eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.8هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
7هزار ویدیو
340 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸کلاهبرداری از طریق ارسال پیامک‌های جعلی تحت عنوان سامانه‌ی الکترونیک دادگستری همچنان ادامه دارد. نمونه ای از پیامک رو در تصویر بالا می‌بینید. ⚠️به این پیامک‌ها هیچ توجهی نکنید خبرگزاری پلیس نجف آباد 👇 https://eitaa.com/Najafabadpolice
🔴 گروه‌های پیگیری زمین رایگان جوانی جمعیت در شهرهای مختلف (تهران، اصفهان، کرج، کرمان، مشهد، بجنورد، قم، لاهیجان و شاهرود) راه افتاده و داره بسرعت اعطای زمین رایگان رو پیگیری می‌کنه. 🏃‍♂ 💵 همون‌طوری که اطلاع دارید این زمین‌ها بالای ۱ میلیارد تومان ارزش داره و اگر پیگیری نکنید به این زودی‌ها بهتون نمیدن. 👨‍👩‍👧‍👦 اگر شما هم ۳ فرزند یا بیشتر دارید و فرزند آخرتون بعد از ۲۴ مهر ۱۴۰۰ بدنیا اومده یا ۴ فرزند زیر ۲۰ سال دارید برای ثبت نام به سایت زیر مراجعه کرده و قسمت درخواست مسکن رو انتخاب کنید.👇 https://saman.mrud.ir/
💫بخش چهل و ششم💫 خیلی وقت ها می آمد.توی این اتاق می نشست و نوارهای آیت الله مطهری و بهشتی را گوش میداد یا با روضه های کافی گریه می کرد.طوری که وقتی از اتاق بیرون می آمد صورتش سرخ شده بود.این حرف هایش خوب یادم مانده که می گفت:خمینی فرزند امام حسین(ع) است.اگر ما به امام حسین می گویم ای کاش آن زمان بودیم و یاریت می کردیم حالا باید خمینی را یاری کنیم تا فقط حرف نزده باشیم و در عمل هم ثابت کنیم که ما یاران حسینیم.نوارهایش را بوسیدم و در بغل گرفتم و گفتم:بابایی،حرفها را خوب گوش کردی،خوب هم عمل کردی،بعد میل ها و دمبل هایش را دیدم آمده بودم خانه تا با دیدن عکس آرام بگیرم،بدتر شدم.تازه دلم بیشتر برایش تنگ شد.هیچ چیز نمیتوانست جای یک لحظه دیدن و در بغل گرفتنش را برایم پر کند.حاضر بودم هرچه دارم بدهم. حتی جانم را به ازای آن یک لحظه بدهم،ولی افسوس که چنین چیزی امکان نداشت و فقط حسرتی بود که روح و جانم را به هم می ریخت.به سینه ام چنگ می زدم تا قلبم را بیرون بکشم.این قلبی را که چیزی نداشتم تا با آن آرامش کنم،همان بهتر که خودش هم نباشد. وقتی به خودم آمدم دیدم یک ساعتی هست که ما به خانه آمدیم و باید هر چه زودتر برگردیم.از اتاق بیرون آمدم و لیال را صدا کردم.جوابی نشنیدم.در اتاق خودمان را باز کردم کنار تخت نشسته بود معلوم بود که خیلی گریه کرده،رفتم کنارش نشستم و در سکوت به در و دیوار که هر کدامشان کلی حرف برای گفتن داشتند،خیره شدم.روزی که زمین های شهرک کارکنان شهرداری قرعه کشی شد،همه مان دلشوره داشتیم که اسم ما درنیاید،وقتی فهمیدیم به ما زمین تعلق نگرفته است خیلی پکر شدیم.برای مرحله دوم قرعه کشی باز دست به دعا شدیم.خدا را شکر اسم ما هم جزو صاحبان زمین درآمد. همه خیلی خوشحال بودیم که بلاخره دوران خانه به دوشی مان به سر آمده است.