15.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙🌿| آخرین صوت ضبط شده
توسط #شهیدعباسدانشگر در منطقہ
حلب سوریہ
#اللهمعجݪلولیڪالفرج🌱
جمعہهادلگیرمیشیدچیکارمیکنید؟💔🌱
https://harfeto.timefriend.net/16817713259308
🌴امام مهدی (عج):
درهای سوال را از چیزهایی که برای شما مفید نیستند ببندید،
و خود رادر مورد دانستن چیزهای غیر لازم به زحمت نیندازید،
ودر مورد تعجیل فرج زیاد دعا کنید🤲🏼🌹
@kafoshohada
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🇵🇸🖤
جمعہهادلگیرمیشیدچیکارمیکنید؟💔🌱 https://harfeto.timefriend.net/16817713259308
کوتاهتریندعا
براےبلندترینآرزو💚
#اللهمعجللولیکالفرج
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_هشتادُچهار
شب که از راه رسید، علی قربانپور از نیروهای دانشگاه که حالا هممنطقه بودیم گفت که شبها باید از ساختمان چهارطبقه آرد بالا برویم، دائم با دوربین منطقه را زیرنظر بگیریم و همه تحرکات دشمن را رصد کنیم.
کارِ شبهایم همین بود. سرِ شب میرفتم به پشت بام آن ساختمان و تا خودِ صبح دوربینکشی میکردم. از آن بالا، برخی از نیروهای سوری را میدیدم که در منطقه خوابیدهاند؛ برخی را هم میدیدم که سیگار میکشیدند. دیدن این چیزها آزردهخاطرم میکرد. همان صبحِ اولِ پس از دوربینکشی شبانه، به علی گلایه کردم. میگفت شبها مسئولیت نیروها سنگینتر است اما گاهی میزنند به درِ بیخیالی...
میخواستم از فرصت روزهایم بهتر استفاده کنم. به علی گفتم میشود برای نیروهای عراقی آموزش تکتیراندازی بگذاریم؟ موافق بود. ایستادیم و با هم عکس گرفتیم. در این یکی دو روزه آنقدر عکس گرفتیم که به شوخی گفتم حالا اینقدر عکس بگیرید که شهیدم کنید!
فردای آن روز گفتند که باید به مرکز آموزش بروم و آموزشهای تکتیراندازی را آغاز کنم. دوست نداشتم از علی جدا شوم. میخواستم آموزشها را همانجا که او هست برگزار کنیم اما ناگزیر بودم؛ به اکراه پذیرفتم و رفتم به مرکز آموزش در نزدیکی شیخ نجار.
یک هفتهای را در منطقه شیخ نجار گذراندم؛ بیشترین کاری که داشتم، آموزش بود...
۸۴
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فضلیت بیدار بودن یک ساعت مانده به اذان صبح 🌹
#گوشبدید💚
@kafoshohada
هدایت شده از کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🇵🇸🖤
﷽
صلاللہعلیڪیاٵباعبدللہ💚🌱