📖
📌 #تلنگر :
الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ...
ڪسانی هستند ڪه خدا نخواسته...
#دل هایشان را پاڪ ڪند ...
مائده/41
دل های ما ...
خانه ی ڪیست؟!
خـدا ؟ شیطان ؟!
#دل من محل رفت و آمد شیطان است!!
و آفرین می گویم به شیطان ...
برای خاطر آن سوگندی ڪه یاد ڪرد ...
و ماند پایش ...
و من ! چه بسیار قول داده ام ...
و چه بسیار سوگند خورده ام ...
و زده ام زیر همه یشان ...
می شود ، از شیطان هم آموخت !
دلی ڪه هدایت شد را ...
#خرابش نڪنیم ...
🆔 @kahfolhassan
🌷
⚠️ از خیابان شهدا؛
آرام آرام در حال گذر بودم!
🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه ڪردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه ڪردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از ڪوچه گذشتم...
🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌷🍃به چهارمین ڪوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم!
#مطالعه ڪردی؟!
برای #بصیرت خودت چه ڪردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشڪ و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نڪردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
ڪم آوردم...
گذشتم...
🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار #ڪانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میڪرد!
#ایثارش را دیدم...
از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌷🍃هشتمین ڪوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوڪی هم ڪنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میڪردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میڪردند،برایشان...
⚠️اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم ڪه با #حالم چه ڪردم!
تمام شد...
#تمام
💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
#در_محضر_شهدا
🆔 @kahfolhassan
#السلام_علیک_یا_حسن_بن_علی_علیه_السلام
❤️ حرمت را نه که از #خشت ، زِ #دل ساختهایم...
💐 میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام را به محضر امام عصر عج و شیعیان حضرتش تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
🆔 @kahfolhassan
💠
✨ مرحوم #دولابی :
🔸همان طور که در ظاهر، خداوند راه #کربلا را چند وقت باز می کند تا مؤمنین بهره مند شوند و چند وقت می بندد تا #قدر بدانند و #شاکر شوند، در #دل هم خداوند همین کار را می کند؛
🔹چند روز #بسط و گشایش و چند روز #قبض و گرفتگی ایجاد می کند. چند روز حال #عبادت دارید و چند روز از عبادت و نماز خودتان خوشتان نمی آید.
🔸اگر دیدید حال عبادت ندارید، خیلی #شلوغ نکنید و #صابر باشید چون خدا که #صانع و پروَرَنده ماست، براي رشد دادن ما این کار را کرده است. وقتی هم راه باز شد و کار روي دور افتاد، #شکر کنید و بهره ببرید.
📚 مصباح الهدی 201
#کلام_بزرگان
🆔 @kahfolhassan
⚠️از خیابان شهدا؛
آرام آرام در حال گذر بودم!
🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه ڪردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه ڪردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از ڪوچه گذشتم...
🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌷🍃به چهارمین ڪوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم!
#مطالعه ڪردی؟!
برای #بصیرت خودت چه ڪردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشڪ و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نڪردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
ڪم آوردم...
گذشتم...
🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار #ڪانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میڪرد!
#ایثارش را دیدم...
از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌷🍃هشتمین ڪوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوڪی هم ڪنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میڪردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میڪردند،برایشان...
⚠️اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم ڪه با #حالم چه ڪردم!
تمام شد...
#تمام
💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
🆔 @kahfolhassan
#شیفتسحر
خدایا ببخشید. ما مثل بندههای
درجهیک نیستیم. ما بلد نیستیم
فراقِ مهمـانیات را زار بزنیم. ما
مثل آدمحسابیها نیستیم که در
این روزهای آخر،دعایوداع بخوانیم
وبغض کنیم.ما نمیفهمیم جمعشدن
سفرهی مهمانیات یعنی چه. ما حالی
مان نیست توی چه ساحلِ خوشآبو
هوایی نشستهایم و دیگر باید
بساطمان را جمع کنیم و برگردیم به
زندگیهای دودگرفتهی قبل...
