4_6030787953700113510.aac
4.05M
سلسله مباحث سبک رفتار سیاسی
#سعید_میرزایی
موضوع:ضرورت های سلوک اجتماعی در رفتار سیاسی
#جهاد_تبیین
@kafesiasi
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بازخوانی 25 بهمن 89؛ روز حماسه یا روز تلخ ایران؟
✅ 25 بهمن 1389 در نامه اخیر میرحسین موسوی مورد توجه قرار گرفته و از آن به حماسه یاد شده است؛ اما شاید برخی فراموش کرده باشند در این روز چه اتفاقی افتاده است.
#فتنه_گر
#مرده_سیاسی
@kafesiasi
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️برجام واقعی اینجاست
سه برابر بودجه عمرانی کشور است
پانصد هزار میلیارد تومان تسهیلات کلان بانک ها در جیب بانکداران و افراد و شرکتهای مرتبط با آنهاو..
@kafesiasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنگوی دولت: امسال باید جشن همگانی شدن بیمه برگزار شود
بهادری جهرمی در نشست خبری:
🔸تعداد تخت های کودکان در طول یکسال اخیر در کشور 2 برابر شده است.
🔸نسخه نویسی الکترونیکی پس از سال ها معطلی در این دولت عملی شد و امروز به 98 درصد رسیده است.
#خبر_خوب
@kafesiasi
4_6044285111766094107.mp3
10.68M
🎧 بشنوید| برنامه تلویزیونی «جهان آرا»
🔹 بررسی نوشته هتاکانه میرحسین موسوی
و
ماجرای حمله اخیر به سلمان رشدی
🔰صوت کامل گفتوگو با:
▫️ محمدصادق کوشکی
◽️ دوشنبه ٢٤ مرداد ١٤٠١
📢 کیفیت پایین - 10 مگابایت
@kafesiasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام '
سالگرد ورود آزادگان' را گرامی می داریم.
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
@kafesiasi
🔳🌷بمناسبت ۲۶ مرداد، سالگرد ورود آزادگان، به میهن اسلامی👇
🚩آزاده شهید محمد جواد تندگویان
گفت: به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد پله از زمین فاصله داشت، بردند آنجا شبیه یك مرغدانی بودوقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، میبایست به حالت خمیده در آن قرار میگرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر(یک متر در دو متر) بودشب فرا رسید و كلیههایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود...با پا محكم به در سلول كوبیدم... نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت:چیه؟... چرا داد میزنی؟... گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجابیرون بیاوریدكه كلیهام درد میكند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم میمیرم... او در سلول را باز كرد و چندمتر جلوتر در یك محوطه بازتر مرا كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم... در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زدو بیمقدمه پرسیدایرانی هستی؟... جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا میشناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگرایرانی باشی، حتما مرا میشناسی... گفتم: اتفاقا ایرانیام؛ ولی تو را نمیشناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیدهای؟ گفتم: آری، شنیدهام. پرسید:كجاست؟... گفتم: احتمالاً شهید شده سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید میشد گفت من تندگویان هستم و یازده سال است که ازاین سیاه چال به اون سیاه چال در رفت و آمد هستم وفعلا در این سیاه چال، که 4طبقه زیر زمین در پادگان هوا نیروزعراق به نام الرشید است محبوس هستم دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش میكردم. نگاه به بدنی كه از بس با "اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود"گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو... گفت: پیـام من مرزداری از وطن است... صبوری من است... نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد... نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند... استقامت، تنها راه نجات ملت ماست... بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد...گفتم: به خدا قسم... پیامت رابه همه ایرانیان میرسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
منبع : راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89
⭐ پسر شهید تندگویان نقل می کند زماني پيكر پدر را براي مان آوردند كه بسياردلتنگ او بوديم پس از 11سال انتظار كه انتظار غريبي بود، پاهايي را كه بسيار دلتنگ آمدنش بودم، بوسيدم او در سالهاي اسارت، و در سلول انفرادي، تنها صدايش براي ستايش پروردگار بود او آزاده اي تمام قامت بود كه فرياد «هيهات منا الذله» را با صداي بلند فرياد مي زد... هميشه خاك وطن را عزيز مي دانست و بر زبان سخن زنده باد ميهن را مي سرود...او آن قدر "قرآن را با صداي بلند خوانده بود" كه نگهبانان عراقي به او مي گفتند ما از تو اطلاعات نمي خواهيم، فقط با قرآن خواندنت به ديگر اسيران روحيه نده وقتي پيكر پدر را تحويل گرفتیم، آن قدر "حنجره او را فشرده بودند كه تمام استخوان هاي حنجره اش خرد شده بود""او آرزوي «سكوت» را بر دل عراقي ها گذاشت...
شهید رجایی به همسر محمدجواد تند گویان گفته بود که, عراق حاضر شده 8 خلبان بعثی را آزاد کنیم تا آنها تندگویان را آزاد کنند... وهمسرشهید تندگویان در جواب شهید رجائی گفت: اگر ما هم حاضر به این معامله شویم، خود محمد جواد قبول نمی کند که این خلبانان آزاد شوند و دوباره بمب بر سر مردم بیگناه بریزند.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
@kafesiasi