#از_موج_تا_اوج
دوباره منو سفت بستن به تخت
گمونم دوباره حالم بد شده
گمونم دوباره تو فکر و خیال
یه خمپاره از تو سرم رد شده
دوباره یادم رفته اینجا کجاست
دوباره اتاقم شده سنگرم
دارن بچه ها رو درو میکنن
صدای بیسیم پر شده تو سرم
یه وقتایی یادم میره جنگ نیست
صدام اوج میگیره بعضی شبا
یه وقتایی خیلی حالم بد میشه
منو موج میگیره بعضی شبا
یه میدون مینه روی تخت من
منور زدن مارو پیدا کنن
باید از تو میدون یه راه وا کنم
باید دستامو از رو تخت وا کنن
یه وقتایی روزامو گم میکنم
یه روزایی یادم میره زنده ام
تو دنیای من جنگ میشه هنوز
تا وقتی نفس هست رزمنده ام
یه وقتایی تو خاطره ها هنوز
تو کارون دارم آبتنی میکنم
خودم که یادم نیست اما میگن
یه وقتا فقط خودزنی میکنم
یه وقتایی یادم میره جنگ نیست
صدام اوج میگیره بعضی شبا
یه وقتایی خیلی حالم بد میشه
منو موج میگیره بعضی شبا
یه میدون مینه روی تخت من
منور زدن مارو پیدا کنن
باید از تو میدون یه راه وا کنم
باید دستامو از رو تخت وا کنن
#از_موج_تا_اوج
با طعنه گفت: بابات موجیه؟
گفتم: آره بابای من موجیه!
گاهی روزا احوالش موج رو موج میشه
از موج دنیا به موج آسمان وصل میشه
نبین که #کودکانه میخنده
خاک جبهه ها حکایت مردانگی هایش را فریاد میزنند...
میگن موجیه
دیوونه است
باید ازش دور شد
باید قرصهاش رو سر موقع به خوردش داد
باید دست و پاش رو به تخت بست
باید زندانیش کرد...
می گن موجیه
امیدی بهش نیست
پس کی تموم میکنه
می گن موجیه
باید بهش برق وصل کرد
تا بی حرکت بمونه
اصلا باید خشکش کرد و به دیوار زدش
می گن موجیه ولی...