کانال کهریزسنگ
#محمد_رضا_شجریان #سازو_آواز هزار جهد بکردم که سر عشق..!! نبود بر سر آتش میسرم...!!!
تقدیم به دوست داران موسیقی سنتی🌸
تنتون سلامت
خونه دلتون گرم
🔰 تمدید مهلت ثبتنام در آزمون استخدام پیمانی سازمان تأمین اجتماعی
💢 مهلت ثبتنام در آزمون استخدامی سازمان تأمین اجتماعی تا روز یکشنبه سیزده اسفند ماه تمدید شد. به گزارش روابطعمومی سازمان تأمین اجتماعی، این سازمان درنظر دارد با برگزاری آزمون استخدامی سراسری، ۴۹۰۲ نفر را برای اشتغال در واحدهای بیمهای و درمانی در ۳۱ استان کشور بهصورت استخدام پیمانی جذب کند.
🔹 متن کامل خبر
🌐 https://www.tamin.ir/news/item/160695
✅ کانالهای رسمی تأمین اجتماعی
سروش | بله | ایتا | روبیکا | آیگپ | گپ
🆔 @news_tamin
مرکز ارتباط مردمی: ۱۴۲۰ 📞
پیامک: ۱۰۰۰۱۴۲۰ 📨
هدایت شده از بیت العباس شهدای کهریزسنگ
🔅 نان از کَرَمِ رقیهجان… مارا بس
جانی ز دَمِ رقیهجان… مارا بس
در بین تمام آرزوها... یا رب
یک شب حَرَمِ رقیهجان… مارا بس
💠 مراسم شادانه جشن ولادت دردانه ارباب حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
و تکریم یاد و خاطره شهید محمدعلی قربانی فرزند علی
سخنران:
👤حجت الاسـلام شاهسون
و نواے گرم:
👤 مداحان اهل بیت
🕰 پنج شنبه ۱۰ اسفندماه ساعت ۱۹:۳۰
🕌 بیت العباس شهدای کهریزسنگ
هیئت عاشقان و منتظران حضرت مهدی «عج»
╭┅───────┅╮
@beit_abbas
╰┅───────┅╯
هدایت شده از هیئت رزمندگان اسلام کهریزسنگ
فرمانده ای که او را از آستین بدون دستش میشناختند
۸ اسفند سالروز شهادت حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین علیه السّلام در منطقه عملیاتی کربلای ۵ « #شلمچه» است
🔹️داییش تلفن کرد گفت :
"حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همینطور نشستین؟"
گفتم : "نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچک برداشته، پانسمان میکنه، مى آد.
گفت شما نمى خواد بیاین. خیلى هم سرحال بود."
گفت: "چى رو پانسمان مى کنه؟ دستش قطع شده."
همان شب رفتیم یزد. بیمارستان.
به دستش نگاه کردم. گفتم:
"خراش کوچیک!"
خندید و گفت :
"دستم قطع شده، سرم که قطع نشده."
🖌انقلاب اسلامی ثمره خون چنین دلاور مردانی است
ما همه برای تداوم راه #شهدا و عظمت و سربلندی انقلاب #رأی میدهیم
#جمهوری_اسلامی_حَرم_است
#میعادگاه_دفاع_از_حَرَم :
صندوقهای رأی سراسر کشور
#موعود :
🗳جمعه ١١ اسفند ماه 🗳
٣_________#انتخابات ________٣
هیئت رزمندگان اسلام
@Razmandegan_eslam
هدایت شده از دارالقرآن شهید عباسعلی قربانی
دستش قطع شد ، امّـا...
دست از یاری امامزمانش برنداشت
در #کربلای_چهار
مثل اربابش فرمانده بود
فرماندهٔ قلبها
چهره نورانے اش
جز لبخند چیزی نمیگفت...
