eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.7هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای دعوای موتورسوار با جانباز/ آن جوان گفت که من شکایت می‌کنم؛ پدر تو رو در می‌آرم!  فارس نوشت: یکی از جانبازان جنگ تحمیلی تعریف می‌کند: «ویلچرم را عقب ماشین گذاشته بودم و خودم صندلی جلو نشسته بودم که راننده با یک موتورسوار دعوایش شد. موتورسوار سراغ من آمد و از من خواست پیاده شوم تا دعوا کنیم.» صفرعلی جلالی یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «یکی از روزها، ساعت ۱۰ صبح تصمیم گرفتیم با وانت پیکان برادرزاده‌ام حسین، برویم توی شهر خرید کنیم. حسین کمک کرد سوار شدم. ویلچرم را عقب وانت گذاشت و راه افتادیم. با آنکه سرعتمان هم زیاد نبود، توی یک تقاطع، گلگیر ماشین ما به موتورسیکلت یک جوان موتورسوار سر به هوا خورد. جوان نقش بر زمین شد. بلند شد، نشست و دادوهوار راه انداخت. حسین پیاده شد. جوان را بلند کرد و گفت: آقا! برو خدا رو شکر کن که طوریت نشده. خودت که دیدی من تند نمی‌رفتم.» جوان کمی مکث کرد و دوباره فریاد زد: «چی داری می‌گی؟ همه جام درب و داغون شده. من شکایت می‌کنم؛ پدر تو رو در می‌آرم!» حسین گفت: «خیلی خب. اگه فکر می‌کنی من مقصرم، صبر کن تا پلیس رو خبر کنیم.» اسم پلیس را که شنید دوباره داد و هوارش شروع شد. کم کم مردم هم اطراف ما حلقه زدند. همه از جنگولک بازی او خنده‌شان گرفته بود! من هم خنده‌ام گرفته بود؛ اما دستم را بر دهانم گذاشتم و خنده‌ام را مخفی کردم. نمی‌دانم جوان موتورسوار چطور در آن شلوغی و بلبشو خنده مرا دیده بود. آمد در ماشین را باز کرد و گفت: مرتیکه من دارم زجر می‌کشم، تو داری می‌خندی؟» آمدم جوابش را بدهم که گفت: «تو اگه مردی، بیا پایین تا حسابت رو برسم!» گفتم: «مرد که هستم؛ منتها نمی‌تونم بیام پایین.» گفت: «منو مسخره می‌کنی؟ از دعوا کردن می‌ترسی؟» گفتم: «نه به خدا. نه تو رو مسخره می‌کنم نه از دعوا واهمه دارم. اگه اصرار داری دعوا کنیم، ویلچر منو از عقب ماشین بذار پایین تا سوار بشم و باهم دست به یقه بشیم.» نگاهی به عقب وانت انداخت و پرسید: «شما جانبازین؟» گفتم: «اگه خدا قبول کنه، بله.» چشم‌هایش پر از اشک شد. لب پایینش را با دندان‌هایش فشرد و رفتارش تغییر کرد. با دست‌های خاکی‌اش دو طرف صورت مرا گرفت، چند تا ماچ آبدار روی لپم چسباند و گفت: «بشکنه دستی که بخواد به جانباز سیلی بزنه. دادا! تو رو خدا منو ببخش.» صورت برادرزاده‌ام را هم بوسید و سوار موتورش شد و رفت.» منبع: کتاب «زبون‌دراز» اثر رمصانعلی کاوسی
نمی‌دانم تقصیر حاج آقا بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد و بچه‌ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس درحالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می‌گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می‌کردند .... و مکبّر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین… بنده خدا حاج آقا ؛ هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند تا کسی از جماعت محروم نماند. مکبّر هم کوتاهی نکرده، چشم‌هایش را دوخته بود به ته صف تا اگر کسی اضافه شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد... وقتی برای لحظاتی کسی نیومد ظاهراً بنا به عادت شغلی‌اش بلند گفت: یاالله نبود …؟؟؟ حاج آقا بریم ....! نمی‌دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن… :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