ازهمان روزی که محدوده خانه ها و نقشه کوچه ها را با گچ کشیدند،ما برای دیدن خانه نساخته مان آنجا می رفتیم تا روزی که داخل خانه ساکن شدیم.یک رود پی اش را کندند،یک روز اسکلت ساختمان را جوشکاری کردند.دیوارها را بالا آوردند و ... با گذر از هر مرحله ذوق و شوق ما هم بیشتر می شد و با حساسیت بیشتری منتظر تکمیل و واگذاری خانه بودیم بلاخره هم فشارها و دردسرهای مستاجری باعث شد بابا ما را به خانه نیمه ساز بیاورد و خودش به تدریج با کمک پسرها کار خانه را تمام کنند.حالا این خانه،ولی صاحبش کجا بود؟بلند شدم.دنبال کلید کمد بابا گشتم.می خواستم لباس هایش را بردارم و در بغل بگیرم.ولی کلید کمدش را پیدا نکردم.تا لیال رفت توی اتاق بابا و در را بست،فرصت را غنیمت شمردم و رفتم سراغ کمد على.لباس فرم سپاهش را برداشتم.بوسیدم و توی بغل گرفتم،با اینکه لباس هایش شسته و اتو کشیده بود،باز هم آنها را بو کردم.رنگ سبز لباس با آن قداستی که برایم داشت خیلی آرامم کرد.از خودم میپرسیدم: یعنی الان علی کجاست؟آیا خبر شهادت بابا را شنیده؟مطمئن بودم وقتی انتظارم به سر بیاید و علی بیاید،می توانم همه حرف هایم را بگویم،این طوری هم آرامش می گرفتم هم از زیر بار سنگین مسئولیت رها می شدم.در کمد علی را بستم و رفتم پنجره پذیرایی را که رو به حیاط بود باز کردم.همانجا ایستادم،جایی که بابا می ایستاد و به باغچه چشم می دوخت ایستادنش که طولانی می شد،می فهمیدم باز موضوعی ذهنش را آزار می دهد.خیلی دوست داشتم بدانم توی فکرش چه میگذرد. از همان زاویه به باغچه نگاه کردم.میخواستم بدانم او از آنجا حیاط را چطور می دیده،شاید بتوانم بفهمم به چه چیزهایی فکر می کرده. این اواخر خیلی ساکت تر شده بود،حتی آن روزی که از جنت آباد آمدم و دیدم اینجا ایستاده و ازم پرسید:کجا بودی؟خیلی توی فکر بود.آن روز حس میکردم پر از حرف است ولی انگار نمی تواند چیزی بگوید.حالا به خودم می گفتم حتما به مسئله رفتنش فکر می کرد و اینکه چطور می تواند ما را تنها بگذارد و برود.اینکه ما بعد از او چه سرنوشتی پیدا می کنیم.یادم افتاد وقتی به این خانه آمدیم،هوا سرد بود.برای گرم کردن خانه اول منقل را توی حیاط روشن می کردیم و وقتی گاز و دودش می رفت آن را توی خانه می آوردیم.همه دورش می نشستیم تا گرم شویم،گاهی بابا در بین نصیحت هایش حرف هایی به من می زد: ببین بابا من از بچگی پدر و مادر بالا سرم نبوده.خودم خیلی تلاش کردم،خدا هم خیلی کمکم کرده من راه خطا نرفتم و مسیر درست رو تو زندگیم انتخاب کردم.خیلی سخت بود تا به اینجا رسیدم، شما هم باید تلاش کنید و به خدا توکل کنید، نباید از کسی انتظار کمک داشته باشید ولی تا می تونید به بقیه کمک کنید و دست دیگران را بگیرید،حالا می فهمیدم این حرف ها را برای این روزها می زد.روزهایی که باید در نبود او سختی بکشیم و از هیچ کسی انتظاری نداشته باشیم الا خدا. این یاد آوری ها خیلی دلم را می سوزاند. همه چیز را به خوبی بیاد می آوردم.
