🍃💜زندگینامه حضرت خدیجه سلام الله علیه:
🍃🌷🍀اُمّ المؤمنین، حضرت خدیجه کبری(س) دختر خویلد بن اسدبن عبدالعزی نخستین همسر رسول خدا(ص)، از زنان خاندانی شریف، اصیل و ثروتمند و تاجر ؛ نامدار عرب و اسلام می باشد.
🍃🌷🍀☀️ وی با این که در عصر جاهلیت، در
سال ۶۸ پیش از هجرت در مکه معظمه دیده به جهان گشود و در آن شهر قبیله گرا و طایفه مدار رشد و کمال یافت،
🍃💐☀️ایشان در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیت، صداقت، مهر و وفا با همسر، کم نظیر بود و وی را در آن عصر، طاهره و سیده نساء قریش می خواندند و در اسلام یکی از چهار بانویی که بر تمام بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا(س)، هیچ بانویی این مقام و فضیلت را نیافت.
🍃🌸💫القاب حضرت خدیجه (س):👇
🍃🌷 طاهره به معنی پاک سرشت
🍃🌷صدیقه
🍃🌷بانوی بانوان
🍃🌷ام المؤمنین
🍃🌷مبارکه
🍃🍀 ایشان از جوانی به کسب و کار و تجارت پرداخت ؛ تا اینکه همین کسب و کار (تجارت ابریشم و ...) موجبات آشنایی ایشان با حضرت محمد (ص) را فراهم نمود.
🍃🍀در ابتدای کار درستکاری، امانتداری و صداقت حضرت محمد (ص) توجه ایشان را جلب کرد و در نهایت منجر به ازدواج ایشان و پیامبر مکرم اسلام گردید.
🍃🍀ایشان اولین زنی بود که اسلام آورد و نماز خواند و این برای پیامبر (ص) بسیار ارزشمند بود که در شرایطی که هیچ یار و یاوری نداشت خدیجه (س) کاملا از وی حمایت کرد.
🍃🍀حضرت خدیجه (س) بعد از ازدواج با حضرت محمد (ص) ؛ همه ثروت خود را برای توسعه دین اسلام خرج کرد.
🍃🍀خدیجه (س) پس از ازدواج با پیامبر (ص) مورد آزار و اذیت بانوان قریش قرار گرفت، وضعیت ایشان پس از اسلام آوردن، حتی بدتر شد. طوری که برای وضع حمل او هیچ زنی برای کمک نیامد و خدا برای کمک به او چهار بانوی بهشتی را فرستاد.
🍃🍀ثمره ازدواج حضرت خدیجه س و پیامبر ص بدنیا آمدن حضرت فاطمه الزهرا س بود.
🍃🌷💔سرانجام این بانوی فداکار، پس از یک عمر تلاش و کوشش و 25 سال خدمت به رسول گرامی(ص) و دین مبین اسلام، پس از بازگشت از محاصره قریش در شعب ابی طالب به مکه معظمه، در دهم رمضان سال دهم بعثت، جان به جان آفرینان تسلیم و روح مطهرش به اعلی علیین عروج نمود ودر قبرستان ابوطالب در مکه در کنارِ مادر؛ جد و اجداد پیامبر ص دفن گردید.
🍃🌷💔پیامبراکرم(ص) در شأن همسرش خدیجه(س) فرمود: سوگند به خدا، پروردگار کسی را بهتر از خدیجه نصیبم نکرد.
🍃🌷🍀زیرا در حالی که مردم، کفر می ورزیدند، او به من ایمان آورد؛
🍃🌷🍀 در حالی که مردم تکذیبم می کردند، او مرا تصدیق کرد؛
🍃🌷🍀 در حالی که مردم محرومم کرده بودند، او با دارایی های خود با من مساوات کرد.
🍃🌷🍀 و خداوند از او به من ؛ نور چشمم فاطمه الزهرا س را عطا کرد.
🍃📚منتهی الآمال
🍃📚تذکره الخواص
🍃📚رمضان در تاریخ
#وفات_حضرت_خدیجه سلام الله علیها
دهم رمضان سه سال قبل از هجرت
🌺میگفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم!
🔆 در نجف روال زندگی هادی ذوالفقاری همین بود. یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد.
🍃یکبار گفتم: آخه پسر این چه کاریه؟ تو پول بگیر ولی کمتر. تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا میکنی. نگاهی به چهره من انداخت و گفت: حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن. من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند.
🔶 یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند. مادرم یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم. کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت: این پاکت مال شماست. فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم. یک میلیون تومان پول داخل آن بود....
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
زندگینامه #مدافع_حرم #شهید_هادی_ذوالفقاری
#آشنایی_با_شهدا
#شهید_مرتضی_آوینی: «دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحتی و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین!»
♦️این حرف سید این خاطره را به ذهنمان متبادر کرد که راوی می گوید: «در عملیات کربلای ۳ که به منظور تسخیر اسکله های نفتی عراق به نام های الامیه و البکر انجام می شد، در خلیج فارس دچار مَدِّ شدید آب و امواج متلاطم آن شده بودیم. من بسیار نگران، ترسیده و متحیر بودم اما با این حال ستون غواصانی که در آب در حال حرکت بودند را کنترل میکردم. مدتی بعد دیدم که یکی از بچهها سرش را بدون حرکت داخل آب قرار داده است. ترس و نگرانی ام بیشتر شد! شانهاش را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کردم با نگرانی و تعجّب پرسیدم: چی شده؟ چرا تکان نمیخوری؟ خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت: مشغول نماز شب بودم!
🔸اطمینان و آرامش این جوان بسیجی زبانم را بند آورده بود. گفتم: اشکالی نداره ادامه بده، التماس دعا. صبح، روی اسکله الامیه اولین شهید بود که به دیدار معشوق نائل آمد. او کسی نبود جز #شهید_غلامرضا_تنها از اصفهان که بعد از شهادتش نام اسکله الامیه را نیز به اسکله شهید «تنها» تغییر دادیم» (منبع، کتاب نماز شهدا صفحه ۱۷).
#دفاع_مقدس
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جبهه_اسلام
فیلمی زیبا و دیدنی از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان قبل از آغاز عملیات با نوحه ای شنیدنی و خاطره برانگیز از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
این جبهه ی اسلام است ، دل شور دگر دارد
حقا که بر این محفل ، الله نظر دارد
شو عازم این سامان تا عشق و صفا بینی
در بزم فداکاران خوش روح وفا بینی
روشن دل هر عاشق از نور خدا بینی
آنکس بود از ما دور ، اینجا چه خبر دارد...
یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
16.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ماندگارها
فیلمی زیبا و دیدنی از سرودها و نواهای ماندگار و خاطره برانگیز رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس
بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این کلیپ زیبا را از دست ندهید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
#استوری | دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
🗓 یکشنبه ۱۳ فروردین (۱۱ رمضان)
شناسایی و اخطار نیروی دریایی ارتش به هواپیمای جاسوسی آمریکا
🔹نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، دقایقی قبل پس از ورود هواپیمای EP-3E نیروی دریایی تررویستی آمریکا به مرز کشورمان در محدوده دریای عمان، با هوشیاری کامل رزمندگان نداجا و با ارسال هشدار به این هواپیما از ورود بدون مجوز آن به آسمان کشور جلوگیری شد.
🔹این هواپیما پس از دریافت پیام هشدار مرزهوایی کشور را ترک و به مسیرهای هوایی بین المللی بازگشت.
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊۱۳ فروردین ماه ، شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ،
💐شهید مدافع حرم مقداد مهقانی
#صلوات
🌿 سیزده بدر با طعم #شهادت...🌷
عملیات بیت المقدس ۴
روز ۱۳ فروردین بود که با تعدادی از بچه ها رفتیم برای جمع کردن چادر بچه هایی که روز قبل شهید شده بودند.
روز سیزده بدر و از طرفی هم شب نیمه شعبان بود گفتیم روحیه بچه ها عوض بشه . به مهدی صور اسرافیل اشاره کردم و اون هم روی ما رو زمین نگذاشت و شروع کرد سرود خوندن .
گفت برادرها من هرچی میگم شما بگید. گرفت ، گرفت ..
