خاطره ای از#شب_وداع #شهید_سید_جلال_حبیب_الله_پور
قصه ازاونجایی شروع شدکه خبررسید پیکرت داره برمیگرده
این#بهترین_خبر بود
نه تنهاواسه من،بلکه واسه همه ی مردم.
و چه خوش است پایان#چشم_انتظاری
وقتی پیکرت واردمعراج شهدا تهران شدبه خودم قول دادم هروقت که پیکرت وارد استان خودمون شد#شب_وداع_ات خودمو بهت برسونم.
تو این چندروزهمش به خودم میگفتم وقتی دیدمت چی بهت بگم؟
مهمتراینکه چی ازت طلب کنم؟
از#شهیدی که بعد۳سال و اندی برگشته
و امابلاخره انتظاربه پایان رسید و #شب_داع شب آخرین دیدارفرارسید.
اون لحظه ای که میخواستم واردمصلی بشم،گفتم من امشب#باید باپیکرت یه #وداع_اختصاصی داشته باشم!
یه#وداع_دو_نفره
آخه بایداون حرف هایی که تواین چندروز تمرین کرده بودموبهت میگفتم...
ولی وقتی اون ازدحام جمعیت رودیدم به اینکه فقط دستم به تابوت سه رنگ قشنگت برسه قانع شدم.
وقتی که میدیدم تابوتت رو دستای مردم دست به دست میچرخه،آخ که چه حسرتی میخوردم وقتی نمیتونستم دستاموبه تابوتت برسونم
ولی ناامیدنشده بودما،چون شنیده بودم آدم وقتی یه چیزی روخالصانه از#شهید بخواد#شهید دست رد به سینه اش نمیزنه.
اونم چه#شهیدی!
#شهید_مدافع_حرم
#سیدِ_جلیلِ_گران_قدر
#حبیب_لشکر۲۵
#سردار_شهید_سید_جلال_حبیب_الله_پور
و...
مراسم وداع تموم شد،ولی خواسته ی دل من تموم نشد!
گفتن که میخوان پیکرتوببرن امام زاده ابراهیم(ع)اونجاهم یه وداع داشته باشن.
سریع خودمو رسوندم به امام زاده ،خیلی منتظرت بودم ولی نیومدی...
حالا دیگه با یه#دل_شکسته داشتم برمیگشتم
تو دلم میگفتم:سید!یعنی من انقد بنده ی بدی بودم که حتی لایق ندونستی دستام به تابوتت برسه؟
گفتم:به همون#جَدّت قسم دلم شکست!
داشتم توخودم باهات حرف میزدم...
یهو زنگ گوشی به صدا دراومد وخبر رسید پیکرت اومده شهرخودمون!
آخ که چقدخوشحال شدم من
باسریع ترین حالت ممکن خودموبهت رسوندم.
رفتم جلوگفتم ازبابلسرتااینجادنبالشم، من#بایدزیارتش کنم!
پسرشهیداومدگفت برو توآمبولانس،اونجا زیارتش کن
وقتی سوارآمبولانس شدم اشک امانم نداد
یادِ ۲دی۱۳۹۴ افتادم،روزی که توآمبولانس کنار#داداشم بودم وتابوت #داداشمو تو بغلم داشتم...
وقتی تابوتت رو آوردن توآمبولانس چنان توآغوش گرفتمت انگارتابوت #حضرت_برادر بود!
اون لحظه زبانم بندآمد،حرف هایی که قراربودبهت بگمو یادم رفت
#پشیمون بودم ازاینکه اون همه ناشکری کردم،ولی غافل ازاینکه تومیخواستی من با#اختصاصی_ترین حالت ممکن باهات وداع داشته باشم
تنها چیزی که تو اون لحظه ازت خواسته بودم این بودکه
"سلام مرا به #برادر_شهیدم برسانی"
#روای:خواهرشهیدخانزاده
۱۳۹۷/۶/۲۲