💫ادامه بخش چهل و ششم💫 حتی اینکه یک بار همه دور آتش نشسته بودیم.همین که سر دا و بچه ها به کار مشغول شد بابا همان طور که به آنها نگاه می کرد،آهسته طوری که آنها نشنوند گفت:من نتوانستم پدر خوبی برای شماها باشم. نتوانستم وسایل راحتی شما را فراهم کنم. من پیش خودم شرمنده ام.اگه شما توی یک خانواده دیگری بزرگ می شدید این قدرسختی نمیکشیدین،توی آن نور کم که از شعله های آتش زیر خاکسترهای منقل بیرون می زد،می توانستم اشک هایش را ببینم که تمام پهنای صورتش را پر کرده است.بغض کردم و گفتم: چرا این طور می گویید.ما توی سختی هستیم ولی صفا و قشنگیایی که تو خونه ما هست، هیچ جا پیدا نمی شه.اگه ما تو یه خانواده دیگه بودیم و سختی نمیکشیدیم قدر زندگی و چیزهایی رو که داریم نمی دونستیم و این قدر قوی نمیشدیم.دستم را گرفت و گفت: نه،شما باید مرا بیخشید.خیلی تعجب کردم، او که این قدر زحمت می کشید.زحمتی که اصرار داشت برایش زور بازو خرج شود و نان حلال به دست بیاید. او حتی کار توی بندر را قبول نداشت،می گفت خیلی از مسائلی که توی بندر هست باعث میشه پولش شبهه ناک باشه.به چشم هایش نگاه کردم و گفتم: دلیلی نداره شما عذرخواهی کنین.ما راحتیم، همین که همه با هم هستیم،راحتیم.بعد سرش را بغل کردم و بوسیدم،او هم مرا بوسید.وقتی به خودم آمدم دیدم لیال لباس هایش را عوض کرده و پشت سرم ایستاده. گفتم:بریم؟سری تکان داد و راه افتادیم،با اینکه دل نمی کندم ولی باید می رفتیم.به زینب گفته بودم زود بر می گردیم،در را بستیم و بیرون آمدیم.چون تعداد کشته هایی که به جنت آباد آورده می شد مثل قبل نبود،فکر کردم از نیرویم توی مسجد یا احتمالا در خطوط بیشتر می توانم استفاده کنم.از لیال جدا شدم.سپردم مواظب خودش باشد و آمدم مسجد جامع،جلوی در وانتی ایستاده بود،پشتش مجروحی خوابانده بودند. ترکش به تمام تنش گرفته،سر تا پایش خونی بود.آقای نجار مشغول رگ گرفتن بود، رفتم بالای وانت،آقای نجار سرمش را دستم داد و گفت:مستقیم ببریدش بیمارستان بعد پرید پایین و وانت راه افتاد.حال مجروح خوب نبود.یک چشمم به سرم بود و یک چشمم به مجروح،ولی نرفته هواپیماهای عراقی بالای سرمان ظاهر شدند.محدوده پل شلوغ بود. مردم در حال خروج بودند.آتش توپخانه بیشتر توی حاشیه شط میریخت.توی آن ترس و هیاهو هواپیماها بمب هایشان را ریختند.به خودم می گفتم: الان است که پل را بزند و جمعیت با پایه های پل در آب فرو بروند،همیشه از آب شط و غرق شدن در آن وحشت داشتم. با ناراحتی و صدایی بلند به کسانی که از مردم می خواستند،شهر را ترک کنند،گفتم چرا؟چرا مردم باید بروند؟ مگه چه خبره؟میخواید شهر خالی بشه، راحت بیفته دست عراقی ها؟چرا می خواید مردم رو آواره کنید؟گفت:این حرف ها چیه میزنی؟میخوای بمونن توی آتش؟گفتم:خب همه رو بیاریم تومسجد گفت:تا کی میشه مردم رو تو این شرایط نگه داشت؟مگه خود مسجد رو نمیزنن؟برافروخته شده بودم،جواب دادم:مگه تا پارسال جنگ نداشتیم.اون هایی که به اسم عرب و عجم راه انداختن،یادتون نیست.دیدید که زود سر و تهش هم آمد.گفت:اون یه غائله داخلی بود.سریع کنترلش کردند اما این یه جنگه. تمام تجهیزات شون رو آوردن از بیرون مرزها به ما حمله کردن.گفتم:اینم کاری نداره.مگه قرار نیست بنی صدر هواپیما بفرسته؟ از دیگران این حرف را شنیده بودم،من هم آن را تکرار کردم.اما یک عده با شنیدن این حرف به بی تجربگی من خندیدند.همان هایی که من با آنها کل کل می کردم،گفتند:نمیشه به امید بالاتریها نشست اگه قرار بود کاری بکنن تا حالا میکردن.یک هفته است هیچ خبری نشده.
