eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.4هزار عکس
15.2هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 امیر سرلشکرخلبان شهید احمد کشوری در کنار برادرش شهید محمد کشوری پ.ن: شهید محمد کشوری در سن ۱۶ سالگی براثر اصابت ترکش به سر در جبهه‌ی قصر شیرین به شهادت رسید. ا🌷▫️🌷▫️🌷▫️🌷▫️🌷 وطن يعنی هدف يعنی شهامت وطن يعنی شرف يعنی شهادت 🕊🕊 سیمرغ دیار مازندران، خلبان شهید احمد کشوری می‌گفت: هر وقت خالص شدم شهید می‌شوم ... در ۱۵ آذر ۱۳۵۹ در حالی که پیروزمندانه از عملیات بازمی‌گشت، بالگردش مورد اصابت راکت یک فروند هواپیمای جنگنده‌ دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 در غائله‌ سرکوب مهاجمان در سنندج گفته بود : « من پرواز می‌کنم و اطراف پادگان و افراد ضدانقلاب را به‌ شدت می‌کوبم و غائله را برای همیشه ختم می‌کنم اگر در پایان تشخیص دادند که کار و عمل من خطا بوده بگذارید من را اعدام کنند اما کردستان برای ایران بماند..» ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 🔹 شهید آوینی : « شهید احمد کشوری را از ورای حجاب‌ها به حریم حرم فرا خوانده‌اند و او لبیک گویان تن به آتش سپرده است، تا بار دیگر جانش به حیات طیبه احیا شود و آنگاه بال در بالِ فرشتگان در آسمان لایتناهی به پرواز درآید»
سوخت تا بفهمیم که در ره عشق سوختن؛ اولویتِ عاشقی است ... روز ۱۱ تیرماه سال ۱۳۶۵ بود لودر و بولدوزرها جلوتر از نیروها برای زدن خاکریز حرکت می‌کردند. هوا روشن و پاتک دشمن شروع شده بود. فاصله تانک‌ها با دستگاه‌های مهندسی شاید ۱۰۰ متر بیشتر نبود...! باد شدید هم شروع شد و تانک ها هم مستقیم به سمت لودر و بولدوزرها شلیک می‌کردند. با هر جابجایی خاک گرد و غبار بلندی ایجاد می‌شد. روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که ناگهان گلوله مستقیم تانک، لودر او را نشانه رفت و به لودر اصابت و همزمان ترکشی لوله هیدرولیکِ بازوهای لودر را پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت. لودر شد یک پارچه آتش... خسرو صبوری هم پشت فرمان لودر؛ تا بچه ها به دادش رسیدند خسرو دیگر پشت فرمان نبود!! فقط پاهای خسرو بود که روی پدال‌ها قرار داشت.!! 📸 دو همسنگر بهت زده ؛ به باقی‌مانده‌ٔ رفیق‌شان نگاه می‌کنند... ▪️از سنگرساز بی‌سنگر شهید خسرو صبوری دو تا پای سوخته ماند که در گلزار شهدای امام‌زاده عقیل(ع) اسلامشهر در کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد. "روحش‌شادباصلوات"
🍉 براى آن‌ها معنا نداشت ! آنها افسانه رستم و اسفندیار را به فتح‌ المبین و والفجرها تبدیل کردند ...
خواستم یاد آور بشم، به سقوط ساعتی کشورهای دور اطرافمون یکم بیشتر دقت کنید ما محمد جهان آرا داشتیم که با یاران ارتشی و سپاهیش، 34 روز با اسلحه و دست خالی خرمشهر ایران ما رو نگه داشتن و جلوی ١٢ لشکر عراقی مقاومت کردند
در زمستان ۱۳۶۵ عملیات سنگین بود و فرصت استراحت محدود ..! عکاس : سعید صادقی
دهه‌ی شصت همین بود..!! یا پدر نبود و جبهه بود... یا اگر بود فقط یک قاب عکس بود و یادش...
از هرجا نگاه کنی فرقی نمی‌کند "راست" یا "چپ" دیگر معنا ندارد! تنها یک چیز را می توان‌ از عمقِ جان درک کرد به معنای واقعی کلمه: مَرد _ مَرد _ مَرد _ مَرد_مَرد مَرد _ مَرد _ مَرد _ مَرد_ مَرد ایثار ، از خود گذشتن فدا شدن برای خدا و در راهش...
انجام تکلیف زمان و مکان نمی‌شناسد! هواپیما‌های عراقی مقر اطلاعات عملیات را بمباران کردند و چند نفر از بچه‌های اطلاعات زخمی شدند. محمدحسین می‌خواست همراه زخمی‌ها برود و کمک‌شان کند؛ رو کردم بهش و گفتم: حسین تو به منطقه آشناتری، همین جا بمان و عقب نرو ... گفت: قرار نیست ما تکلیف‌مان را فقط یک جا انجام دهیم. تکلیف برای من نه زمان می‌شناسد و نه مکان و الان از همه چیز واجب‌تر انتقال این بچه‌ها به عقب است.
ماجرای حضور غواص ۶۸ ساله در عملیات «والفجر هشت» ▫️نزدیک عملیات والفجر هشت حاج‌احمد امینی از فرماندهان گردان‌های لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد... بعد گفت: «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج می‌کنم می‌‌توانند به گردان‌های دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند» ▫️یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ ساله‌ای بود که به حاج احمد عشق می‌ورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشه‌ای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریه‌کنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختی‌ها را تحمل کردم، زن و بچه‌‌ را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم! برای شب عملیات غواصی آموختم! حالا انصاف نیست شما دست مرا می‌گیری و از گردان کنار می‌گذاری» ▫️حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالی‌که عذرخواهی می‌کرد گفت: «من اشتباه کردم، شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازه‌ی تمام این گردان توانایی دارید» قباد در این عملیات به شهادت رسید...
شهداء این زخم خوردگان تیر عشق رفتند تا زمستان بوی بهار بگیرد... 📸 واپسین روزهای زمستان ۱۳۶۳ این نقطه درست قرارگاه قواه ابراهیم کنار کیسه‌ای جبهه است، این قرارگاه بعداز تصرف توسط رزمندگان لشکر عاشورا «قرارگاه فرماندهی شهید مهدی‌ باکری» نام گرفت، در تصویر اسماعیل سعیدی‌کیا را بر بالین معاون ستاد لشکر عاشورا می‌بینید. در آخرین روز عملیات بدر در این قرارگاه پاره‌های پیکر شهدا جمع آوری شد..!
و ”شهادت“ نصیب کسانی می‌شود که در ره عشق بی‌ترس با جانِ خود بازی کنند ... 📸 حاج قاسم همان فرمانده‌ای بود که در شب عملیات با جان خود بازی کرد! روی سیم خاردار‌ها خوابید! تا نیرو‌ها از روی بدنش رد شوند و عملیات به سرانجام برسد...
جان خود را برای نجاتِ همرزمشان می‌دادند! جبهه ریا نداشت ؛ سراسر عشق بود ... دی‌ماه ۱۳۶۵، شلمچه منطقه عمومی خرمشهر «قاسم عیوضی»، جعفر لشکری را که در عملیات کربلای۵ مجروح شد بر دوش خود به اورژانس رساند اما در بازگشت بر اثر اصابت ترکش به درجه‌ی شهادت رسید ... عکاس : محمود بدرفر