eitaa logo
کهف الحسن علیه السلام
2.8هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15هزار ویدیو
38 فایل
قرارگاه حسن ابن علی علیهما السلام: گردان های شهید عماد مغنیه حبیب بن مظاهر حضرت ام البنین بنات الحسن ابناء الحسن https://eitaa.com/joinchat/2410217474C499b7769cd
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 📌 : الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ... ڪسانی هستند ڪه خدا نخواسته... هایشان را پاڪ ڪند ... مائده/41 دل های ما ... خانه ی ڪیست؟! خـدا ؟ شیطان ؟! من محل رفت و آمد شیطان است!! و آفرین می گویم به شیطان ... برای خاطر آن سوگندی ڪه یاد ڪرد ... و ماند پایش ... و من ! چه بسیار قول داده ام ... و چه بسیار سوگند خورده ام ... و زده ام زیر همه یشان ... می شود ، از شیطان هم آموخت ! دلی ڪه هدایت شد را ... نڪنیم ... 🆔 @kahfolhassan
🌷 ⚠️ از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 🆔 @kahfolhassan
❤️ حرمت‌ را‌ نه‌ که‌ از‌ ، زِ‌ ساخته‌ایم..‌. 💐 میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام را به محضر امام عصر عج و شیعیان حضرتش تبریک و تهنیت عرض می نماییم. 🆔 @kahfolhassan
💠 ✨ مرحوم #دولابی : 🔸#دل هر چه بشکند، #قیمتی تر می شود. خداوند می فرماید: من در دلهای شکسته جاي دارم. 🔹#شیطان صاحبان دلهای شکسته را نمی تواند ببرد؛ اگر هم ببرد، #رها می کند. لذا نزد خدا محترمند. 📚 مصباح الهدی 231 #کلام_بزرگان 🆔 @kahfolhassan
💠 ✨ مرحوم : 🔸همان طور که در ظاهر، خداوند راه را چند وقت باز می کند تا مؤمنین بهره مند شوند و چند وقت می بندد تا بدانند و شوند، در هم خداوند همین کار را می کند؛ 🔹چند روز و گشایش و چند روز و گرفتگی ایجاد می کند. چند روز حال دارید و چند روز از عبادت و نماز خودتان خوشتان نمی آید. 🔸اگر دیدید حال عبادت ندارید، خیلی نکنید و باشید چون خدا که و پروَرَنده ماست، براي رشد دادن ما این کار را کرده است. وقتی هم راه باز شد و کار روي دور افتاد، کنید و بهره ببرید. 📚 مصباح الهدی 201 🆔 @kahfolhassan
#السلام_علیک_یا_حسن_بن_علی_علیه_السلام ❤️ حرمت‌ را‌ نه‌ که‌ از‌ #خشت ، زِ‌ #دل ساخته‌ایم..‌. 💐 میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام را به محضر امام عصر عج و شیعیان حضرتش تبریک و تهنیت عرض می نماییم. 🆔 @kahfolhassan
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 🆔 @kahfolhassan