خانواده‌ای که در مهمانی خانوادگی، از نوه‌ها می‌خواهند که برنامهٔ سال جدیدشان را بگویند! آیا ما نیز در دورهمی‌ها و مهمانی‌ها، اینقدر به بچه‌ها و جوان‌ترها بها می‌دهیم؟ برنامه‌شان را با اشتیاق می‌پرسیم؟ 🌺🌺🌺
؛༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ 🌧 اقامه نماز باران "استسقاء" 🕌 گلستان شهدای اصفهان 💠 جمعه ۲۹دی‌ماه ۱۴۰۲ 🕰 ساعت ۱۰ صبح 📿 از همشهریان عزیز درخواست می‌شود که حضور فرزندان و سالمندان را مدنظر قرار دهند و برای اجرا و اقامه نماز نیز زیرانداز، سجاده و مهر به همراه داشته باشند.
🔴نتانیاهو: به ایران حمله می‌کنیم که سر مار است؛ ایران حامی اصلی حزب‌ الله و یمنی ها است.@kahrizsang
قالیشویی احمدی با بیش از ۱۵ سال سابقه درخشان شستشوی انواع فرش وموکت و پتو ومبل شستشوی تضمینی ودریافت وجه در صورت رضایت مشتری ادرس :جلال اباد .خیابان بوستان .بوستان ۱۳ (ادرس مارا از برنامه نشان پیدا کنید) (((((( سرویس رایگان)))))))))) تلفن تماس:۰۹۱۳۰۰۰۰۲۳۶و۰۹۱۳۰۰۰۰۴۵۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 : ۲۲ شب... ✍ قرائت دسته‌جمعی و همزمان برای تعجیل در فرج حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه الشریف و علیه‌السلام ✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ... ❤️ علیه‌السلام فرمودند: در تعجيل بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست. 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبلیغات و تبادل جزئی از فعالیت کانال ها به شمار می رود ، محتوای آن هم نه تایید و نه رد می شود . برای رزرو تبلیغ و یا تبادل این جا را کلیک کنید.
💖گروه تولیدی مبل کوثر💖 💥بدون پیش پرداخت با اقساط بلند مدت💥 👈تولید کننده ی انواع مبلمان راحتی و نیمه استیل و سرویس خواب عروس👉 🎊🎊🎊🎊🎊 تلگرام: @moble_kosar پیج اینستاگرام: http://Instagram.com/moble__kosar/ کانال ایتا: https://eitaa.com/joinchat/525337193C85d4431db2 🚗لوکیشن در نشان: B2n.ir/t93029 آدرس: اصفهان ابتدای جاده ی نجف آباد ۳۰۰ متر بعد از سه راهی درچه تقاطع اول جاده نجف آباد کوچه ۴ مبل کوثر 📱۰۹۱۳۱۱۷۱۶۰۷ باباشاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۲۹ دی ۱۴۰۲ میلادی: Friday - 19 January 2024 قمری: الجمعة، 7 رجب 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹ارسال نامه مامون به امام رضا علیه السلام برای ولایت عهدی، 200ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیه السلام ▪️6 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️8 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️18 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️19 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امام زمان عزیز 💫آخرین جمعه دیماه 🌸را با ذکـر﷽ 💫و سپس با نام شمـا 🌸آغاز می کنیم 💫امــروز،بی نظیرترین 🌸روز زندگی ام خواهد بود 💫ســلام بر تو 🌸 ای سرچشمه زندگانی 🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 ‌✍️⁩ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
هدایت شده از شهدای شهر کهریزسنگ
دعوتنامه‌ای‌از‌بهشت سلام رفیق✋ یه لحظه اینجارو بخون👇 🕊 هرشهیدی را که دوستش داری❤️کوچه دلت را به نامش کن 🕊مطمئن باش در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا تنهات نمی‌ذاره😍 🕊بذار در این وانفسای دنیا «فرمانده ی دلت» دوست شهیدت باشه👍 آدرس رفیق روزهای زندگیت👇 https://eitaa.com/shohadayekahrizsang اگر دعوت کننده شهدا باشند، شما میپذیرید.
