#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۱۹۳
🌸 ببینید دغدغهی این آقا داماد شهید چقدر زیباست...
#شهیدژیانپناه #ازدواج #سادهزیستی #تقوا #گذشت #نیکوکاری #انفاق
🇮🇷
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۲۴۲
🌺 شهیدی که با دیگران مهربان بود ، مانند پدر...
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
#شهیدرشیدی #شهدای_شیراز #کمک_به_فقرا #یتیم_نوازی #توکل #انفاق
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۲۴۷
🌺 مهربان بودن یعنی این.... بخوان و لذت ببر...
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
#شهید_ضابط #شهدای_مشهد #انفاق #کمک_به_فقرا #مهربانی
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۲۵۰
🌺 ابراهیم از نوجوانی مهربان بود...
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
#شهید_امیرعباسی #شهدای_مشهد #مهربانی #انفاق #نوجوان_شهید #گذشت #ایثار #احترام_به_والدین
💢#خاکریزخاطرات ۲۴
🔸عیدیهامو میخوام بدم به یه فقیر...
#متن_خاطره|روزِ اولِ عید نوروز غلامحسین هزارتومان عیدی جمع کرد. قرار بود من و خواهرم هر کدوم برای خودمون چیزی بخریم. برا همین به غلامحسین گفتیم: تو با عیدیات چی میخواهی بگیری؟ گفت: من هیچ چیز برا خودم نمیخوام بگیرم، پولِ عیدیام رو میخوام بدم به یه فقیر، تا برا بچههاش کفش و لباس نو بخره، و از بچههاش خجالت نکشه... این حرفِ غلامحسین چنان من رو لرزاند، که پولهای خودم رو هم بهش دادم، تا به فقرا کمک کنه...
👤خاطرهای از زندگی شهید غلامحسین تیمورزاده حصاری
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران استانهای خراسان
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#عیدنوروز #کمک_به_فقرا #بی_تفاوت_نبودن #انفاق #نوجوان_شهید #شهیدتیمورزاده #شهدای_خراسان
💢#خاکریز،خخاطرات ۲۵
🔸اینگونه مراقب بودند، تا حقالناسی گردنشون نیاد...
#متن_خاطره|چند دقیقه بیشتر به اعزام نمونده بود که دیدم نیست. رفتم دنبالش و دیدم داره با یکی از بچهها عکس می اندازه ... پرسیدم : این پسره کی بود که داشتی باهاش عکس می انداختی ، اونم الان که اتوبوس ها دارن میرن؟ گفت: یه چیزی گفتم ، فکر کردم شاید ناراحت شده باشه ، رفتم باهاش عکس انداختم تا از دلش در بیارم ...
📚منبع: کتاب آخرین امتحان؛ صفحه ۲۵
____________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#عیدنوروز #کمک_به_فقرا #بی_تفاوت_نبودن #انفاق #نوجوان_شهید #شهیدتیمورزاده #شهدای_خراسان
#خاکریزخاطرات ۱۳۸
🔸با خواندنِ این خاطره، از مدلِ انفاق شهید خدری شگفتزده خواهید شد...
#متن_خاطره|خیلی کم اتفاق میافتاد که حقوقِ ماهانهش رو بیاره خونه. به محض اینکه از سپاه حقوق میگرفت، میرفت سراغِ فقرا و همهش رو بینِ اونا تقسیم میکرد. اونقدر به انفاق علاقمند بود که از وسایلِ مورد نیازش هم میگذشت. یه موتور داشت که عصای دستش بود. یه روز دیدم داره پیاده برمیگرده خونه. ازش پرسیدم: موتورت کجاست؟ خندید و گفت: بنده خدایی برا رفت و آمدِ خانوادهاش وسیله نداشت؛ موتورم رو دادم بهش...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید عیسی خِدری
📚 منبع: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس؛ به نقل از پدر شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_خدری #انفاق #کمک_به_فقرا #شهدای_سیستان_و_بلوچستان #شهیدخدری #خاکریز_خاطرات
#چند_خاطره
🔸بُرشهایی از زندگی شهید یوسف سجودی
🌼 #حضرت_یوسف|حدوداً ۷ماه از باردار بودنم میگذشت که شبی در عالم رؤیا حضرت یعقوب و حضرت یوسف رو دیدم. صبح که بیدار شدم، خوابم رو برای پدرشوهرم تعریف کردم. ایشون گفت: إنشاءالله بچهتون پسره، اسمش رو هم بذار یوسف...
