eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇮🇷
8.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
241 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://daigo.ir/secret/2956196564 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاشادی‌روح‌شہدا تبادل ‌all_hail@ تبلیغ‌قیمت‌پایین @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدونه ادامه حرف‌هایی که توی دلم مانده را با احمد
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 در مقر، سگی هست که با هم ارتباط برقرار کرده‌ایم! کسی چه می‌داند، شاید این سگ، روزی روزگاری نگاه‌بان گله‌ای بوده و حالا جنگ، او را تک و تنها و بی‌گله گذاشته. از وقتی آمده‌ایم این‌جا به او غذا می‌دهم. هرچند منظره خوبی نیست که یک حیوان، در برابر گرفتن غذا، مُنقاد تو باشد و دم تکان بدهد، اما خب، در محبت به حیوان‌ها هم لذت هست. بچه‌های فوج، اسمش را جسی گذاشته‌اند! امروز صبح که بیدار شدیم، پوتین‌هایم سر جایشان نبودند! احمد می‌گفت چون با جسی زیاد شوخی می‌کنی، او هم با تو شوخی کرده و پوتینت را برده! حیاط را که زیر و رو کردم، پوتینم را کنار لانه جسی پیدا کردم! حدس احمد درست از آب درآمد. جسی، شوخی‌شوخی پوتین را جویده بود و زیپش را هم پاره کرده بود. مجبور شدم با بند، کفش را ببندم به پایم که بشود پوشیدش! بچه‌ها دست گرفته بودند و شوخی می‌کردند که این هم نتیجه غذا دادن به سگ! اما خب؛ جسی سگ است و سگی می‌کند و من آدمم و آدمی! او کار خودش را می‌کند و من کار خودم را. عصر با احمد رفتیم که برای پوتینم زیپ بخریم. من پشت فرمان نشستم و احمد، سلاح به دست جاده را می‌پایید و آیت‌الکرسی می‌خواند. هرچه گشتیم، تعمیرکارِ کفش پیدا نکردیم. ناکام ماندم! ناگزیرم از این که از یک پوتین دیگر استفاده کنم. .... ۱۱۰ 📔 @kafoshohada