eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی با چهره ای شکسته و قدی خمیده بر سر مزار فرزندش... نزدیک شدم و خوب که دیدمش به یقین رسیدم که داغ علی اکبر کمرش را خم کرده با خودم گفتم: چه خوب شد که مادر نبود چه خوب شد که نبود تا ببیند چه بر سر پیکر روح الله آمد... کتاب را بخوانید شاید ذره ای از آن عشق برایتان تداعی شود «و اما حسین(ع) نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود شاید اندیشیده بود که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر(ع) دلش را آتش زده بود که «یا ابتا لا ابقانی الله بعدک طرفه عین»: «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد پدر جان دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند» چه خوب شد که نبودی لیلا! کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی باشی که چه کنی؟ که برای علی اکبر(ع) مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟ یادت هست لیلا یکی از این شب‌ها را که گفتم: «به گمانم امام، دل از علی اکبر(ع) نکنده بود» به دیگران می‌گفت: دل بکنید و ر‌هایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود اگر علی اکبر(ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اکبر(ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟ نمی‌شود و این بود که نمی‌شد و حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند امام برای التیام خاطر علی اکبر(ع) جمله‌ای گفت جمله‌ای که علی اکبر(ع) را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد: «به زودی من نیز به شما می‌پیوندم» آبی بر آتش... انگار هر دو قدری آرام گرفتند
مردی با چهره ای شکسته و قدی خمیده بر سر مزار فرزندش... نزدیک شدم و خوب که دیدمش به یقین رسیدم که داغ علی اکبر کمرش را خم کرده با خودم گفتم: چه خوب شد که مادر نبود چه خوب شد که نبود تا ببیند چه بر سر پیکر روح الله آمد... کتاب را بخوانید شاید ذره ای از آن عشق برایتان تداعی شود «و اما حسین(ع) نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود شاید اندیشیده بود که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر(ع) دلش را آتش زده بود که «یا ابتا لا ابقانی الله بعدک طرفه عین»: «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد پدر جان دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند» چه خوب شد که نبودی لیلا! کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی باشی که چه کنی؟ که برای علی اکبر(ع) مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟ یادت هست لیلا یکی از این شب‌ها را که گفتم: «به گمانم امام، دل از علی اکبر(ع) نکنده بود» به دیگران می‌گفت: دل بکنید و ر‌هایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود اگر علی اکبر(ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اکبر(ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟ نمی‌شود و این بود که نمی‌شد و حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند امام برای التیام خاطر علی اکبر(ع) جمله‌ای گفت جمله‌ای که علی اکبر(ع) را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد: «به زودی من نیز به شما می‌پیوندم» آبی بر آتش... انگار هر دو قدری آرام گرفتند
*مریم السادات میررضایی *مادر *متولد ۱۳۳۸ *وفات ۱۳۸۳ *لیسانس مشاوره *از نیروهای جهادی خانم مرضیه حدیدچی دباغ در کردستان *معلم تربیتی و پرورشی در مدرسه *فعال در بخش انقلابی و تبلیغاتی و همچنین پشتیبانی جبهه *حساس نسبت به تربیت فرزندان... از خصوصیات بارز ایشان حجاب محکم و پوشش کاملشان بود شهید روح‌الله همیشه از این ویژگی مادرش با افتخار یاد می‌کرد که حتی در خارج از کشور هم چادر از سرش برنداشت... فرازی از وصیتنامه شهید روح‌الله در مورد مادرش: "مادر ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شوم وقتی بابا تو ماموریت های متعدد بود تو ما رو به تنهایی و سختی بزرگ کردی ان شاالله همیشه مهمون بی بی باشی، ان شاالله با شهادتم شفاعتت کنم..."
🔻 | 🔅روضه های الشام داغی بر دلش گذاشته بود که تا ابد، به بازار شام حتی نگاهی هم نکرد! 📍روح‌الله هر بار که به سوریه می‌رفت سوغاتی نمی‌آورد. می‌گفت: من از بازار شام خرید نمی‌کنم. بازاری که حضرت زینب(س) رو به اسیری بردند، خرید کردن نداره!!! 💬 به نقل از همسر شهید ❤️ ╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