#هر_ڪجا_هستید_اذان_بگوییــد
می گفت: «بچہ مسلمان باید محڪم باشد»
ایشان دستور داده بودند ڪه وقت ظهر هر ڪجا بودند باید اذان بگویند ...
یڪ روز رو بہ من ڪرد و گفت: «شما اذان می گویید؟»
گفتم: «نہ آقا، خجالت می ڪشم.»
ایشان گفت: «یڪ سوال از تو دارم؛ شما چہ می فروشید؟»
گفتم: «خیار، بادمجان، ڪدو و...»
آقا پرسید: «آیا داد هم می زنی؟» گفتم: «بله آقا»
گفت: «می شود یڪی از آن فریادها را هم اینجا بزنی؟»
گفتم: «نہ آقا خجالت می ڪشم؛ آخر آقا من ڪه جنس ندارم، حالا اگر سر ڪار بودم و مثلا خیار داشتم می گفتم خیار یہ قرون؛ اما اینجا ڪه چیزی ندارم."
گفت: «آهان بگو من دین ندارم! یڪ جوان با این هیبت و توانایی و قدرت، خجالت می ڪشد فریاد بزند الله اڪبر، اشهد ان لا اله الا الله، من شهادت می دهم ڪه خدا از همه بالاتر است! خجالت می ڪشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمی ڪشی با این همہ عظمت داد بزنی: خیار یہ قرون؟!»
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی