eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇮🇷
7.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
241 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://daigo.ir/secret/2956196564 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاشادی‌روح‌شہدا تبادل👇 @all_hail تبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🥀 شهید محمد هادی ذولفقاری‌🌱 در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: «از خواهران می‌خواهم که حجاب‌شان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعایت کنند، نه مثل حجاب‌های امروز، چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد». 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/kafoshohada
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇮🇷
پسرک فلافل فروش🌸💚 #کتاب_بخونیم📚 #پیشنهاد_دانلود💚 https://eitaa.com/kafoshohada
رفقا این پی‌دی‌اف‌مربوط به خاطرات شهید والا مقام محمد هادی‌ذولفقاری‌هست💚 حتما بخونید👌
🥀🥀 🔻راوی همسر شهید مدافع حرم : حسین نسبت به بچه ها خیلی خیلی حساس بود و دوست داشت که آنها با تربیت اسلامی بزرگ کند. نسبت به و رعایت آن حساسیت خاصی داشت وهمیشه به من تاکید میکرد که نسبت به حجاب دخترم دقت کنم. بطوریکه که هر وقت با من تماس میگرفت از اخلاق و رفتار دخترمان میپرسید. حسین اهل بیت بود وهمیشه آرزوی شهادت داشت. آخرین دیدارش را به خوبی بیاد دارم صورتش نورانی بود و لبخند زیبایی بر لب داشت با مهربانی به من نگاه کرد وگفت ناراحت نباش وقتی برگشتم حتما با هم به زیارت حضرت زینب می رویم. وقتی اسم حضرت زینب آمد نمیدانم چرا تمام بدنم لرزید اگرچه از اینکه به زیارتش بروم سرا پا شوق و ذوق شده بودم اما علت این لرزش را نمیفهمیدم. (اگرچه قسمت من نبود که در کنارش به زیارت بروم) میخواست برود که دوباره مکثی کرد و رو به من گفت: حلالم کن، اگر به تو زحمتی دادم، یا اگر اذیت شدی برایم دعا کن که لیاقت شهادت را داشته باشم. اگرچه از این جملات هراسان شدم، اما به روی خود نیاوردم وبا لبخند گفتم: حلال... بهم گفت که اگر برگشتم حتما ما را به زیارت میبرد ولی قسمت نشد با همدیگه به زیارت آن حضرت برویم. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/kafoshohada
🔵شهید مدافع‌حرم حامد سلطانی 🌼همرزم شهید نقل می‌کنند: با حامد زیاد ماموریت رفتم. شاید نزدیک به یکسال باهاش زندگی کردم؛ هروقت که با هم همسفر می‌شدیم، می‌دیدم حامد هرشب بعد از اینکه از عملیات میومدیم، قبل از خواب یهو غیبش می‌زد! 🦋می‌رفتم و می‌دیدم یه گوشه نشسته و دور از چشم بقیه با اون قرآنی که همیشه همراهش بود، مشغولِ خوندنِ قرآنه! بهش گفتم: حامدجون! خیلی بهت دقت کردم! تو این همه ماموریت، هرشب میری یه گوشه و قرآن میخونی! 🌼گفت: ببین داداش! قرآن رو بخون حتی شده شبی یه‌صفحه! اونوقته که تأثیرش رو تو زندگیت می‌بینی! این پیوسته‌قرآن‌خوندن مسیر آدم رو مشخص و عاقبت بخیرت میکنه! نیازی نیست آنقدر بخونی که خسته بشی! تو بخون! شبی یه‌صفحه ولی بخون حتما! 🦋بعدها که حامد شهید شد، وسایل توی جیبش رو‌ که درآوردم، وقتی دیدم ترکش‌ها تمام وسایلش رو سوراخ کرده بود، بگذریم... از لحظه شهادتش به بعد تصمیم گرفتم قرآن رو بخونم! حتی یه صفحه! تاریخ تولد: ۱۳۵۹/۹/۷ محل تولد: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۹۸/۸/۷ محل شهادت: سوریه(لاذقیه) وضعیت تأهل: متاهل با یک فرزند مزار شهید: بهشت زهرا(س) _قطعه۵۳ 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/kafoshohada
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇮🇷
من را ببخش کہ روضه تورا شنیدم هنوز زنده ام🥀💔 🍃🙏
ࢪاستے‌دࢪدهایم‌کو؟!🥀