l آسان‌تر از آنچه که فکرش را می‌کنید 🔹در ایام سال میتوانید از ساعت ۱۶ تا ۲۰ از طریق ارتباط تصویری با شماره ۰۹۱۰۹۱۰۸۸۸۸ در پیام رسان بله در روزهای دوشنبه و چهارشنبه به زیارت حرم حضرت رضا(ع) بیایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# فیلمی نایاب و تاریخی از حضور شهیدمحمود کاوه فرمانده جوان و دلاور لشکر ویژه شهدا در جوار مجروحین و پیکر شهدای عملیات والفجر ۲ - حاج عمران- اوایل مرداد ۶۲ "پای ارتفاعات در حال انتظار برای رسیدن هلیکوپتر دوران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند ( شلمچه ) با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم : ‌‌نخلستان‌های اطراف بصره اكنون شاهد صادق روزها و وقایعی هستند كه وقوع آن از صدها سال پیش توسط اولیای خدا پیشگویی شده است. جنگ حق و باطل كه از همان آغاز هبوط بشر بر كره‌ی زمین آغاز شده ، اكنون به آخرین دوره‌ی تاریخی خویش نزدیك می گردد و نهضت حق ، بعد از هزاران سال مظلومیت و محكومیت ، به دوران اقتدار خویش می رسد. جهان در آستانه‌ی عصر نور است و آن كه دلش با حق باشد ، آثار این نزدیكی را در همه جا ، در آب و هوا و خاك و آتش باز خواهد یافت و مشتاقانه به جبهه‌ی حق خواهد پیوست. اراده‌ای كه بر انگیزه‌های الهی متكی باشد بزرگ‌ترین قدرتی است كه در جهان وجود دارد و آفریدگار متعال همه‌ی آفرینش را مسخر همین قدرت قرار داده است. با مدعی بگویید كه بیهوده این سوی و آن سوی نزند ؛ راز بزرگ قدرت ما اینجاست : انگیزه‌های ایمانی... ما اقمار منظومه‌ی شمسِ ایمان هستیم و همین جاذبه است كه ما را از خانه و كاشانه بریده و بدین خطه كشانده است... " روحش شاد و یادش گرامی
46.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# فیلم ؛ رزمندگان اسلام در محور " ساده، صمیمی، معنوی ... دوران جنگ تحمیلی
خـدایـا شاهد باش كه از تمام مظاهر مادی دنیا بریدیم تا بیشتر به تو نزدیك شویم و به تو بپیوندیم. خدایا شاهد باش به عشق تو در مسیر تو حركت كردیم و اینك فقط پیوستن به تو را انتظار داریم. اول بهمن ماه سال ۱۳۶۵ سالروز شهــادت فرمانده با صلابت و با شهامت محبوب و دلسوخته جانباز شهیـد سـردار حـاج یداللـه کلهـر جانشیــن فـرمـانـده لشگــر ۱۰ سیدالشهداء در عملیـات کربـلای ۵؛ شلمچه ِ
رفیقِ شهید شهیدت می کند ... آخرین تصویر شهید مربوط به ساعاتی قبل از اعزام بر سر مزار شهیدان همت و چراغی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 | 《 جواد فیاض‌مهر 》 فتح الفتوح ایمان، عشق به شهادت است...
شهید حمید یوسفی شریداوی عراق دوباره حمله کرد، این بار هدفش بهیاری اروند بود... 🌹استقبال اجلاسیه شهداء انتظامی خوزستان🌹
فرازی از وصیت نامه: سعی کنید با هم بیشتر یک دل و یک زبان باشید و وحدت همیشگی خود را که امام امت و سایر مسئولان عزیز بر آن زیاد تکیه می کنند، حفظ نمایید زیرا که انسان واقعی در این زمان آزموده می‌شود. باید این را بدانیم که وظیفه‌ی حساس و خطیری به گردن ماست. هر کسی در هر پست و مقامی است، باید خود را برای خدمت به انقلاب آماده سازد وگرنه مدیون خون شهیدان است. 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام شهید حاج قاسم سلیمانی در وصف سرلشکر ، فرماندهی که در دفاع از حرم امامین عسکریین در سامرا به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند ( شلمچه ) با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم : ‌‌‌اراده‌ای كه بر انگیزه‌های الهی متكی باشد بزرگ‌ترین قدرتی است كه در جهان وجود دارد و آفریدگار متعال ، همه‌ی آفرینش را مسخر همین قدرت قرار داده است. « اگر شما با حق باشید ، همه‌ی عالم با شماست » و جبهه‌های ما سراسر ، عرصه‌ی تحقق این سخن حكیمانه‌ای است كه لقمان عصر ما فرمودند. همان‌گونه كه این جنگ به هیچ یك از جنگ‌های دیگر در قرون جدید شباهتی ندارد ، سپاه حق را نیز هرگز نمی توان با ارتش‌های دیگر دنیا مقایسه كرد. اراده‌ی ما نوری است كه از شمس باطنی ایمانمان تجلی یافته است و اینچنین ، اراده‌ی ما اراده‌ی حق است. و كدام قدرتی است كه مسخر اراده‌ی او نباشد...؟ " روحش شاد و یادش گرامی