ما دلخوش بودیم به غیرعادیهای
مهمانیات. به اینکه ساعت چهار
صبح را ببینیم. همهی عشقمان توی
سحرهای رمضان به این بود که آن
لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم
که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس
شود وقبلِ اللهاکبرِ موذن پایینبرود.
- دلمان به چُرت زدن های قبل افطار
خوش بود. ما دلبستهی نعناداغِ روی
آش و کنجد روی نان سنگک بودیم.
ما را ببخش که حال نداشتیم قبل
افطار اول نماز بخوانیم. ببخش که
هنوز اذانمغرب توی گلویموذنجا
نیفتاده،لقمهی اول را بالا میدادیم.
ببخشکه مثلبندههایفرهیختهات
قبل افطار دعا نمیخواندیم.
ما را همینطوری بپذیر لطفا.
ماییکه تمام توانمان را میگذاشتیم
برایتمامکردنِجوشنکبیر درشبهای
قدر و اگرمیتوانستیم هرسهشب را
تا فرازِ آخر برویم، کِیفور میشدیم.
ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم،
ابوحمزههمبهنظرمانطولانیمیآمد؛
پس لطفا همان یا علی یا عظیم های
نصفهنیمه را از ما به عنوان ادعیهی
رمضانیه قبول کن....
ما دوستداشتیم توی این ماه
همانطور که تو دوستداشتی
زندگی کنیم.
اسم مارا هم بنویس
تویفهرست خوبها، تویفهرست
بخشیدهشدهها. ما بد نیستیم.
یعنی دلمان نمیخواهد بد باشیم.
ما اول و آخرش بندهایم. حالا
بندهی خاص و مقرّب که نه،
ولی بین معمولیها که هستیم.
نیستیم؟
ما ردیفوسطیهای کلاس دوستت
داریم.
ما مثل عینکیهای ردیفجلو
نیستیم که مشقهایمان را کامل نوشته
باشیم.اما خب مثل ردیفآخریهاو
بچه شَرهای کلاس هم نیستیـم. ما
بلدنیستیمخلافکنیم،جراتنداریم
بدون اجـازهات آب بخوریـم ، یـاد
نگرفتـهایم نافرمـانیات را بکنیم.
پس لطفا ما را هم ببخش....
میگویند اولِ ماه مبارک که میرسد،
نفری یکدانه گندم بهشتی میکاری
توی #دل روزه داران تا گرسنگی را
احساس نکنند.
اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ #تو...
همهاش را گندمزار کن.
خرید تضمینی گندمش هم با خودت!
این شب عید ، هوای ما را هم
داشتهباش لطفا. ما عربیمان خوب
نیست.فارسیمان هم بلاغت ندارد.
اما دلمان میخواهد کلمههای ما را
هم بخری و ببری بالا کنار کلمههای
قشنگی که بندههای قشنگت میفرستند
💐💐💐💐💐
#عیدسعیدفطر
.⚛@kahfolhassan
⚛@kahfolhassan
🛑 هر سال خونهتکونی میکنیم، خیلی جدی ...
🔸کابینتها، مبلها، پردهها، فرشها و خلاصه همه خونه رو رفت و روب میکنیم برای بازایجادِ تمیزی. نظافت و خونهتکونی خیلی خوبه اما سوال اینه که یک سال حیات منِ انسان نیاز به بازاَندیشی نداره؟ آیا نباید ارزیابی و جمعبندی ۳۶۵ روز گذشته از عمرم رو داشته باشم؟! نباید خودم رو بازتمیز کنم؟!
🔸اینکه یکسال حرکت کردم و ایستادم، گریه کردم و خندیدم، شکست خوردم و پیروز شدم، مغرور شدم و فروتنی ورزیدم، یاد گرفتم و از یادم رفت و ... خیلی مهمه. حداقل به اندازه گرد و خاک خونه که اهمیت داره که بخوام بهش نگاه کنم.
