازی🌷
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
https://eitaa.com/kafeshohada1400
#بوسه بر پای رزمندگان
حاج حسين رزمندهها را عاشقانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد؛ یک شب تانک ها را آماده كرده بوديم و منتظر دستور حركت بوديم، من نشسته بودم كنار برجک و حواسم به پیرامونمان بود و تحركاتی كه گاه بچهها داشتند، یک وقت ديدم يک نفر بين تانک ها راه میرود و با سرنشينها گفت و گوهای كوتاه میكند كنجکاو شدم ببينم كيست، مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنار تانكی كه مـن نشسته بودم رويش، همين كه خواستم از جايم تكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيد، گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيس؛ صدات در نياد، و رفت سراغ تانک بعدی.
🌷شهید حسین #خرازی🌷
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
https://eitaa.com/kafeshohada1400