29.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" فیلمی بسیار زیبا و دیدنی از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل با آهنگی شنیدنی و خاطره برانگیز از استاد شهرام ناظری و گفتاری بیادماندنی از سید اهل قلم "میگذرد کاروان ، روی گل ارغوان قافله سالار آن ، سرو شهید جوان در غم این عاشقان ، چشم فلک خون فشان داغ جدایی به دل ، آتش حسرت به جان خورشیدی ، تابیدی ای شهید در دل ها ، جاویدی ای شهید میگرید در سوگت آسمان میسوزد از داغت شمع جان... " یاد باد آن روزگاران یاد باد : جنگ می آمد تا مردان مرد را بیازماید ، پندار ما اینست که ما مانده ایم و شهدا رفته اند... اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند... " روحش شاد و یادش گرامی
ِ چقـــدر فاصله ات تا خدا نزدیک بود ! تو میخواندی و او اجابت میکـــــــــــرد .. و الان تو مقرب درگاه اویی و ما نیازمند به عنایت تو ِ
🔸زندگینامه شهید فضل الله اسلمی کراپ 🔹شهید فضل الله اسلامی کراب، جوانی مومن و معتقد به اسلام بود و به فرائض دینی ،دستورات و احکام الهی به ویژه نماز و روزه اهمیت می داد. وی به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام بسیاری داشت تا جایی که برای این کارش خیلی تهدید می شد. اما دست از اعتقادش نمی‌کشید. 🔹فضل الله اسلامی کراب به والدین خود بسیار احترام می‌گذاشت و همیشه در پی رضایت آنها بود. وی در فرازی از وصیت‌نامه خود اینطور می‌نویسد: " سلام مادرم هر لحظه بیاد توام، می بینم هر جمله ای بیان می‌کردی برای من درس بوده است. والدین عزیزم، از صدها فرسنگ راه سلام گرمی به شما می‌رسانم و سلامتی شما را از درگاه خداوند خواستارم و می دانم که داغ فرزند سخت است. اما از شما می خواهم که صبور و شکیبا باشید. که این یکی از صفات پسندیده انسان است و اگر بی احترامی یا اینکه اشتباهی از من سر زده است مرا ببخشید.
🔸 نسخه‌های زندگی از زبان امام جواد علیه‌السلام
شهیدی که حامی محرومان و ستمدیدگان بود 🔹شهید مهدی اسماعیلی حسین آباد در امورات زندگی به مردم و خصوصاً والدین رسیدگی می‌کرد. بسیار خوش برخورد، صمیمی و از طرفی دستگیر محرومان و مظلومان بود. متوجه به دستورات و فرایض دینی بود. وی در قبل از پیروزی انقلاب در تظاهرات و راهپیمایی‌های علیه رژیم پهلوی شرکت فعال داشت. 🔹 مهدی اسماعیلی حسین آباد در آن زمان که کمبود نفت و مسائل مشابه وجود داشت بهترین کار را کار و کمک شبانه روزی در توزیع نفت چه در محل شعبه و چه در محل منازل مستمندان و محرومان می.دانست. او بعد از پیروزی انقلاب جزء نیروهای فعال انقلابی و عضو پایگاه بسیج بود و در گشت زنی‌های شبانه محله حضور فعالی داشت. گاهی نیز به همراه برادران جهادگر، افتخار حضور در روستاهای محروم جهت عمران و آبادانی را داشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢توصیه مهم شهید ابراهیم هادی: به فکرِ مثلِ شهدا مردن نباشید به فکرِ مثل شهدا زندگی‌گردن باشید.🌱 💚