#شهید_حسین_خرازی🌹
https://eitaa.com/DarolQuranShahidGhorbani
سلام
یه کیف دستی تو بازارچه نجف آباد پیدا شده یکم پول توشه ویکم طلا لطفا تو گروهها بزارید انشالله صاحبش پیدا بشه ۰۹۱۳۲۳۱۳۰۶۰
#اعلام_مراسم
مراسم جشن بزرگ ولادت
ریحانه الحسین(علیه السلام)
حضرت رقیه خاتون(سلام الله علیها)
بهمراه پخت سمنو واهدا جوائز
🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉
قرائت زیارت عاشورا توسط
حاج محمدباقرامینی
🎙 سخنران:
حجه السلام سیدحسین مظلوم
بانوای:
کربلایی ایمان زارع
کربلایی مهدی جعفری
بااجرای:امیرعلی قاسمی
🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉
🕰 زمان: چهارشنبه ۹اسفندماه بعد از نماز مغرب و عشاء
📍 مکان:
کهریزسنگ حسینیه چهارده معصوم علیهم السلام
❤️ موکب سیده امالبنین سلاماللهعلیها
حسینیه چهارده معصوم(علیهم السلام)
🆔: @H14M_K
@Mookeb_sayede_ommolbanin_s
✍️ معیارهای انتخاب نماینده اصلح در کلام رهبر انقلاب اسلامی
🔸 اعتقاد به جوانان
🔸 کار براى مردم
🔸 حفظ عزّت ملت
🔸درک سیاسى
🔸 شناخت نیازهاى
مردم
🔸فهم اولویت هاى
کشور
🔸 فهم مسائل خارجى
🔸 ورود به قصد خدمــت
🔸 پایبنـدی بــه قانون اساسی
🔸 دنبال راه حلّ اســـلامی
🔸 پایبندی به منافع ملی
🔸 پیرو خط امام
🔸طرفدار ضعفا
🔸 مسؤلیت پذیر
هدایت شده از گروه رسانهای پارتیزان
🔴 پخش زنده صندلی داغ ‼️‼️
🪑 کرسی آزاد اندیشی با حضور نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی شهرستان نجف آباد، تیران و کرون
🔸با حضور:
ابوالفضل ابوترابی
🔸همراه با پرسش و پاسخ توسط کنشگران اجتماعی
🗓 سهشنبه ٨ اسفندماه
🕘 از ساعت ٢٢:٣٠
🔊 از استودیو پارتیزان partizanistudio.ir
باهمکاری موسسه دیدبان هنر شمیم🤝
🏷 #فرهنگ_مطالبه_گری | #انتخابات | #مشارکت_حداکثری
📡 @partizanistudio ¦ 🌐 partizanistudio.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ کارشناس اسرائیلی:
📍در مقابل ایران تنها ماندهایم، همه آتش ها از گور این کشور بلند میشود، پشتیبانی اطلاعاتی ایران نبود اینگونه در دریای سرخ هدف قرار نمیگرفتیم...
#عبری
🆔 @Kavoshmedia
وقوع ۱۴۰۳ فقره تصادف ترافیکی در روز برفی اصفهان
🔹رئیس پلیس راهور استان اصفهان: در هوای برفی و بارانی اصفهان، روز دوشنبه هزار و ۴۰۳ تصادف خسارتی رخ داد.
#مراقب_باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای سالی که در ایران از ۳ تا ۸ متر برف بارید و میزان تلفاتش در گینس ثبت شد.
🔹سال ۱۳۵۰ به مدت دوهفته برفی بارید که روزنامه اطلاعات تیتر زد: خدایا برف بس است.
🔹اوضاع در تهران بحرانی اعلام شد و مسیر بسیاری از روستاها قطع شد. پر تلفاتترین سرما و بوران جهان که در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد متعلق به ایران در سال ۱۳۵۰ بود.
🔹برف و بوران ۱۳۵۰ ایران کولاک و بورانی بود که در اواسط بهمن، بخش وسیعی از ایران را به گونهای در برف و یخبندان فروبرد که سرانجام منجر به مرگ بیش از ۴۰۰۰ نفر شد و به #خشکسالی سیزده ساله کشور پایان داد. برخی معتقدند، این رویداد به عنوان سختترین و مصیبتبارترین بوران در تاریخ نوشتهشدهٔ بشر بودهاست. همچنین در این مدت برخی از شهرهای کشور به دمای منفی ۳۷ درجه رسید (سرد تر از کمترین دمای قطب شمال)
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
روزی رو درکنار دوستان🫂
بازی مهارتی🙅♀️تربیتی
✅️با کلی تحرک وشادی😁🥳
✅️ کمترین هزینه💸
✅️بهترین مربی🧕
💸هزینه ثبت نام برای هرنفر فقط فقط ۲۰هزارت💸
شادی نشاط درکنار همدیگر کلی استعداد نهفته یادگیری در کنار بازی 🌺
برای ثبت نام حتما با این شماره یا آیدی تماس بگیرین
@Golenarges_ir
۰۹۱۳۸۳۱۹۲۹۴
🌹پایگاه ام ابیها {س}🌹
https://eitaa.com/joinchat/375128279C20564ed893
✅ اجرای طرح های امنیت محلهمحور در قالب پیشگامان امنیت توسط مأموران کلانتری ۱۷ گلدشت
سرهنگ "ميثم گوهری آرانی" در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری پلیس بیان داشت : در راستای پاسخگویی به مطالبات مردمی و پاکسازی نقاط آلوده ، مأموران کلانتری ۱۷ گلدشت این فرماندهی در سه محله از محلات حوزه استحفاظی خود ، تعداد ۱۲ نفر متهمان تحت تعقيب مراجع قضايی ، ۱۵ نفر سارق خودرو ، موتورسيكلت ، باغات ، قطعات خودرو را شناسایی و دستگير کردند .
