#بســم_الله ... #کــــربـــلا
حسین (ع)در میدان نبرد تنهاست ، یاری باقی نمانده ، یاران یکی پس از دیگری خود را فدای پسرفاطمه (س) کرده اند ..
جوانی خوش قد وقامت اذن آمدن ب میدان از پدر میگیرد ..
دقایقی بعد ..
پدر بالای سر پسر .. سَروِ بلند قامت پدر در میانه ی میدان غلطیده به خون .. آه .. جوانان بنی هاشم بیایید .. علی را بر درِ خیمه رسانید .. #ســـوریـــه_داعــــش
خبر رسید که عده ای خدا نشناس قصد دارند ، جسارت کنند به دختر علی (ع) ..
قصد دارند که بی حرم کنند ، بانوی حرم را ، به خیال ذهن معیوبشان .. آنها نمیدانستند امثال شهید بریری ها ، عابدینی ها ، رادمهر ها ، بلباسی ها ، کابلی ها ،رجایی فر ها ، جمشیدی ها ، بند پوتین خود را محکم بستند ، تا بندند دهان سلفی ها و داعشی های کثیف را .. #خان_طومان .. و اما خان طومان .. الان برای تو زود است ، اما روزی برای تو از کربلا میگویند ، از عاشورا .. اگر از خان طومان میپرسی :
از خان طومان همین قدر کفایت میکند که بدانی پدرت و دوستانش ، علی اکبر رفتند و علی اصغر برگشتند .. برایت روضه نخوانم .. بهانه ی بابا میگرفتی ؟! از مادر میخواستی برایت از بابا بگوید مگر نه؟!
مهمان می آمد؟! منتظر صدای آشنای بابا بودی؟! #خـــرابـــه
میان خرابه ، دختری سه ساله هم بهانه ی بابا گرفت ، گفتند دختر بهانه ی پدر گرفته ، دستور داد .سر پدر را در طَبَق بگذارید و برایش ببرید ، ارام میشود .. عمه؟! این چیه که آوردن ؟! من که غذا نخواستم .. عزیز دل عمه ، این سر ، سر پدر تو ...
ولی عمه ؟!
بابای من که اینجوری نبود..
این بابای منه؟! #معـــراج_شهـــدا
محمد امین :
مامان؟! این بابای منه؟! بابای من ک اینطوری نبود؟ بابا که قدش بلند بود .. سوال های ذهنت را ، جنس غمت را ، این که پدرت بلند قامت و رعنا همچون علی اکبر برود و علی اصغر برگردد را ، رقیه میفهمد ... #خرابه_چراغونه_امشب ..
#بابای_مهربونم
#برای_با_تو_بودن_وقت_کم_بود
#بابا_تو_که_اینجوری_نبودی؟!
#خوش_اومــدی_تو_از_سفـر_بابا
#محمدامین_بریری
#شهید_علیرضا_بریری
@shahid.alireza.boreyri
@shahid_salkhorde
@shahid_hassan_rajaeefar
@shahid.soltani
@shahid.mahm00dreza.bezayi
@shahid_beuzae