eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.8هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای جالب و خنده دار برخورد استاد دانشمند با دختر بی حجاب در فرودگاه ☝☝☝☝
🔺 به بسیجیانی که، به و به رهبر بسیجی شان بسیج شدند و در بسیج ، ماندند مبارک باد . 🌺🍃
هرکه کلیپ این دختر شاعر را ببیند یقین دارم حدقل یک بار دیگر هم خواهد دید بسیار بسیار زیبا، عالی و قشنگ هست،
🔴 امام جمعه بهاباد: ممنون که مرا جریمه کردید! 🔺 امام جمعه بهاباد در نامه‌ای خطاب به فرمانده نیروی انتظامی شهر از اینکه ماموران راهنمایی بدون ملاحظه جایگاهش، وی را به علت تخطی از قوانین راهنمایی و رانندگی جریمه کرده‌اند، قدردانی کرد.
بهش می گفتن احمد جان شما که وضع مالی خوبی و همچنبن قیافه ی زیبا داشتی واسه چی bmv رو ول ڪردی اومدی مدافع حرم شدی!؟ نونـت کم بود!آبت کم بود! میگفت: ... عـشقم کم بود 🌹 🌺
ستاره ها همیشه بر دوش آسمان هستند و زمینیان با حسرت نظاره گر آنهمه زیبایی... 🌸🕊🌸🕊🌸🕊
🌐 تصویر ویژه‌ای از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در لباس اهالی سیستان و بلوچستان 📌 انتشار به مناسبت هفته وحدت
بسیجی های و را برای حل سخت ترین مشکلات عالم آفریده اند....
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که از اینستاگرام به خدا رسید! "شهید امیر محمد اژدری" بجای نشان دادن زندگی لاکچری به دیگران، از صفحه ‌اینستایش نردبانی ساخت برای کمک به مردم محروم‌
۳۰ آبان سالروز شهادت رزمنده‌ و جانبـاز تیپ نینـوا لشکر۱۰سیدالشهدا در دفاع‌مقدس و فرمانده‌ی ادوات تیـپ زینبیـون در آزادسازی بوکمال سوریه ۱۳۹۶
راز شهیدی که امام حسین علیه‌السلام جمجمه‌اش را برد... قبل از غلامرضا جلوی من و مادرش بدنش را برهنه کرد و گفت نگاه کنید، دیگر این جسم را نخواهید دید همانطور شد و در عملیات بدر مفقود گردید... دوازده سال در بودم و با هر زنگ به سمت در می‌دویدم تا اگر برگشته باشد اولین کسی باشم که او را می‌بینم تا اینکه یک روز خبر بازگشت او را دادند فقط یک از شهید برگشته بود که مادرش از طریق دندان؛ فرزند را شناخت... در نزد ما رسم است که بعد از دفن، سه روز قبر بصورت خاکی باشد شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند و شروع به حفر قبر کردند گفتم: چکار می‌کنید؟ گفتند: مأمور هستیم او را به کربلا ببریم گفتم: من دوازده سال منتظر بودم، چرا او را آوردید؟ گفتند: مأموریت داریم و یک مرد نورانی را نشان من دادند عرض کردم: آقا این فرزند من است فرمود: باید به کربلا برود؛ او را آوردیم تا تو آرام بگیری و بعد او را ببریم یکباره از خواب بیدار شدم با هماهنگی و اجازه، نبش قبر صورت گرفت، اما خبری از جمجمه غلامرضا نبود و شهید به کربلا منتقل شده بود و او در جرگه عاشورائیان در کربلا مأوا گرفته‌بود. راوی: احمد زمانیان پدر شهید منبع: نقل از سایت افلاکیان
یک لحظہ چشم دیدن خود را بہ من ببخـش آیینہ هاے روشن خود را بہ من ببخـش را توتجربہ ڪردے مبارڪت حالا پرِ پریدن خود را بہ من ببخـش پ.ن ۱: ميخانه دگر جای منِ بی سر و پا نيست بگذار به پشت در میخانه بمیرم پ.ن ۲: خسته ام مثل طبیبی که خودش بیمار است