شب دهم عملیات بود توی چادر دور هم نشسته بودیم شمع روشن کرده بودیم صدای موتور آمد چند لحظه بعد کسی وارد شد تاریک بود صورتش را ندیدیم گفت: «توی چادرتون یه لقمه نون و پنیر پیدا می شه؟» از صدایش معلوم بود که خسته است بچهها گفتند: «نه، نداریم» رفت از عقب بی سیم زدند که «حاج مهدی نیامده آن جا؟» گفتیم: «نه» گفتند: «یعنی هیچ کس با موتور اون طرف ها نیامده؟»
#شهید_مهدی_زینالدین
منبع: کتاب زین الدین
انتشارات روایت فتح
*💕 سن عاشقی💕*
📝افسر عراقی تعریف می کرد:
یه پسر بچه بسیجی را گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من؛ خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟
سرش را به عنوان تصدیق تکان داد. گفتم: تو که هنوز هجده سالت نشده !
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم:
شاید به خاطر جنگ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟
جوابش خیلی من را اذیت کرد با لحن فیلسوفانه ای گفت:
سن سربازی پایین نیومده سن عاشقی و غیرت پایین اومده...
*🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا و تعجیل در فرج صلوات🌹*
*اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم*
*اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر*
دلم هَوَس گریه های قبل عملیات کرده
هَوَس نشستن سَرِ سُفره امام زمان(عج) با #آقازاده های واقعی
هَوَسِ یک جرعه شهادت در راه الله
"سرباز انقلاب"
واژه هاى تنت از رحل دو دستم افتاده
سوره هاى مدنى در دل صحرا مانده
بس كه پاشيده ز هم رشته تسبيح تنت
ماندنت در نظرم مثل معما مانده
چيدمت در بغل هم به زحمت اما
ظاهرا باز هم تمام بدنت جا مانده...
پ.ن: این دو عکس فاصله زمانی کوتاهی دارند زمانی که قبل از عملیات؛ تصویر گوشه سمت راست به ثبت رسید و عکس آخر مربوط به ساعاتی بعد از عملیات و انتقال پیکر تخریبچی لشکر ۳۱ عاشورا
#شهید_حسین_نوبخت توسط همان دوست، یار و همرزمش، عکاس دفاع مقدس حاج بهزاد پروین قدس به عقب میباشد....
#شب_بخیــــر