کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
قسمتشصتم کـتاب سـه دقـیقه در قـیامت، چـاپ و با یاری خدا، با اقبال مـردم روبرو شد. استقبال مردم از ا
﷽
#سه_دقیقه_درقیامت
(قسمت شصت ویکم_ تجربه ای جدید)
گفتم: با من چه کار دارید؟
گـفت: ایـن کـتاب، روال زندگیام را به هم ریخت. خیلی مرا
در مـوضوع مـعاد به فکر فرو برد. اینکه یک روزی این دوران
جـوانی مـن هـم تـمام خـواهد شد و من هم پیر میشوم و
خـــواهم رفـــت. جـــواب خـــداوند را چـــه بـــدهم؟!
درسـته کـه مـسائل دیـنی رو رعـایت نـمیکردم، اما در یک
خــــــــانواده مــــــــعتقد بـــــــزرگ شـــــــدهام.
یـک هـفته بعد از خواندن این کتاب، خیلی در تنهایی خودم
فــکر کــردم. تـصمیم جـدی گـرفتم کـه تـوبه کـامل کـنم.
مـن نـمیتوانم گـناهانم را بگویم، اما واقعاً تصمیم گرفتم که
تـمام کـارهای گـذشتهام را تـرک کـنم. درست همان روز که
تـصمیم گرفتم، تصادف وحشتناکی صورت گرفت و من مرگ
را به چشم خود دیدم!
مـن کـاملاً مشاهده کردم که روح از بدنم خارج شد، اما مثل
شـما، مـلک الـموت مـهربان و بـهشت و زیباییها را ندیدم!
دو مـلک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من
مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دستبندی به من زدند
که شعلهور بود.
امـا یـکباره داد زدم: مـن که امروز توبه کردم. من واقعاً نیت
کــــردم کــــه کــــارهای گــــذشته را تـــکرار نـــکنم.
یـکی از دو مـأموری کـه در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول
مـیکنیم، شـما واقعاً توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام
کـارهای زشـت شما پاک شده، اما حقالناس را چه میکنی؟
گـفتم: من با تمام بدیها خیلی مراقب بودم که حق کسی را
در زندگیام وارد نکنم.
حـتی در مـحل کـار، بیشتر میماندم تا مشکلی نباشد. تمام
بـــــــیماران از مـــــــن راضـــــــی هــــــستند و...
آن فـرشته گـفت: بـله، درسـت میگویی، اما هزار و صد نفر
از مـردان هـستند کـه بـه آنهـا در زمینه حقالناس بدهکار
هستی!
وقـتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت
و چـهرهای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟!
بـا لـباسهای تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده
و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون میآمدی، این تعداد از
مــردان، بــا دیـدن شـما دچـار مـشکلات مـختلف شـدند.
بـسیاری از آنهـا همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه
اخـتلاف بـین زن و شـوهرها شـدی. بـرخی از مردان جوان
کـه هـمکار یـا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه
افتادند و...
التماس دعای فرج 🌹🍃
👈 #ادامه_دارد....
🍃🍃🍃
@kafoshohada
رفقااینقسمتایکتابسهدقیقهدرقیامتوهمشو
خوندید؟؟
انشاللهبعدازاین، قراره
قسمتهایکتابیادتباشد،
خاطراتشهید مدافع حرم ؛ حمیدسیاهکالیمرادی داخلکانالگذاشته بشه😍
گفتم اگ نخوندین حتما بخونید 💚:))
تولدت مبارک داداش حسین 🙂
امروز سالگرد شهادت شهید حسین معز غلامی 🌱
صلواتی ختم بفرمایید هدیه به شهید بزرگوار🖐🏻
شـــــهيدشدن يك اتفاق نيست ‼️
گلے است كہ براے شكوفاشدنش بايد
خون دل بخورے ...
به بے دردها به بے غصه ها به عافيت طلبها
" شـــــهادت " نميدهند❗️
بہ آنكہ يك شب بے خوابے براے اسلام نكشيده،
يك روز وقتش را برای تبليغ دين نگذاشته ... شـــــهادت طلب نميگويند ...
" شـــــهادت " بہ حرف نيست ؛
قلبت را بو ميكنند ...
اگر بوے دنيا ميدهد رهايت ميكنند ...
اگر عاشق شـــــهادتے اول بايد سرباز خوبے باشے ...
خوب مبارزه كنے ...
مجروح شوے ...
اما كـــــم نياورے ...
درست مثل ياران عاشورايے حسين ابن علے(ع) ...
مثل زینب کبرے (س) ...
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
تولدت مبارک داداش حسین 🙂 امروز سالگرد شهادت شهید حسین معز غلامی 🌱 صلواتی ختم بفرمایید هدیه به شهید ب
شهادتتباتاخیرمبارک برادرشهیدم💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استورے🌱
توڪجایۍ❤️
🥀🥀
زمانی که کار آزاد داشت و بنایی میکرد، کمتر کارگری بود که باهاش دووم بیاره، میگفت:
من نونی که میخورم باید حلال باشه.
معتقد بود که روز قیامت باید، من از این صاحب کار طلب داشته باشم نه بدهکارش باشم.
کارش واقعا عالی بود و یه ذره از کارش نمیدزدید.
هر خونه ای که میساخت فرض می کرد برای خودش میسازه، بناها که تعطیل میکردن، اون صبر میکرد و مثلا پانزده یا بیست دقیقه بیشتر کار میکرد تا احیانا کم کاری نکرده باشه..
شهید عبدالحسین برونسی🌷
فرمانده تیپ جواد الائمه (ع)
شهادت: ۲۳ اسفند ۱۳۶۳
🍃🍃🍃
@kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوࢪے💚
دنیادارهآمادهمیشہبراۍظهوࢪامامزمانعج🍃