.
« سردار سر به زیر »
#شهید_به_یادم_باش🌼
سرش همیشه پایین است. هر قدم که بر میدارد با وقارتر به نظر میرسد. هر شب جمعه به گلزار شهدا رفته و عهد و پیمانش را با دوستانش تجدید میکند. او یار و همرزم جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت، کاظم رستگار، احمد ساربان نژاد، مرتضی زارع، حسن بهمنی، بهمن نجفی و دیگر فرماندهان علمدار است که از قافله دوستانش جا مانده است.
اگر به گلزار شهدای بهشت زهرا(س) و امامزاده چیذر رفته باشید قطعا او را دیدهاید. سرداری که با تواضع و با لبخند سلام میکند و در عمق نگاهش مهربانی و عطوفت موج میزند. دوستانش برای مزاح به او "شهید زنده" میگویند و او از ته قلبش میخندد گویی از این وصف خوشحال میشود. با وجود جانبازی حتی در سرد و گرمترین روزها نیز نمازش را به جماعت میخواند. هر بار که شهدای گمنام باز میگردند به استقبالشان میرود و آنان را تا آرامگاه ابدیشان همراهی میکند. او سرباز امام(ره)، حاج #اسماعیل_معروفی نام دارد...
.
.
پس از جانبازیاش 3 سال قطع نخاع بود و هیچ حرکتی نداشت. وقتی همرزمانش به دیدنش میرفتند هیچ عکس العملی نشان نمیداد. محرم بود که دسته عزاداری به درب منزلشان در خیابان شهید دیباجی رفت، اسماعیل پس از 3 سال برای نخستین بار متوجه اطرافش شد و از گوشه چشمش اشک سرازیر شد. او از سیدالشهدا(ع) شفایش را گرفت. اسماعیل دوباره متولد شد. بعد از گذشت سالها از آن روز امروز اسماعیل راه میرود و به سختی سخن میگوید...