مهدی خوند...فلق دوباره رنگ خون گرفت و همه بچه ها یک صدا میگفتند گرفت، گرفت و میزدند زیر خنده. و بعد هم چون شب نیمه شعبان بود با هم سرود" ای ولی عصر" رو خوندیم .
به مقر که رسیدیم همه چیز بهم ریخته و روی زمین خوابیده بود. با کمک بچه ها چادرها رو روی پایه هاش بلند کردیم . چادرها که سر پا شد با منظره ای مواجه شدیم که اشک ها رو سرازیر کرد. دیدیم جانماز ها کنار هم در یک ردیف پهن شده و این حکایت میکرد که دوستان شهید ما برای نماز جماعت ظهر و عصر مهیا شده بودند و وقت نماز مقر بمباران شده بود.
چادرها و وسایل شهدا رو جمع کردیم و به طرف شهر بیاره برگشتیم. نزدیک غروب بود که به نزدیک مقرمون در بیاره رسیدیم.. دیدم ماشینها چراغ میزنند که جلو تر نرید . دشمن شیمیایی زده. باز به دلمون بد اومد که اینبار هم مقر ما رو زده. تا جلوی مقر رسیدیم .
حاج احمد ماشین رو نگه داشت.
من زودتر از همه پایین پریدم و سر بالایی جلو مقر رو بدو بالا رفتم.
دیدم چادر تدارکات روی درخت آویزونه و یکی هم به پشت روی زمین افتاده.
دلم ریخت و بچه ها رو صدا زدم . دیدم کسی جواب نمیده.. وارد ساختمون شدم همه جا تاریک بود و صدایی از کسی نمیومد .. کف اطاق تعداد زیادی پتو افتاده بود . پتوها رو وارسی کردم. اطاق خالی بود. از ساختمون بیرون اومدم و بچه های دیگه هم رسیدند و همه جا رو وارسی کردیم. یکی از بچه ها صدا زد بچه ها رفتند بالای ارتفاع و کسی اینجا نیست. خاطرمون جمع شد که تلفات زیاد نیست. رفتیم سر وقت چادر تدارکات ... شهید رضا استاد به پشت افتاده بود و صورتش خونی بود. اون رو داخل پتو پیچیدیم و به معراج شهدا بردیم.
قرارمون بود که شب نیمه شعبان برای ولادت امام زمان (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو به هم زدند. اون روز نزدیک ۵۰ نفر از بچه های تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء(ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینی بوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم . نماز مغرب و عشا رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفه های شدید و خارش پوست شروع شد ... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم .
در بمباران دو تا مقر تخریب لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام ۱۴ تا شهید دادیم و بیش از پنجاه نفر هم مصدوم شیمیایی شدند. و گردان ما در تهران پخش بین دو تا بیمارستان شد. عده ای در بیمارستان لقمان... تعدادی هم در بیمارستان بقیه الله...
(راوی: رزمنده دلاور جعفر طهماسبی از رزمندگان تخریبچی لشکر۱۰)
#سیزدهم_فروردین
#روز_طبیعت
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
🌷پسرم برای رفتن به سوریه خیلی مشتاق بود. ۷ ماه قبل از شهادتش به سفر کربلا رفت، آنجا در خواب می بیند که از دست پیامبر اکرم (ص) در باغ بسیار زیبایی شربت می نوشد و همین خواب انگیزه او برای رفتن بیشتر میشود.
🌷اگرچه از دست دادن فرزند داغ بزرگی است؛ اما خدا را شاکرم که بهترین راه برای رسیدن به معبودش یعنی شهادت را انتخاب کرد و به خود که مادر چنین فرزندی هستم، افتخار می کنم
✍ راوی: مادر شهید
#شهید_ابوذر_غواصی
#مدافع_حرم
#آشنایی_با_شهدا
💐 امروز ۱۳ فروردین ماه #سالروز_شهادت پنج #مدافع_حرم گرامی باد.
🕊#شهید_ماشا_الله_شمسه
🕊#شهید_ابوذر_غواصی
🕊#شهید_محمد_رضا_جبلی
🕊#شهید_محسن_الهی
🕊#شهید_حمید_قاسم_پور
#استوری