eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.7هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
میگوینـد دنیـای دیگری به نام بهشت است مگر با خنده تو این دنیـا بهشـت نمیـشود ؟! 💐 💐 تولدت ‌مبارک رفیق جان💐
💠 سردار شهید حسن باقرى و زیارت عاشورا ▪️سومین یا چهارمین بارى بود كه آهنگران به منطقه ما مى آمد. حسن باقرى از او خواهش كرد صبح پـنـج شنبه براى بچّه ها زیارت عاشورا بخواند. آهنگران خیلى خسته بود. شب ، یك ساعت بیش تـر نـخـوابـیـده بـود. بعد از ، حسن باقرى خواهش كرد روضه حضرت رقیه را بـخـوانـد. تـنـهـا مـن مـى دانستم چه اتّفاقى خواهد افتاد. ▪️ته دلم خالى شد، بچّه هاى اطراف از حالت من تعجّب كردند. نمى دانستند حسن باقرى چقدر به حضرت رقیّه ارادت دارد. ▪️نـگـران شـدم .مـى دانـستم تا شهر مسافت زیادى راه است و او با شنیدن روضه حضرت رقیّه از حـال مـى رود. بـه هـر حـال ، آهـنـگـران شـروع كـرد. از اوّل تـا آخـر روضـه ، حسن باقرى در حال سجده بود. ▪️شاید مى خواست كسى نبیند كه چه حالى دارد. فـضـاى روضـه مـرا گـرفـته بود و در فكر حسن باقرى بودم . روضه تمام شد. منتظر بـودیـم او سـر از سـجـده بـردارد. ▪️كـف سـنـگر، سه تا پتو روى هم انداخته بودیم . جایى كه باقرى سرش را گذاشته بود، خیس بود. پتو را برداشتم ، پتوى بعدى هم خیس بود، آن را هم برداشتم ، پتوى سومى هم خیس بود! 🌷این عشق و شیدایى به و مجالس روضه ، از پشتوانه هاى بزرگ معنوى ، روحى و جهادى رزمندگان در جبهه هاى ایثار و عشقبازى بود.   ♻️ کانون حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
سفره‌ای ساده با نان و آب و لبخند ... 💠
صاحب عصر . . . دگر طاقت مان رفت به باد ، تا محرم نشده گر به صلاح است بیا
از آن خوش‌تر تماشایی تواند بود در عالم؟ که بیند دیده‌ی عاشق به خلوت روی دلدارش؟
👆خاکریز خاطرات ۱۵۷ 🌸 شهیدی که زهرایی زیست و زهرایی رفت... 🇮🇷
چه خوش رفاقتی ست رفاقت برای خدا . . . 💠
علمدار قدرتمند لشکر بیست و هفت خار چشم منافقین و کفار افتخار حزب الله اسطوره سپاه پاسداران فرمانده افسانه ای ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ رفیق صمیمی و همرزم پسر ارشد مقام معظم رهبری نحوه شهادت شهید علی اصغر صفرخانی به روایت حجةالاسلام مصطفی خامنه ای که به همراه گردان شهادت در در خط مقدم کنار صفرخانی بود: . « در ، ما به اهداف مورد نظر رسیده بودیم و تقریبا داشتیم خط را تحویل می دادیم و به عقب برمی گشتیم، همزمان دشمن آتش شدید خود را روی منطقه گشوده بود به علی اصغر گفتم: بیا برویم به درون سنگر. گفت: شما برو من الان می آیم من چند قدم دور نشده بودم که گلوله توپی نزدیک علی اصغر به زمین خورد دویدم به طرفش دیدم غرق به خون روی زمین افتاده و قرآنش هم در کنارش افتاده است » . بخشی از : . « من به شما، که پشت میزهایی که خون بَهای هزاران شهید به خون خفته است می گویم و از شما می خواهم که فقط برای اسلام کار کنید، نه برای مقام، چون مقام ارزش انسان را پائین می آورد کسانی بودند که دم از بزرگی و ریاست و منیت می زدند ولیکن زمین خوردند و شما هم اگر بخواهید برای مقام کار کنید فوراً زمین خواهید خورد پس بیایید برای اسلام کار کنید تا اسلام پشتیبان شما باشد، شما از اسلام حمایت کنید؛ اسلام هم از شما » . مزار شهید در تهران ۵۳ ، ردیف ۱۶۶، شماره ۹ . . هدیه به روح مطهر شهدای عملیات کربلای یک الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ . . #ل۲۷ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله‌‌‌‌‌‌‌‌ﷺ ۲۷_محمد_رسول_الله‌‌‌ﷺ
اومد خدمت امام و برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی‌خوره، مرخصی خواست. امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در بحبوحه‌ی جنگ پرسیدند. عباس گفت: من در دهه اول محرم برای شستن استکان‌های چای عزاداران به هیئت‌های جنوب شهر که من را نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم. امام خمینی (ره) به ایشون فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می‌دهم! که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی...