خدایا ببخشید. ما مثل بنده‌های درجه‌یک نیستیم. ما بلد نیستیم فراقِ مهمـانی‌ات را زار بزنیم. ما مثل آدم‌حسابی‌ها نیستیم که در این روزهای آخر،دعای‌وداع بخوانیم وبغض کنیم.ما نمی‌فهمیم جمع‌شدن سفره‌ی مهمانی‌ات یعنی چه. ما حالی‌ مان نیست توی چه ساحلِ خوش‌آب‌و هوایی نشسته‌ایم و دیگر باید بساطمان را جمع کنیم و برگردیم به زندگی‌های دودگرفته‌ی قبل... ما دلخوش بودیم به غیرعادی‌های مهمانی‌ات. به اینکه ساعت چهار صبح را ببینیم. همه‌ی عشقمان توی سحرهای رمضان به این بود که آن لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس شود وقبلِ الله‌اکبرِ موذن پایین‌برود. - دلمان به چُرت‌ زدن‌ های قبل افطار خوش بود. ما دلبسته‌ی نعناداغِ روی آش و کنجد روی نان سنگک بودیم. ما را ببخش که حال نداشتیم قبل افطار اول نماز بخوانیم. ببخش که هنوز اذان‌مغرب توی گلوی‌موذن‌جا نیفتاده،لقمه‌‌ی اول را بالا می‌دادیم. ببخش‌که مثل‌بنده‌های‌فرهیخته‌ات قبل افطار دعا نمی‌خواندیم. ما را همین‌طوری بپذیر لطفا. مایی‌که تمام توانمان را می‌گذاشتیم برای‌تمام‌کردنِ‌جوشن‌کبیر درشب‌های قدر و اگرمی‌توانستیم هرسه‌شب را تا فرازِ آخر برویم، کِیفور می‌شدیم. ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم، ابوحمزه‌هم‌به‌نظرمان‌طولانی‌می‌آمد؛ پس لطفا همان یا علی یا عظیم‌ های نصفه‌نیمه را از ما به عنوان ادعیه‌ی رمضانیه قبول کن.... ‌ ما دوست‌داشتیم توی این ماه همان‌طور که تو دوست‌داشتی زندگی کنیم. اسم مارا هم بنویس توی‌فهرست خوب‌ها، توی‌فهرست بخشیده‌شده‌ها. ما بد نیستیم. یعنی دلمان نمی‌خواهد بد باشیم. ما اول و آخرش بنده‌ایم. حالا بنده‌ی خاص و مقرّب که نه، ولی بین معمولی‌ها که هستیم. نیستیم؟ ما ردیف‌وسطی‌های کلاس دوستت داریم. ما مثل عینکی‌های ردیف‌جلو نیستیم‌ که‌ مشق‌هایمان‌ را کامل‌ نوشته‌ باشیم.اما خب مثل ردیف‌آخری‌هاو بچه‌ شَر‌های کلاس هم نیستیـم. ما بلدنیستیم‌خلاف‌کنیم،جرات‌نداریم بدون اجـازه‌ات آب بخوریـم ، یـاد نگرفتـه‌ایم نافرمـانی‌ات را بکنیم. پس لطفا ما را هم ببخش.... می‌گویند اولِ ماه‌ مبارک که می‌رسد، نفری یک‌دانه گندم بهشتی می‌کاری توی روزه‌ داران تا گرسنگی را احساس نکنند. اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ ... همه‌اش را گندم‌زار کن. خرید تضمینی گندمش هم با خودت! این شب عید ، هوای ما را هم داشته‌باش لطفا. ما عربی‌مان خوب نیست.فارسی‌مان هم بلاغت ندارد. اما دلمان می‌خواهد کلمه‌های ما را هم بخری و ببری بالا کنار کلمه‌های قشنگی که بنده‌های قشنگت می‌فرستند 💐💐💐💐💐 .⚛@kahfolhassan@kahfolhassan
🛑 هر سال خونه‌تکونی می‌کنیم، خیلی جدی ... 🔸کابینت‌ها، مبل‌ها، پرده‌ها، فرش‌ها و خلاصه همه خونه رو رفت و روب می‌‌کنیم برای بازایجادِ تمیزی. نظافت و خونه‌تکونی خیلی خوبه اما سوال اینه که یک سال حیات منِ انسان نیاز به بازاَندیشی نداره؟ آیا نباید ارزیابی و جمع‌بندی ۳۶۵ روز گذشته از عمرم رو داشته باشم؟! نباید خودم رو بازتمیز کنم؟! 🔸اینکه یکسال حرکت کردم و ایستادم، گریه کردم و خندیدم، شکست خوردم و پیروز شدم، مغرور شدم و فروتنی ورزیدم، یاد گرفتم و از یادم رفت و ... خیلی مهمه. حداقل به اندازه گرد و خاک خونه که اهمیت داره که بخوام بهش نگاه کنم. 🔸 ماه مبارک، شب‌های قدر و این بار تقارنش با سال نوی خورشیدی فرصتی هست برای ارزیابی خودمون و سالی که گذشت. فرصتی هست برای خونه‌تکونی و . خونه‌تکونی ذهن چه شکلیه؟ خونه‌تکونی دل چی؟!@kahfolhassan@kahfolhassan