🔸 ماه مبارک، شبهای قدر و این بار تقارنش با سال نوی خورشیدی فرصتی هست برای ارزیابی خودمون و سالی که گذشت. فرصتی هست برای خونهتکونی #ذهن و #دل.
خونهتکونی ذهن چه شکلیه؟
خونهتکونی دل چی؟!
✍ #حمید_کثیری
⚛ @kahfolhassan
⚛ @kahfolhassan
خدایا ببخشید. ما مثل بندههای
درجهیک نیستیم. ما بلد نیستیم
فراقِ مهمـانیات را زار بزنیم. ما
مثل آدمحسابیها نیستیم که در
این روزهای آخر،دعایوداع بخوانیم
وبغض کنیم.ما نمیفهمیم جمعشدن
سفرهی مهمانیات یعنی چه. ما حالی
مان نیست توی چه ساحلِ خوشآبو
هوایی نشستهایم و دیگر باید
بساطمان را جمع کنیم و برگردیم به
زندگیهای دودگرفتهی قبل...
ما دلخوش بودیم به غیرعادیهای
مهمانیات. به اینکه ساعت چهار
صبح را ببینیم. همهی عشقمان توی
سحرهای رمضان به این بود که آن
لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم
که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس
شود وقبلِ اللهاکبرِ موذن پایینبرود.
- دلمان به چُرت زدن های قبل افطار
خوش بود. ما دلبستهی نعناداغِ روی
آش و کنجد روی نان سنگک بودیم.
ما را ببخش که حال نداشتیم قبل
افطار اول نماز بخوانیم. ببخش که
هنوز اذانمغرب توی گلویموذنجا
نیفتاده،لقمهی اول را بالا میدادیم.
ببخشکه مثلبندههایفرهیختهات
قبل افطار دعا نمیخواندیم.
ما را همینطوری بپذیر لطفا.
ماییکه تمام توانمان را میگذاشتیم
برایتمامکردنِجوشنکبیر درشبهای
قدر و اگرمیتوانستیم هرسهشب را
تا فرازِ آخر برویم، کِیفور میشدیم.
ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم،
ابوحمزههمبهنظرمانطولانیمیآمد؛
پس لطفا همان یا علی یا عظیم های
نصفهنیمه را از ما به عنوان ادعیهی
رمضانیه قبول کن....
ما دوستداشتیم توی این ماه
همانطور که تو دوستداشتی
زندگی کنیم.
اسم مارا هم بنویس
تویفهرست خوبها، تویفهرست
بخشیدهشدهها. ما بد نیستیم.
یعنی دلمان نمیخواهد بد باشیم.
ما اول و آخرش بندهایم. حالا
بندهی خاص و مقرّب که نه،
ولی بین معمولیها که هستیم.
نیستیم؟
ما ردیفوسطیهای کلاس دوستت
داریم.
ما مثل عینکیهای ردیفجلو
نیستیم که مشقهایمان را کامل نوشته
باشیم.اما خب مثل ردیفآخریهاو
بچه شَرهای کلاس هم نیستیـم. ما
بلدنیستیمخلافکنیم،جراتنداریم
بدون اجـازهات آب بخوریـم ، یـاد
نگرفتـهایم نافرمـانیات را بکنیم.
پس لطفا ما را هم ببخش....
میگویند اولِ ماه مبارک که میرسد،
نفری یکدانه گندم بهشتی میکاری
توی #دل روزه داران تا گرسنگی را
احساس نکنند.
اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ #تو...
همهاش را گندمزار کن.
خرید تضمینی گندمش هم با خودت!
این روز عید ، هوای ما را هم
داشتهباش لطفا. ما عربیمان خوب
نیست.فارسیمان هم بلاغت ندارد.
اما دلمان میخواهد کلمههای ما را
هم بخری و ببری بالا کنار کلمههای
قشنگی که بندههای قشنگت میفرستند
💐💐💐💐💐
#عیدسعیدفطر
⚛@kahfolhassan
⚛@kahfolhassan