eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
237 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://daigo.ir/secret/2956196564 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀 محسن از همان سنین نوجوانی، تنها چیزی که اصلا برایش مهم نبود مال دنیا و زرق وبرق دنیا بود. در سن ۱۷سالگی در دبی در یک مغازه، لوازم یدکی قایق می فروخت. بعد از دوسال که به ایران آمد، با همه کارهای فنی و رانندگی بولدوزر و… آشنایی کامل داشت. محسن بیست سال پیش در یک شرکت راهسازی کار می کرد. یک روز که شرکت به خاطر بارش برف زیاد در ده بید فارس تعطیل می شود، او تنها در یک کانکس به مدت چهل شبانه روز مشغول عبادت می شود و شب چهلم، خواب حضرت خدیجه (س) را درحالی که حضرت فاطمه(س)را بردامنش بوده می بیند و به شهید جمالی می گوید شفاعت تو را دخترم فاطمه می کند. این خواب واقعا در طول عمر پر برکت این شهید والا مقام تاثیر به سزایی گذاشت. همیشه یار مظلوم و دشمن ظالمان بود. شجاعت و دلیری شهید جمالی واقعا مثال زدنی بود و ارادت خاصی به بی بی زینب(س) داشت، همیشه کارهایش برای رضای خدا بود و اصلا هیچ چیز مانع از اهداف او نمی شد. شهیدمدافع‌حرم محسن جمالی متولد۱۳۵۴ شهرستان کازرون،کوهمره نودان، روستای موردک است. 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونستین در هفته گذشته ۶ نفر شهید داشتیم؟!!!!! برای این شهدای مدافع امنیت که درطی هفته گذشته به شهادت رسیدند، فاتحه‌ای مرحمت فرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون شهدایۍ💚 دمتون حیدرۍ💙 مࢪامتون‌ زهࢪایۍ🧡 یاعلۍ✋🏻
قبول ولی به شرط قبلی اقای مسجدیان به محمد گفت: باید معاون گروهان شوی. قبول نمی کرد، گفت: به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی!  با تعجب گفتم: چطور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس! مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد گفتم : باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟!اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی. بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکران و تا عصرچهارشنبه بر می گردم. بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را می رود و بعد از خواندن نماز امام زمان عجل الله بر میگردد.یکبار هم مجبور شده بود ۱۴بار ماشین عوض کند تا به جمکران برسد. به حالش غبطه میخورم چه عشقی در سینه دارد که اینچنین سه شنبه ها بیتاب می‌شود و تا نماز مولایش را بر سجاده دل سوخته اش پهن نکند آرام نمی گیرد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب نگاهی به محمد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. چه رازی درسینه داری که اینچنین عاشقانه اشک می ریزی؟ شاید به دلت افتاده، این آخرین باری بود که در جمکران ردپای مولایم ... را دیدم البته جبهه‌ ها هم رنگ و بوی یاران امام زمانی به خود گرفته. پ.ن:شهیدمحمدرضاتورجی زاده 🍃🍃🍃
🥀🥀 صداشو آروم کردو بهم گفت : مگہ من دوست ندارم پیش زنو بچم باشم ! مگہ من دوست ندارم سر زندگیم باشم؛ ولی تو راضۍ زنو بچه شیعیان رو اینجوری به اسارت ببرن و تو راحت زندگی کنی؟! به‌نقل‌از‌همسر‌شهید شهیدمدافع‌حرم‌سامرا‌، مهدی‌نوروزۍ 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/kafoshohada