eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.4هزار عکس
11.6هزار ویدیو
179 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پیامکی از بهشت درکارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا ،حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن چنان که خداوند ، اسلام و امام می خواهند ، انجام داده باشید. این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم جامعه ساخته نمی شود 🌹 شهید ابراهیم هادی
🌸روزه داران شهید آفتاب سوزان تابستان، آتش توپ و تانک و گرمای جنوب شرایط سختی را برای رزمندگان در ماه مبارک رمضان رقم می‌زد، ساعت‌ها آب ننوشی و غذانخوری کار بسیار سختی بود که رزمندگان تحمل می‌کردند. حدود 15 هزار شهید در ماه مبارک رمضان و چهار هزار شهید والامقام و گرانقدر در عملیات رمضان که در تیرماه 61 انجام شد به فیض شهادت رسیدند. دشمن بعثی از معنویت رزمندگان مطلع بود و در ماه رمضان بر شدت آتش توپخانه و پاتک‌های خود می‌افزود، دشمنان خوب می‌دانستند که نیروهای با معنویت ایران اسلامی در ماه رمضان روزه‌دار هستند و از این فرصت استفاده می‌کردند، تا وضعیت جبهه ها را به سود خودشان عملیاتی کنند. رزمندگان در ماه رمضان با زبان روزه همه مسئولیت‌های خود را به خوبی انجام می‌دادند و برای کم کردن تشنگی در زیر آفتاب سوزان جنوب چفیه‌هایشان ر با آب خیس کرده و روی سر و صورتشان می‌گذاشتند تا شاید اندکی از حرارت بدنشان کم شود و در مواقع افطار آنقدر گذشت داشتند که هیچ کدام برای افطار از دیگری سبقت نمیگرفت.
🌹اعزام خانواده به زیارت ‌ ♦️ پس از پخش اظهارات دختر طلبه شهید همدانی مبنی بر آرزوی پدرش نسبت به تشرف سفر کربلای معلی، محمود مظفر قائم‌مقام کشور اعلام کرد: ‌ ♦️«به‌پاس خدمات و زحمات این شهید در اقامه نماز به‌زودی این خانواده عزیز و بزرگوار را به سفر کربلا اعزام خواهند کرد تا روح این شهید شاد و آرزویش نیز برآورده شود» 🌹🍃🌹🍃 👉 🇮🇷
به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند... خواندن قرآن از کارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود.. ۳۱عاشورا
عاشقان دانند در میدان درد تا فنای عشق با ایشان چه کرد.... 🌸🕊🌸🕊🌸🕊
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده.....😅 رفسنجانی در دوران دفاع مقدس اون موقع هم خاطراتی برا نقل کردن وجود داشت😂
از یوسف‌آباد تا دانشگاه برایتون انگلیس «از همان دوره دبیرستان، «مهیار» با همه ما فرق داشت؛ هم در زمینه درسی باهوش‌تر و موفق‌تر بود و هم شرایط خانوادگی متفاوتی داشت. آن‌ها حسابی اهل مُد روز و... بودند و میانه‌ای هم با مسائل دینی و اعتقادی نداشتند. اینطور بود که راهمان خیلی زود از هم سوا شد. سال 1352 که دیپلم گرفتیم، مهیار به انگلیس رفت و در رشته هوافضا در دانشگاه برایتون مشغول تحصیل شد. از او بی‌خبر بودیم تا اینکه در سال 1354 روزنامه‌ها نوشتند: یک دانشجوی ایرانی به نام مهرام در انگلیس به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر به حالت کما رفت! اما مهیار نجات پیدا کرد و دو سال بعد همراه همسر انگلیسی‌اش به ایران آمد.» «امیر»، دوست هم‌کلاسی مهیار مهرام با اشاره به دستگیر و زندانی شدن او به جرم اعتیاد در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، ادامه می‌دهد: «آزادی مهیار مصادف شد با آغاز جنگ من در واحد مهندسی سپاه در مریوان مشغول فعالیت بودم و ازآنجاکه مهیار موضع‌گیری‌های سیاسی ضد نظام داشت و حتی از منافقین حمایت می‌کرد، ارتباطمان کمرنگ شده‌بود. با این حال، وقتی به مرخصی آمدم، به دیدنش رفتم. شرایط بدی داشت؛ همسرش از ایران رفته‌بود و خودش هم با اینکه با مدرک مهندسی هوافضا، قصد استخدام در یگان بالگرد صداوسیما را داشت، به دلیل اعتیاد، داشت این فرصت را از دست می‌داد. پدرش با من صحبت کرد و خواست کاری برای دوستم انجام دهم.» ....
🔸خیلی کم پیش می‌آمد که بچه‌هایش را همراه خود بیاورد. آنروز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت 🔹جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود. یکی را به محمّد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم. نمی‌دانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد. 🔸محمّد مهدی هم پشت سر من وارد دفتر شد. وقتی بچه اش را دید چهره اش بر افروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم. 🔹با صدای بلند گفت:کی به شما گفت به او موز بدهید. گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچی نخورده یه موز که به او بیشتر نداد م تازه از سهم خودم هم بوده. نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان می‌روی و جای آن موز را می‌خری و می‌گذاری.البته به جای یک موز یک کیلو.
🔺خاطره‌ای جالب و آموزنده از شهید مهدی خندان به روایت حاج آقا پروازی ( شهید مهدی خندان نفر اول سمت راست تصویر ) 🔸خدا ، شهید مهدی خندان را رحمت کند. مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود. ستون بچه ها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود. وقتی به کمین دشمن رسیدیم ، همه عزا گرفته بودندکه چطور باید از این کمین رد شوند. فاصله ما تا نیروهای دشمن شش کیلومتر بود. «خدا یا چه کنیم؟» تنها جمله ای بود که از دهان همه شنیده می شد. شهید خندان با یک اطمینان خاصی که فقط از دل او می توانست بلند شود، گفت: «مگر آیه وجعلنا یادتان رفته، همه بخوانید. قول می دهم کسی شمارا نبیند.» 🔹بعد از این درخواست، سه کیلومتر ستون ما از زیر لوله دوشکا رد شد و کسانی که پشت دوشکا نشسته بودند ما را ندیدند. افراد این ستون از 1 شب تا چهار صبح این راه را طی کردند، بدون اینکه کوچکترین اتفاقی رخ دهد...
این هم عبور کرد و ندای انا المهدی ات درعالم طنین انداز نشد آقا خیالت راحت اینجا خیال همه از نبودن ات راحت است! تو باشی باید کار کنیم تو نباشی کسی مدار نیست. گاه گاهی با چند خط و چند بیت مثل اکنون من از قصه ی لذت می بریم!!..... . .
همانی که گفته بود: "سروها ایستاده می میرند و دوست دارم کفنم از پرچم ایران باشد..." درود بر روح آسمانی اش
دل به دریا نزنید این همه، یادم بدهید به فراگیری قانونِ شنا محتاجم عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر! آه! شرمنده که من، خود به دعا محتاجم