🌹 🌹 فرزند : حسین : 🗓 1337/07/15 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1360/06/11 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : گیلان غرب نام عملیات : خط پدافندی مزار : 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹 🌹 فرزند : سیف اله : 🗓 1347/01/12 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ کهریزسنگ وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1360/06/11 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : اسکله الامیه نام عملیات : کربلای 3 مزار : 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
👆خاکریز خاطرات ۱۵۸ 🌸 عنایت حضرت زهرا(س) در تفحص شهدا... 🇮🇷
فرازهائی از وصیت نامه ۱- خدمت پدر و مادر خواهر و برادر و همه اقوام دوستان و خواهران و برادارن دینی سلام عرض میکنم و امیدوارم من را ببخشید. ۲- بعد از کشته شدنم اگر جدی از من جسدی باقی ماند آنرا پیش پدر و مادرم ببرید تا در هر جا که خواستند دفن نمایند. ۳- ای پدر و مادر گرامی اصلا ناراحت نباشید از اینکه من کشته شدم چون من در راه هدفم که رسیدن به اسلام واقعی میباشد کشته شده و کشته شدن در راه اسلام و قرآن نیز همان شهادت است و شهادت آرزوی هر مسلمان واقعی میباشد که اسلام را درک کرده باشد مسلمانی که میخواهد خدا گونه بشود و خدا گونه باشد. به مادرم دلداری بدهید و به او بگوئید که ناراحت نباشد و به مادران دیگر بیاموزد که فرزندانی داشته باشند که در راه اسلام قدم برمی دارند و در راه اسلام کشته شوند مادرم این را نیز بداند که او در فردای در پیش فاطمه رو سپید است چون او نیز شهید داده است. ۴- از همه برادران و خواهران دینی میخواهم که راه مرا که راهی جز راه اسلام و امام خمینی نمیباشد ادامه دهند و تا پیروزی کامل مبارزه نمایند. ۵- همیشه با یکدیگر با ملاطفت و مهربانی رفتار نمائید. با دشمنان اسلام و منافقین سرسختانه بجنگید و جهاد نمائید. 🌹🌺🌼🌼🌼🌺🌹 🌹🌺🌼🌼🌼🌺🌹
🌹 🌹 : 🗓 1340/03/01 🗓 محل تولد : مشهد مقدس وضعیت تاهل : متأهل شغل : پاسدار : 🗓 1365/06/11 🗓 مسئولیت : فرمانده لشکر ویژه شهدا محل : حاج عمران نام عملیات : کربلای 2 مزار : 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹🕊🌹
وداع یاران با پیڪر مطهر سردار خراسان ؛ دلاور کردستان 🌹
⚫️پرچم مشکی بازم رو قله عالمه آی نوکرها ماه محرمه
هر سال محرم که می شد، با بچه های محل تکیه ای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه شهید ولایتی. یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمی خواستیم تکیه رو برپا کنیم. تو جمع رفقا حسین می گفت هر طور شده باید این سیاهی ها نصب بشه. باید این روضه ها برقرار باشه. حسینی که از جون و دل مایه می گذاشت در خونه ارباب و نمی خواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمی کنه اومد در خونه ما. گفت من دلم نمیاد که امسال تکیه نباشه. سیاهی ها و پرچم رو ازم گرفت و رفت.. اونشب خودش تکیه رو برپا کرده بود. تنهای تنها. از قرار معلوم شب رو هم تو تکیه خوابیده بود. صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد. بهش گفتم چی شده حسین جان!؟ گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهی هارو نصب کردم تو همون تکیه خوابم برد. تو خواب دیدم امام حسین(ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت! چه تکیه قشنگی زدی. دستی به سیاهی ها کشید و بهم خسته نباشید گفت. وقتی حسین این جملات رو می گفت، اشک تو چشمای قشنگش حلقه زده بود. می دیدم که چقدر خوشحاله از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود. اون سال تکیه مون حس و حال دیگه ای داشت... حسین جان ، محرم آقا رسیده پیش حضرت زهرا (س) رو سفیدمون کن... پ ن: عکس مربوط به عزاداری عاشورای سال 97 ، دو روز قبل از شهادت... 🌷
🔴 توصیه شهید حججی به برادرانِ وطنمان ایران 👈 از همه مردان امت رسول الله می خواهم که فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید، همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین(ع) را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهدا درس بگیرید. 🔹 خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. 👌 ⬅️ همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه شما ختم به خیر می شود.🌹 ✍️ راه امام حسین را رفتند و حسینی شدند ♥️
💠هر وقت پیش محمود حرف زن را می‌زدیم، می‌گفت: دست از سر من بردارید! برای کسی است که مرد این دنیا باشد، نه من که تا چند وقت دیگر شهید می‌شوم 💠همیشه می‌گفت: من، داماد جبهه‌ام، و عروسم حجله شهادت است حتی یک بار اسمش برای مکه در‌آمده بود، ولی  نرفت. می‌گفت: الان ماندن در جبهه، واجب‌تر از حج است. 💠عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش آقای بود. پز می‌داد که من بزرگ شده خامنه‌ای‌ام و از بچگی، هوایم را داشته. 🌹
ز ما هیهات مِنّا الذّله بشنو ، ڪہ ما را از این یادگار است ... 💠
۱۱ شهریور سالروز شهادت فرمانده دلاور لشکرویژه شهدا درسال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای۲ برفراز قله ۲۵۱۹ حاج عمران رفیع‌ترین قله عشق و عرفان را فتح ڪرد وبه فیض شهادت رسید