(ص) 👩‍❤️‍💋‍👨ازدواج، سنت رسول خدا و امری نیکو است. از آن نیکوتر وساطت و میانجیگری یا کمک مالی برای ازدواج دو نفر است. 🥀پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: 🍃 کسی که حاجت مالی را از برادر مومن خود برآورد ؛ مانند کسی است که در همه دوران زندگی خود به خدا خدمت کرده است. 🌺موسسه خیریه رضوی در راستای انجام رسالت خدمت رسانی ؛ خیرات ، صدقات و نذورات اهدائی خیرین گرامی در روزهای پنج شنبه و جمعه هر هفته را به تهیه جهیزیه و امر ازدواج زوج های جوان نیازمند همشهری اختصاص داده است. 🌿عزیزانی که تمایل به مشارکت در این امر خیر دارند ، می توانند کمکهای خود را به هر مقدار دلخواه ، در عصر روزهای پنج شنبه و صبح جمعه ؛ به ایستگاه ثابت موسسه خیریه رضوی واقع در ورودی گلزار شهدای کهریزسنگ تحویل نمایند. 💳شماره کارت بانک صادرات برای مشارکت (ظهر پنج شنبه تا غروب جمعه هر هفته) 6037_6919_9069_2717 👏موفقیت در این طرح در گرو همراهی شما نیکوکاران می باشد. 📢ان شاالله گزارش جمع آوری مبالغ اهدائی خیرین ، بصورت ماهیانه و کمک های انجام شده به زوج های جوان نیازمند همشهری بصورت سه ماهه در کانال موسسه اطلاع رسانی خواهد شد. ✨️انتشار این پیام ، صدقه جاریه و کمک در امر خیر است. 💢موسسه خیریه رضوی @m_kh_razavikahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سنت شکنی در مراسم ترحیم 🔹 واقعا اگه این طور مراسم توی کشورمون مد بشه و همه تقلید کنند چی میشه! مهربانانی که حتی در سوگ عزیزان دغدغه رنج و مشکلات نیازمندان رادارند💖
هدایت شده از مادرانه راه روشن💝
🔹مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود ◇این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... 🔹یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
هدایت شده از کانال کهریزسنگ
💥💥💥💥💥 اولین کالکشن عیدانه تَرَنُم ویترین شد. امسال قراره با کلی کار خفن بترکونیم ☺️ به روزترین انواع لباس بچه گانه،زنانه،شلوارجین،تنوع بالادرکیف وکوله..... ترنم برای همشهریان عزیز سبدخرید هم گذاشته🥰 شما میتونید فقط با یک فقره چک معتبرهرچیزی که دوست دارید بخرید.🤩 آدرس گلدشت خیابان بهشتی روبه روطلای انتشاری پوشاک چندمنظوره ترنم 09162913959📞 همراه ترنم باش وازمدل هادیدن کن فقط بازدن روی لینک 👇 https://eitaa.com/joinchat/3014525153Ccecd448ef2
💢مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان اصفهان در شورای هماهنگی تعاون، کار و رفاه اجتماعی : 🔹جریمه ۷میلیارد تومانی کارفرماها برای بکارگیری اتباع خارجی غیرمجاز رییس شورای هماهنگی تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان اصفهان گفت: سال گذشته بالغ بر ۷ میلیارد تومان کارفرماهایی که از اتباع خارجی استفاده کردند، جریمه شدند. 🔗پیوند خبر +عکس https://isfahan.mcls.gov.ir/fa/news/332850/
❗️❄️ارتفاع عجیب برف در نمین! استان اردبیل
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصاویری از لحظه به هلاکت رسیدن تروریست‌های داعشی و کشف سلاح و مهمات آنان که وزارت اطلاعات منتشر کرده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️اظهارات عجیب رائفی پور در برنامه شبکه افق صداوسیما 🔹 در همین مجلس کنونی نماینده ای داریم که ۱۴۰ سکه گرفته است؛ اسم نمی‌برم!! 😳 نماینده ای که ۱۴۰ تا سکه گرفته و برای انتخابات جدید تایید صلاحیت شده!😳 ⬅️ دقیقا مشکلاتی که در مجلس ،در شهرداری‌ها و.... وجود دارد بخاطر عدم است.