رئیس پلیس شهرستان نجف آباد با بیان دستگيری ۴ نفر از خرده فروشان مواد مخدر در اين عمليات ها گفت : در بازرسی از مخفيگاه اين متهمان بیش از ۳۰۰گرم انواع موادمخدر كشف شد.
اين مقام انتظامی تصریح کرد: در این طرح ها همچنین تعداد ۷ نفر از معتادین متجاهر دستگیر و به مراکز ترک اعتیاد تحویل شدند .
سرهنگ گوهری آرانی با اشاره به این که متهمان دستگیر شده به همراه پرونده جهت اقدامات قانونی به مراجع قضایی تحویل داده شدند خاطر نشان کرد : هدف پلیس نجف آباد از اجرای طرح های امنيت محله محور ، رفع دغدغههای ساکنان محلات برای پیشگیری از جرائم و ارتقای احساس امنيت شهروندان است که در این خصوص ضمن تشکر از همکاری مردم عزیز با پلیس ، تقاضا داریم در صورت مشاهده هرگونه موارد مشکوک مراتب را از طریق تماس با شماره ۱۱۰ به پلیس اطلاع دهند.
✅ خبرگزاری پلیس نجف آباد👇
https://eitaa.com/Najafabadpolice
💫بخش هشتاد و پنج💫
راننده به دو رفت و جعبه را آورد.گفتم:آیودین در شیشه را باز کرد و دستم داد.مایع ضد عفونی کننده را روی زخم خالی کردم.گفتم چند تا گاز بده،درحالی که با یک دست محل زخم را فشار میدادم.گازها را رویش گذاشتم و باز محکم فشردم.سرم همچنان منگ بود. نمیتوانستم سریع کار کنم.از طرفی می ترسیدم جوان زخمی که دیگر بی حال شده بود و داشت بیهوش میشد،از دست برود.از راننده کمک خواستم،او سر مجروح را بالا نگه داشت و من باندی را دور گردنش پیچیدم همان لحظه باند و گاز پر از خون شد.دوباره چند لایه گاز گذاشتم و مجددا باند پیچیدم. جوان چشم هایش نیمه باز مانده و بی رمق به نقطه نامعلومی خیره شده بود.کاپشن کتانی سبز رنگش از خون خیس شده،به سیاهی میزد.از کاپشنش حدس زدم،درجه دار باشد.گفتم:آهسته کاپشن اش را در بیارید.تنفسش بهتر می شه.بلند شدم.پنج، شش نظامی دورمان را گرفته بودند،اسلحه دستشان بود و بعضی ها هم کلاه نظامی بر سر داشتند.صدای تیراندازی و رد و بدل شدن آتش نزدیک و نزدیک تر میشد.یکی از نظامی ها مجروح را بلند کرد و روی شانه اش انداخت.گفتم:این طور تنفسش مشکل میشه مجروح را زمین گذاشت.چند نفری جلو آمدند، زیر کمر و دست و پاهایش را گرفتند و به طرف وانت بردند.پسر موج گرفته را هم از کنار دیوار بلند کردند.دستش را گرفتند و آرام آرام به طرف وانت آوردند.دیگ ها را پایین گذاشتند و به نظامی ها گفتند:غذا رو شما توزیع کنید.مجروح را کف وانت خواباندند و آن یکی را نشاندند،من هم لبه وانت نشستم و پایم را آویزان کردم،هنوز ماشین راه نیفتاده،خمپاره ای بین وانت و نظامی هایی که دیگ را می بردند به زمین نشست،صدای شکافتن زمین و پخش شدن ترکش ها را به
هر طرف می دیدم و می شنیدم.به خودم گفتم الان است که سرم بپرد،در کمتر از ثانیه ای ترکشی از بالای سرم رد شد و به آسفالت
خیابان خورد.به ترکشی که سرم را هدف گرفته بود،نگاه کردم به اندازه یک کف دست بود.یک نظامی که می خواست با ما به عقب
