شهید محمد مهدی ایثاری
ولادت: ۱۳۶۴/۰۲/۲۴ دیباج
شهادت: ۱۳۸۷/۰۳/۲۳ شرق تهران
مزار گلزار شهدای امامزاده محمد دیباج
#سالروز_شهادت🌹
یکی از همکارانش از لحظات شهادت مهدی اینگونه روایت میکند: «روز شهادتش یعنی ۲۳ خرداد ماه سال ۱۳۸۷، ساعت از هفت صبح گذشته بود. به گردان برگشتم. مهدی سفره مفصلی پهن کرده بود. نیمرو، نان بربری تازه و چای داغ. به مهدی گفتم این نان، نان شهرک نیست. گفت: امروز رفتم از افسریه نان خریدم. چون شما مهمان من بودید. یادم است که مهدی صبحانه چندانی نخورد، اما برای همکارانش که دیر رسیده بودند و زودتر میخواستند به پرواز برسند لقمه درست میکرد. ساعت ۷:۳۰ بود. ستون گردانهای پیاده از مقابل آشیانه پروازی در حال عبور بود. ما هم در حال اجرای کار پروازمان بودیم. آن روز تمرین رساندن آذوقه به بچههای گردانهای پیاده را داشتیم. بطریهای آب معدنی را بستهبندی کردیم تا حین اجرای عملیات پرواز تمرینی، در نقطه مشخصی به وسیله چتر از هوا به نیروهای گردان برسانیم یا به اصطلاح «دراپ» کنیم. ساعت از هشت صبح گذشته بود. وسایل پروازی آماده شده بود. شهید علی صیادی پیش من آمد. گفت: با کدامیک از هواپیماها پرواز کنیم؟ میدانستم او به «۰۵» علاقه دارد. من به این شهید ارادت خاصی داشتم. گفتم هرکدام از هواپیماها را که دوست دارید. علی سراغ «۰۵» رفت.
ساعت حدود ۸:۱۷ بود. هواپیمای اول روی هدف بارریزی کرد. هواپیمای «۰۵» به خلبانی شهید علی صیادی و کمک آقا مهدی در ادامه مسیر، روی نقطه هدف قرار گرفت و بار را هم رها کرد، اما برای هواپیما مشکلی پیش آمده بود. هواپیما از سمت راست شروع به دوران و لوپ زدن و از دست دادن ارتفاع کرد. ما از ارتفاع بالاتر ناظر کار بودیم. هواپیمای آقا مهدی لحظه به لحظه به زمین نزدیک و نزدیکتر میشد. ناخودآگاه ذکری بر زبان هر دوی ما جاری شد «وای مادر»، «وای مادر» یا فاطمه الزهرا (س). هواپیما در کنار جاده و دقیقاً همان جایی که خاک نرمی ریخته شده بود از پهلوی راست به زمین برخورد کرد. کمی آنطرفتر کانکس، تانکر سوخت و تأسیسات با سازههای بتنی قرار داشت. کمی دورتر هم کاملاً صخرهای بود. هواپیما روی تل خاک به زمین برخورد کرد و دچار حریق نشد، اما روح بلند آقا مهدی عزیز به آسمان پر کشید
#شهید
#کایت
#خلبان
#شهید_محمد_مهدی_ایثاری
#شهید_علی_صیادی