eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.9هزار عکس
11.5هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بر ما خرده نگیرید که چرا روز و شبمان لبریز از یاد شهداست.... که اگر یاد شهیدی در دل، خانه کرده نه از پاکیِ دلِ ما... که از لطف و عنایت شهید است...💔 بـه یـاد ودیگر که لحظات شیرین را مدیون آنهاییم ...
رئیس جمهور همزمان با آخرین شب پاییز با حضور در یکی از پادگان‌های ارتش جمهوری اسلامی در استان گلستان شب را کنار جمعی از سربازان گذراند...
❤️یلدای امام رضایی همیشه دلنشین باشد زیارت‌های طولانی کنارت در شب یلدا زیارت‌نامه می‌خوانم
🍉 براى آن‌ها معنا نداشت ! آنها افسانه رستم و اسفندیار را به فتح‌ المبین و والفجرها تبدیل کردند ...
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه زیارت دلنشین در شب یلدا 🖋زیارت دلنشینه وقتی یه گوشه از حرم بشینی و به گذر زمان فکر نکنی. یهو به خودت بیای ببینی ساعت‌ها کنار کسی بودی که با تمام وجود دوستش داری. عشق اونه که، حال تو باهاش، بهتر بشه یلدای من شبیه که توو حرم سر بشه 📍صحن انقلاب اسلامی
شهید شب چله؛🌺🌺 شهید یلدایی؛ برادر شهیدم؛ محمدچگینی بازم اون شب سرد زمستانی که به فردایش داداش محمدم آسمانی شد از راه رسید.. عجب شب چله ایی بود چله سال ۱۳۶۶ ‌که بفردایش داداش محمدم در مزار شهداء آرام گرفت و برای همیشه جاودانه و شهید راه ایران شد.. و حالا باید بگویم شهداء شرمنده ایم دست ما را بگیرید.. که به شفاعتتان خیلی نیازمندیم🌷🌷 یادی که هرگز فراموش نشود..یاد شهیدان است🌺🌺🌺🌺
🔸خوابِ عجیبی که باعثِ رضایتِ مادر، برای رفتنِ امیر به سوریه شد | خیلی تقلّا کرد که بره سوریه، اما می‌گفتند اینجا بهت نیاز داریم و نمیشه. آخرین بار که فرمانده بهش گفت نه، گریه‌ش گرفت. فرمانده هم دلش نرم شد و گفت: امیر! تو عاشق شدی، ما هم نمی‌تونیم به زور نگهت داریم؛ برو وقتی اومد خونه بهم گفت: مامان! می‌خوام برم سوریه، اما به جان حضرت زینب(س) اگه راضی نباشی نمیرم. تصمیم برام سخت بود و ازش خواستم بذاره تا فردا فکر کنم. تا فردا توی خونه راه رفتم و با خدا حرف زدم. گفتم: خدایا! خودت کمکم کن؛ منو پیش خانم شرمنده نکن. فردای این اتفاق دخترم سرزده اومد خونه و گفت: دیشب یه خواب عجیب دیدم. خواب دیدم توی خونه مجلسِ روضه امام حسین(ع) گرفتیم. حاج‌آقا عالی روضه می‌خوند و مردم زیادی مثل ابر بهار اشک می‌ریختند. رفتم جلوی در، دیدم بابا دم در نشسته. هوا هم صاف بود، اما قطره‌های آب از آسمون می‌چکید. به بابا گفتم: بابا چه خبر شده؟ چرا آسمون اینطوری شده؟ این قطره‌ها چیه که می‌ریزه پایین؟ گفت: اکرم! اینا بستگی به نظر مادرت داره... با این خواب دخترم فهمیدم باید اجازه‌ی رفتن امیر رو بدم. اما حالا که من راضی شده بودم، خواهرش که جانش به جانِ امیر بند بود، مخالفت کرد. خلاصه تصمیم گرفتیم استخاره بگیریم. قرآن رو که باز کردیم، آیه‌ی و لا تحسبن الذین قتلوا اومد؛ همون آیه‌ی شهادت. همین باعث شد اکرم مخالفتش بیشتر بشه. گفتیم دوباره استخاره می‌گیریم. اما باز هم همون صفحه و آیه اومد. لبخندی بر لب امیر نشست و خواهرش چاره‌ای جز رضایت نداشت
بمب خبری درباره الجولانی؛ افسر موساد بود! مدز پالزویگ تحلیلگر سیاسی: چقدر غافلگیرکننده! رئیس «شورشیان سوری» وابسته به سرویس اطلاعات مخفی اسرائیل است. او یهودی و فارغ التحصیل دانشکده فقه اسلامی تل آویو است!