🔖 از خاطرات شهید_علی_آقاعبداللهی ✍ درسوریه به ابوامیر معروف بود. همیشه برای رزم آماده بود، به همین خاطر خود را از فاوا مخابرات رسانده بود به خط و عضو اطلاعات شده بود. روز ٢٢ دی‌ماه نودوچهار ساعت١٧، درست فردای روزی که بچه‌های گردان فاتحین نوبت به‌نوبت با ایثار و رشادت مثال‌زدنی خود را فدای عمه سادات می ‌کردند، طاقت نیاورد و با چند نیروی سوری به خط زد. فردای آن روز یکی از دوستانش به مقر می آید و سراغش را می گیرد؛ دوستانش می گویند: ابوامیر گل کاشت و جاموند…. حالا ابوامیر به ” شیرخان طومان ” معروف است. فرازی از وصیت_نامه «خواسته من از شما این است که لحظه ای از ولایــت و خط رهبری جدا نشوید» و دوست دارم عشق به ولایت و روحیه جهادی را در دل فرزندم زنده نگه دارید و برای امیر حسین عزیزتر از جانم دعا می کنم شهید راه اسلام و ولایت شوی… ✍ ۲۳ دی ماه هشتمین سالگرد شهادت ...🌷🕊 شادی روح مطهر همه شهدا و ایشون صلوات و فاتحه ایی هدیه نماییم 💚
پسراول‌گفت : مادر، اجازه‌هست‌‌برم‌جبهه !؟ گفت‌: بروعزیزم رفت ووالفجرمقدماتی شهیدشد! 🌿 ...🌷🕊 _ پسردوم‌گفت : مادرداداش‌ڪه‌رفت من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم رفٺ‌وعملیات‌خیبرشهید‌شد! 🌿 ...🌷🕊 _ همسرش‌گفت‌ : حاج‌خانم‌بچه‌هارفتند،ماهم‌بریم‌تفنگ بچه‌هاروی‌زمین‌نمونه . . رفٺ‌وعملیات‌والفجر۸شهیدشد! 🌿 ...🌷🕊 _ مادربه‌خداگفت : همه‌دنیام‌روقبول‌کردی،خودم‌روهم قبول‌کن رفت ودر حج‌ خونین‌ شهید‌ شد! 🌿 ...🌷🕊 شادی روح پاک همه شهیدان صلوات 💚
🔷فرازهایی از ...🌷🕊 ✍ خدا میداند که چقدر این ذکر «اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب(سلام اللّه علیها)» را گفتیم تا خدا این توفیق را به ما بدهد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم. 🌱 الحمدللّه خدا بر سر ما منّت نهاد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم و اینک در این سرزمین هستیم. واقعاً لذّت دارد تا ما هم از آن همه سختی که خاندان نبوت متحمّل شدند را به قدر ذرّه ای بچشیم و در این راه قدم برداشتم. الحمدلله 🌱خدایا نمی‌دانم کی، کجا و چگونه مرا خواهی برد؟ ولی از تو می‌خواهم زمان مرگم، مرا در راه حفظ و نگهداری از دینت ببری. خدایا! این بنده کوچک و خطاکارت را با همه این بدی ها و ناتوانیم بپذیر و بر سرم منت گذار و شهادت راهت را نصیب من بگردان. 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 فرمانده جان مقر جاسوسی دشمنت با خاک یکسان شد. نابودی همشون بزودی ان شاءالله✌️ 💚
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 فرزند : حسین متولد : 1340/03/08 در کلاته تحصیلات : زیر دیپلم تاهل : متاهل یگان: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدت حضور : مسئولیت : رزمنده نوع عضویت : بسیج نوع شغل : کارگر ذوب آهن تاریخ شهادت : 1364/11/21 محل شهادت : اروندرود عملیات : والفجر8 محل دفن : گلزار شهدای کلاته 📜 فرازی از ✍ امام زمان كه خود را از ديده‌ها پنهان كرده‌است و روزي كه مصلحت خداوند باشد ظاهر مي‌شود و با ظهور خود مشركان و منافقان را نابود مي‌كند اينك كه عقابان تيز پرواز در آسمان‌هاي نيلوفر و خونين جبهه‌ها پرواز مي‌كند و پيام فتح و ظفر را به ارمغان مي‌آورد به شما نويد مي‌دهد اي انسان‌ها بيدار شويد و به جهان بنگريد كه چه حماسه‌هايي اين رزمندگان آفريده اند. از امام امت پيروي كنيد و نسبت به فرامين رهبر انقلاب كوشا باشيد خون شهيدان را پايمال نكنيد. و در اقتصاد مملكت چنان پيشرفت كنيد كه دست‌درازي به هر بدبخت و بيچاره را نكنيم 🌱هدیه به امام شهدا و ارواح طیبه شهدا و 🌱 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌸 💚