خدایا ببخشید. ما مثل بنده‌های درجه‌یک نیستیم. ما بلد نیستیم فراقِ مهمـانی‌ات را زار بزنیم. ما مثل آدم‌حسابی‌ها نیستیم که در این روزهای آخر،دعای‌وداع بخوانیم وبغض کنیم.ما نمی‌فهمیم جمع‌شدن سفره‌ی مهمانی‌ات یعنی چه. ما حالی‌ مان نیست توی چه ساحلِ خوش‌آب‌و هوایی نشسته‌ایم و دیگر باید بساطمان را جمع کنیم و برگردیم به زندگی‌های دودگرفته‌ی قبل... ما دلخوش بودیم به غیرعادی‌های مهمانی‌ات. به اینکه ساعت چهار صبح را ببینیم. همه‌ی عشقمان توی سحرهای رمضان به این بود که آن لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس شود وقبلِ الله‌اکبرِ موذن پایین‌برود. - دلمان به چُرت‌ زدن‌ های قبل افطار خوش بود. ما دلبسته‌ی نعناداغِ روی آش و کنجد روی نان سنگک بودیم. ما را ببخش که حال نداشتیم قبل افطار اول نماز بخوانیم. ببخش که هنوز اذان‌مغرب توی گلوی‌موذن‌جا نیفتاده،لقمه‌‌ی اول را بالا می‌دادیم. ببخش‌که مثل‌بنده‌های‌فرهیخته‌ات قبل افطار دعا نمی‌خواندیم. ما را همین‌طوری بپذیر لطفا. مایی‌که تمام توانمان را می‌گذاشتیم برای‌تمام‌کردنِ‌جوشن‌کبیر درشب‌های قدر و اگرمی‌توانستیم هرسه‌شب را تا فرازِ آخر برویم، کِیفور می‌شدیم. ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم، ابوحمزه‌هم‌به‌نظرمان‌طولانی‌می‌آمد؛ پس لطفا همان یا علی یا عظیم‌ های نصفه‌نیمه را از ما به عنوان ادعیه‌ی رمضانیه قبول کن.... ‌ ما دوست‌داشتیم توی این ماه همان‌طور که تو دوست‌داشتی زندگی کنیم. اسم مارا هم بنویس توی‌فهرست خوب‌ها، توی‌فهرست بخشیده‌شده‌ها. ما بد نیستیم. یعنی دلمان نمی‌خواهد بد باشیم. ما اول و آخرش بنده‌ایم. حالا بنده‌ی خاص و مقرّب که نه، ولی بین معمولی‌ها که هستیم. نیستیم؟ ما ردیف‌وسطی‌های کلاس دوستت داریم. ما مثل عینکی‌های ردیف‌جلو نیستیم‌ که‌ مشق‌هایمان‌ را کامل‌ نوشته‌ باشیم.اما خب مثل ردیف‌آخری‌هاو بچه‌ شَر‌های کلاس هم نیستیـم. ما بلدنیستیم‌خلاف‌کنیم،جرات‌نداریم بدون اجـازه‌ات آب بخوریـم ، یـاد نگرفتـه‌ایم نافرمـانی‌ات را بکنیم. پس لطفا ما را هم ببخش.... می‌گویند اولِ ماه‌ مبارک که می‌رسد، نفری یک‌دانه گندم بهشتی می‌کاری توی روزه‌ داران تا گرسنگی را احساس نکنند. اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ ... همه‌اش را گندم‌زار کن. خرید تضمینی گندمش هم با خودت! این روز عید ، هوای ما را هم داشته‌باش لطفا. ما عربی‌مان خوب نیست.فارسی‌مان هم بلاغت ندارد. اما دلمان می‌خواهد کلمه‌های ما را هم بخری و ببری بالا کنار کلمه‌های قشنگی که بنده‌های قشنگت می‌فرستند 💐💐💐💐💐 @kahfolhassan@kahfolhassan