🌼 #اهلِکار|هر تابستون بعد از ایام مدرسه میرفت سرِ کار. فرقی هم نمیکرد چه کاری، عَمَلگی هم بود، بدون خجالت انجام میداد. میگفت: حضرت علی (ع) میرفت کار میکرد، بیل میزد؛ اصلاً راحتطلب و تنبل نبود...
🌼 #خوابِتحولساز|یه شب خواب دید تعدادی قرآن روی آبِ رودخونه داره میره. میگه: داشتم قرآنها رو جمع میکردم و میآوردم توی خشکی که از خواب پریدم... بعد از اون خواب کمحرف میزد. کم غذا میخورد. زیاد روزه میگرفت. میگفت: این خواب مُحرک اصلی زندگی منه...
🌼 #امداد_غیبی|یه شب ساواک افتاده بود دنبالش تا دستگیرش کنه. رفت توی یه کوچه و زیر یه ماشین بنز مخفی شد. میگه: تا صبح ساواکیها کنار ماشین پرسه میزدند، ولی به مدد الهی منو ندیدند. حتی درِ تک تک خونهها رو زدند تا صاحب ماشین بیاد، جابه جاش کنه و توی دست و پاشون نباشه. اما صاحب ماشین هر چه گشت، سوییج ماشینش رو پیدا نکرد... پیدا نشدن سوییج کار خدا بود...
🌼 #انفاق|یوسف اهل انفاق و عاشق رسیدگی به فقرا بود. بعد از انقلاب شروع کردیم به تقسیم اراضیِ اربابان ظالمِ دوران پهلوی بین مردم فقیر و بیسرپرست. تا آخرین زمینها رو هم تقسیم کردیم، اما یوسف با اینکه خیلی محتاج بود، حتی یه قطعه کوچک زمین هم برا خودش برنداشت.
#شهید_سجودی #شهدای_مازندران #شهیدسجودی #خاکریز_خاطرات
#چند_خاطره
🔸چقدر شبیه اسمش بود سید احسان...
مادر شهید: گاهى فكر مىكنم چقدر ويژگیهای سیداحسان با اسمش تناسب داشت. خيلى بخشنده بود، هم از اموالش براى ديگران مايه میگذاشت و هم از وقت و انرژى اش...
🌼 #دمِ_عید|يكى از دوستانِ سید احسان بوتيک داره. بعد از شهادتش به ما گفت: سید احسان هر سال دم عيد مىیومد اينجا و میگفت خودت به هر بچهی محتاجى كه مىشناسى لباسِ عيد بده؛ بعداً پولش رو باهات حساب میكنم...
🌼 #گروهجهادیِدونفره|گاهى که بين مأموريتهاش مرخصى مىگرفت، با يكى از دوستانش میرفت محلههای پايين شهر و فقیرنشینِ گرگان، و بدونِ دستمزد برای مردم ديوارچينى و بنايی مىكردند. اصلا هم نمىگفتند كه كى هستند و از كجا اومدند. فقط مىگفتند: اومديم فى سبيل الله بهتون كمک كنيم... همهی اينها رو بعد از شهادتش فهميديم، تازه بعدش فهميدم اون پولها و كمکهايى رو كه هر از گاهى مىآورد و بهم میداد؛ و مىگفت: مامان! اينا رو كسى داده تا براى نیازمندان خرج كنى؛ از طرف خودش بوده...
📚منبع: کتاب "مثل نسیم" صفحه ۱۷ و ۱۸؛ به نقل از مادرشهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_حاجیحتملو #کمک_به_فقرا #انفاق #کمک_به_دیگران #شهیدحاجیحتملو #شهدای_گلستان #شهدای_مدافعحرم #عید_نوروز #خاکریز_خاطرات
#خاکریزخاطرات ۱۵۳
🔸دست و دلبازی یک سردارِ شهید...
#متن_خاطره|حسنآقا توی یکی از عملیاتها مجروح شد و منتقلش کردند به بیمارستان... وقتی امام جمعهی شهـر برای عیادتش رفت، یه رادیو بهش هدیه داد. اما حسـنآقا رادیو رو بخشید به یک پیرمردِ فقیر... امام جمعه که از این قضیه باخبر شده بود؛ توی ملاقات بعـدی بهش گفت: شما که رادیو رو به یک نفر دیگه هدیه دادی؛ به جای اون، این دفعه برات یه تلویزیون آوردیم. اما حسنآقا تلویزیون رو هم بخشید به بیمارستان...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید حسن مکیآبادی
📚منبع: پایگاه اینترنتی موسسه نخبگان میثمتمار سیرجان
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۷ اردیبهشت؛ سالروز شهادت حسن مکیآبادی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_مکیآبادی #انفاق #کمک_به_فقرا #دنیاگریزی #شهدای_کرمان