گفتم: ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟ قدری فکر کرد و گفت: هیچی گفتم: یعنی چی؟ مثلاً دلت نمی‌خواد یک کاره‌ای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه گفت:یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم🥺. ...🌷🕊 💚
📌 حضور در دفاع مقدس برای حاج یونس مهمتر از دیدار فرزند تازه متولد شده بود. 🔷️ حاج یونس زنگی آبادی تازه بچه‌دار شده بود و خوشحال بود ◇ شکلات گرفته بود و پخش می‌کرد که به او گفتم : نمی‌خواهی بروی بچه‌ات را ببینی؟ دلت برای بچه‌ات تنگ نشده ؟ جبهه و جنگ بس نیست ؟ ◇ لبخند زد و گفت : اگر صد تا بچه هم داشته باشم و روزی صد مرتبه هم خبر بیاورند بچه‌ات را ازت گرفته اند ، من دست از خمینی بر نمی دارم و جبهه و جنگ را بر همه چیز ترجیح می دهم . 🔻 فرازی از وصیت‌نامه شهید حاج یونس زنگی آبادی: از شما خانواده عزیزم می خواهم مرا عفو کنید زیرا نتوانستم آنطور که شما می خواستید باشم امیدوارم که مرا ببخشید. ◇ از شما می خواهم که امام امت را تنها نگذارید و از خدا میخواهم که رزمندگان اسلام را پیروز فرماید، ظهور امام زمان(عج) را نزدیک فرماید و اسلام را در سراسر جهان با نابودی کفر رایج بگرداند. ( آمین یا رب العالمین) 🤲✅ ...🌷🕊 💚
🌷 همسر : ✍ یک روز به ایشان گفتم: همسایه ها می گویند آقای برونسی از زن و بچه هایش سیر شده و همیشه جبهه است. خنده ای کرد و گفت: من باید بیایم به آنها بگویم من زن و بچه ام را دوست دارم، اما جبهه واجب تر است. زن و بچه من این جا در امانند اما مردمی که آنجا خانه هایشان همه ویران و خراب شده در امان نیستند. همسر شهید عبدالحسین برونسی 🌹یکی از دوستانم تعریف می کرد و می گفت: یک روز تمام دانش آموزان را جمع کردند و کلاسها تعطیل شد گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید برایتان سخنرانی کند. من دم در مدرسه منتظر ایستادم تا فرمانده تیپ بیاید. به من گفتند اسمش برونسی است. من منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودم که یک دفعه یک مردی با موتور گازی سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل. من جلویش را گرفتم و گفتم کجا، مراسم سخنرانی است و فرمانده تیپ می خواهد سخنرانی کند. ایشان مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم. 🌹پشت خاکریز روی زانو ایستاده بود و دشمن را می نگریست. بیسیم چی صدا زد: دیگر کسی نمانده باید برگردیم. شهید برونسی پاسخ نداد. نزدیکتر آمد، نیمی از بدن سردار را ترکش برده بود، برونسی شهید شده بود اما هنوز ایستاده بود. 💚
🔆 سـومین روز عملیـات کــربلای پنـج بود. تو محاصره و آتش شدید دشمن، نشسته‌ نشسته رفتـم سمت سنگـر بغلی. عبـاس حصیبی و علـی شـاه‌آبادی دو تایی، توی سنـگر، کنـار هم نشسته بودند کـه یکـی از تیــرهای سیمـینوف عــراقی می‌خورد توی سـر عباس و رد می‌کند، می‌خورد توی سر علی و هردو در کنار هم بشهادت میرسند. 🌷 تا ظهـر مقـاومت کـردیم و بعد عـراقی‌هـا ریختند سـرمان و مجبـور شدیم عقب بکـشیم. در آن نیمــروز خـونیـن ۲۱ دیمــاه سـال ۶۵ از یک گروهـان ۱۱۰ نفره فقـط ۲۹ نفـر باقی ماندند. 🌷 رضـا احمدی دوربین شهـید شـاه آبادی رو برداشت و این تصویـر ماندگـار را ثبت کـرد. بعد هم ساعت او را که در عکس می‌بینید برای خانواده شهید برداشت. فقـط زنده‌هـا توانستند برگردند عقب و پیکـر مطهـر شهـدا جـا ماند. 🔹 سال‌ ۷۵ پیکـر این دو شهـید تفحص و به خـاک سپرده شد. 🎙 راوی: احمد دهقـان «نویسنده دفاع مقدس» صلـواتی هدیه کـنیم به ارواح مطــهر شهــدا 💚