برگردد و عقب ماشین ایستاده بود،گفت: خانوم شما اونجا نشین،پرت میشی،بیا جاها مون رو عوض کنیم.جایم را به او دادم و رفتم ته وانت بالا سر مجروح نشستم.راننده پایش را روی گاز گذاشته بود و با سرعت تمام جلو می رفت و خمپاره ها را دور و برمان جا می گذاشت.توی این دست اندازها و بالا پایین پریدنها چشمم به گردن جوان ارتشی بود. خونریزی اش کمتر شده بود ولی هرچه می گذشت حالش وخیم تر می شد،خدا خدا می کردم ترکش هایی که به بدنه ماشین می خورند و صدای شان را میشنوم به لاستیک ها اصابت نکنند وگرنه کارمان زار می شد،یک
دفعه جوان موج گرفته که ساکت و بی آزار پاهایش را دراز کرده بود،کف بالا آورد و سفیدی چشمانش بیشتر شد و بعد از آن شروع کرد به لرزیدن.نگاهش کردم هیكل لاغر و نحیفش میگفت چند روزی است که غذا نخورده،از شدت گرسنگی گونه هایش فرو رفته و از چشم ها و صورت استخوانی اش مظلومیت می بارید.از تیپش معلوم بود که کارگر بندر است.دو نفری که پشت وانت بودند کنارش نشستند و بدن لرزان او را نگه داشتند.باز هم کف بالا می آورد.قیافه سبزه اش دیگر به زردی می زد.راننده همان مسیر قبلی را برگشت.وقتی از زیر آتش درگیری ها بیرون آمدیم،توی خیابان چهل متری نگه داشت.سرش را از شیشه بیرون آورد وپرسید: خواهر کجا بریم؟گفتم:طالقانی،حالش وخیمه.توی مطب شیبانی نمی تونیم کاری
برایش بکنیم گفت:تا اونجا میرسه؟ گفتم: توکل به خدا.با سرعتی که ماشین داشت تا آنجا زمان زیادی طول نکشید.تا ماشین دور بزند و دنده عقب بگیرد،یکی از مردها پایین پرید و با چند پرستار و برانکارد برگشت. مجروح را پایین گذاشتند و جوانی که موج گرفته بودش توی آن حالتش خیلی حرف گوش کن شده بود.هر کاری می گفتند،بدون کوچکترین مکثی انجام می داد.او را هم به اورژانسی منتقل کردند.راننده مرا به خرمشهر برگرداند و جلوی مسجد پیاده ام کرد.با اینکه حالم زیاد خوب نبود،حس کردم دور و بر مسجد طبیعی نیست.انگار باد پاییزی وزیده و همه چیز را به هم ریخته بود.خیابان مسجد که همیشه پر رفت و آمدترین جا بود،خلوت شده،از شلوغی و هیاهوی همیشگی جلوی در آن خبری نبود،چند نفری را که دیدم توی حس و حال خودشان بودند.فکر کردم شاید اینجا را خمپاره باران کرده اند و شهید داده ایم که اینجا خلوت شده است،از شخصی که در حال خروج از مسجد بود،پرسیدم:خبری شده؟چرا اینجا اینجوریه؟گفت:مگه نمیدونید یه نفر رو اعدام کردند.از شنیدن کلمه اعدام تنم لرزید،از این کلمه وحشت داشتم.یکبار
قبل از پیروزی انقلاب بابا روزنامه خریده بود که توی صفحه اول آن نوشته شده بود:چند نفر خرابکار اعدام شدند و بابا با ناراحتی میگفت:رژیم شاه خودش خرابکار است.آن وقت به انسان های آزادی خواه نسبت خرابکاری میدهد او به عکس معدومین نگاه می کرد و بی صدا اشک میریخت،تا چند روز هم گرفته و ناراحت بود و غذا نمی خورد.
#قصه_شب
#بخش_هشتاد_و_پنج
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم