eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.7هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
👆خاکریز خاطرات ۱۵۵ 🌸 عاشقانه ی شهید زین الدین با همسرش برای رسیدن به خدا...
🕯خاکریز خاطرات 🍃 ❣- چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. 🍃 از بچه ها هم كه خبری نداشتم. یك دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاكی و عرق كرده، آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام، یك راست رفت توی آشپزخانه.✨ صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت.❤️ ظرف های مانده را شست، سینی غذا را آورد، گذاشت كنارم. گفتم:«مادر!چرا بی خبر؟» گفت: « به دلم افتاد كه باید بیام »🌱✨ ✍ روای : مادر شهید🌹 💛
✅خاکریز خاطرات ▫️جاذبه ی عجیب در ساختن افراد در چند ساله ی جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتم هیچ گاه ندیدم نیرویی را طرد کند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارق العاده. اگر می دید کسی در مسئولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است، طردش نمی کرد؛ او را از آن مسئولیت بر می داشت، می آورد پیش خودش در فرماندهی. آن وقت هر جا می رفت ، او را هم با خودش می برد؛🍃 و به این شکل روحیه ی مسئولیت پذیری و حسن انجام وظیفه را عملاً به او می آموخت و بعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده می کرد. با همین روحیه ی کریمانه بود که به هر دلی راهی می گشود.❤️
💢 ۱۱ 🔸بخداییِ خدا گناهی ازشون سراغ ندارم |ده سال بعد از شهادت مهدی و مجید زین‌الدین، پدر بزرگوارشون می‌گفت: من در این مدت طولانی بارها نشسته و به خاطرات گذشته بازگشته‌ام؛ اما هر چه فکر‌ کردم تا یک خطا یا گناهی از مجید و مهدی به یاد بیاورم، چیزی پیدا نکردم؛ نمی‌خوام بگم معصوم بودند، اما من که پدرشون هستم، به خداییِ خدا گناهی ازشون سراغ ندارم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین 📚منبع: کتاب سرداران تقوا ، صفحه ۴۳ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
💢 ۱۵ 🔸دو رکعت‌نماز؛ برای مفید بودنِ جلسه... |از همه زودتر می یومد جلسه. تا بقیه برسند دو رکعت نماز می‌خواند. یکبار بعد از جلسه کشیدمش کنار و پرسیدم: نماز قضا می خونی؟!!! گفت: نه! نماز (مستحبی) می‌خونم که جلسه به یه جایی برسه، و همینطور حرف روی حرف تلنبار نشه... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهدی زین‌الدین 📚 منبع: کتاب آقا مهدی ، صفحه ۱۰۹ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم:واژه‌یاب: