برای شهادت لحظهشماری میکرد
🔹همسر محمدرضا سنجرانی میگوید: من در طول سالها دیدم که او چطور عاشق رزم است. حتی همان لحظهای که در حرم عقد کردیم و با هم به زیارت امام رضا(ع) رفتیم به من گفت تو هم همسر من و هم از این به بعد بهترین رفیق من هستی و یک دوست بهترینها را برای دوستش میخواهد و گفت، برای من دعا کن که شهید بشوم.
🔹️شهید محمدرضا سنجرانی مسئول محور و آموزش بود، در مهرماه سال ۱۳۹۶ مصادف با دوم محرمالحرام در منطقه دیرالزور در نبرد با تکفیریها به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
به یاد شهید روز ۲۱ماه رمضان ...
از قهرمانان رشته کشتی بود
و بدن ورزیده و روح بلندی داشت
بارها با منافقین در داخل درگیر شده بود
و در جبهه نیز در عملیاتهای مختلف
جلوی دشمنان جنگیده بود ...
در عملیات بیتالمقدس مجروح شده بود
که از بیمارستان فرار کرد..!
و دوباره به جبهه برگشت
شهید متاهل بود
و فرزندش را فرصت نکرد ببیند
به امید شفاعتش ...
|روحششادباصلوات|
🔴سفیر عربستان در یمن در کنار علی قرشه از رهبران انصارالله یمن نشسته در حالی که تا یک ماه پیش عربستان حاضر بود ۵ میلیون دلار برای اطلاع از محل اختفای قرشه بپردازد!👌😀
🦋کانال الله اکبر
@allahoak_bar
AUD-20220403-WA0057.mp3
6.31M
دعای افتتاح با نوای بسیار زیبای حاج مهدی سماواتی
❇️مستحب است در هر شب از این #ماه_مبارک_رمضان دعای افتتاح را بخوانیم
❇️دعای افتتاح دعاییست با مضامین بلند و عالی و دعایی که #امام_زمان علیه السلام توصیه و سفارش به خواندن آن کرده اند
مقید کنیم خودمان را به اینکه این دعا را در هر شب بخوانیم
❇️در هر ساعتی از امشب وقت کردیم حتما این دعای با عظمت را بخوانیم یا گوش کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقانیت امیرالمومنین علی (علیه السلام)
به عشق و محبت امیرالمومنین نشر دهید👌🏻
مهمان رزقِ شهدا باشیم
با جرعهای از خلوص و یکرنگی ...
#اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
🌷با این وجود این که یک ارتشی بود و همه از نظامی یک فرد خشک را تصور میکنند. ولی مجتبی اینگونه نبود. او هر ماه برای بچه ها کادو می خرید.
🌷 گاهی ماشین، هلیکوپتر، تفنگ و... هر وقت به خانه می آمد. آنقدر در شور و هیجان بازی بود که صدای او از بچه ها بالاتر میرفت. کودک درون او زنده بود و هم بازی خوبی برای بچه ها بود.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_مجتبی_ذوالفقار_نسب
#مدافع_حرم
#آشنایی_با_شهدا
#قهرمانان_بازی_دراز
جمع باصفای شهدا
به یاد رزمندگان دلاور گردان ۹ قدر
پادگان حضرت ولیعصر(عج) سپاه تهران
هفت نفر در این عکس تاریخی
به مقام والای شهادت رسیدند
#شهید_سیدعلی_عابدی
#شهید_عبدالله_آمرهای
#شهید_غلامعلی_پیچک
(فرمانده وقت عملیات سپاه غرب)
#شهید_محسن_وزوایی
(فرمانده وقت گردان ۹ قدر)
#شهید_سیدمحمد_روانپور
#شهید_فرهاد_بجنوردی
#شهید_سیدمحمد_کیا_دلیری
تمامی افراد حاضر در عکس
عضو رسمی سپاه پاسداران هستند
و تصویر مربوط به عملیات بازی دراز
در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ میباشد.
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
📸 دست نوشته #رهبر_انقلاب در قرآن اهدایی به خانواده #شهید_مرتضی_آوینی
🔹به یاد شهید عزیز، سید شهیدان اهل قلم، آقای سیدمرتضی آوینی که یادش غالباً با من است، به خانواده گرامیاش اهدا میگردد.
✨🕊
شهید مهدی باکری معروف به سردار بی تن
مهدي جان ! در وصيت نامه ات نوشته اي «خدايا! چگونه وصيت نامه بنويسم در حالي كه سراپا گناه و معصيت، و سراپا تقصير و نافرماني ام؛ گرچه از رحمت و بخشش تو نااميد نيستم ولي ترسم از اين است كه نيامرزيده از دنيا بروم؛ رفتنم خالص نباشد و پذيرفته درگاهت نشوم»؛ تو اگر چنين خوف داري پس واي به حال ما.
🌱عشق به امام خميني، ذوب در ولايت، شيفتگي در مقابل مكتب امامت و ولايت، علاقه بيش از حد به سالار شهيدان امام حسين، توجه و دقت در انجام فرايض ديني به ويژه نماز اول وقت از ديگر خصوصياتي است كه همرزمان شهيد باكري به اين خصوصيات او ايمان دارند.
امانتداري، صداقت، دقت در حفظ بيت المال، خوش خلقي، گشاده رويي اين شهيد بزرگوار موجب شده بود تا تمام كساني كه نام و آوازه او را شنيده بودند، آرزو كنند حداقل يك بار او را ببينند.
🌱هنگامي كه پيكر مطهرش را از طريق آب هاي هورالعظيم انتقال ميدادند، قايق حامل پيكر وي، مورد هدف آرپيجي دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دريا پيوست
🌷روحش شاد
#استوری | دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
🗓 پنجشنبه ۲۴ فروردین (۲۲ رمضان)
🔹قبل از عید نوروز به مرخصی آمده بود و مرا دلداری می داد. گفتم: «ان شاءالله کی بر می گردی؟»
- «هفت روز بعد از عید.»
دقیقاً هفت روز بعد از عید تشیع جنازه اش بود. بالای تابوتش نشستم. گفتم: «می خواهم صورت پسرم را ببوسم.»
گفتند: «شهید شما سر ندارد!»😭
گفتم: «می خواهم دستش را، بدنش را ببوسم.»😞
گفتند: «شهید شما دست هم ندارد، فقط کمی از پایش باقی مانده!»😭
نشستم بالای تابوت و گفتم: «پسرم شیرم حلالت. این پسر را که در راه خدا دادم با سر و گردن و دست و پا قربانی در راه خدا دادم. امیدوارم خداوند این قربانی را از من قبول کند.»
این شعار را بلند سر دادم؛ «این گل پرپر من هدیه به رهبر من!»
اما هنوز حسرت بوسیدن دست و صورت رسول بر دلم مانده بود. شب خواب آقایی نورانی را دیدم. گفت: چرا ناراحتی؟
گفتم حسرت بوسیدن روی پسرم به دلم ماند. کنار جنازه پاره پاره رسول نشست و بر تکه بدن دست کشید. تکه های بدن به هم رسید و بدنش کامل شد، مثل اول. کنار پسرم نشستم و یک دل سیر رسول را بوسیدم تا دلم آرام شد....
🍃
#شهید عبدالرسول محمدپور
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠سیره شهدا
🚨بمناسبت مراسم سالگرد شهید ،امروز در گلزار شهدای شیراز
🎞روایتی از اخلاص شهید غلامعلی دست بالا به مناسبت سالگرد شهادت شهید
📎 #ببینید
#شهید غلامعلی دست بالا
#شهید محمد اسلامی نسب
#شهداےفارس
🍃🌷🍃🌷
🌷 کربلای 5 شروع شد. جعفر به شدت مجروح شد.
مدتی را در بیمارستان شهید فقیهی( شیراز) بستری بود، در این مدت خانواده اش خیلی اصرار کردند که وقت ازدواج توست، گفته بود: خداوند برای ازدواج من، حوری آماده کرده است!
خبر عملیات کربلای 8 را که شنیده بود، با همان تن رنجور و زخمی خودش را به منطقه رساند.
شب قبل عملیات بود. شروع کردم به توجیه منطقه عملیات و تقسیم مسئولیت ها . چون نمی خواستم بااین وضعیت در عملیات شرکت کند اسم او را نبردم.
او که در گوشه ای نشسته بود، دستش را بالا برد و گفت: اقا منوچهر چیزی فراموش نکردی؟
گفتم فکر نکنم!
گفت: یادت رفت بگی من باید چی کار کنم!
گفتم: شما همین جا باش، بعد عملیات بیا، کار زیاده، بهت احتیاج دارم!
گفت: من این همه راه نیامدم که اینجا بمانم، برای شرکت در عملیات آمده ام، من را هم وارد لیست کنید!
انقدر محکم و پرصلابت گفت احساس کردم می داند قرار است در این عملیات شهید شود. اما نمی دانم چرا نتوانستم جلویش مقاومت کنم. گفتم شما جانشین آقای امینی باش!
شب عملیات وقتی گروهان آقای امینی وارد شد سراغ جعفر را گرفتم. گفت: خودرو آنها خمپاره خورد. جعفر هم دوباره مجروح شد بردنش عقب و بعد خبر شهادتش را شنیدم
#شهید جعفر عوض پور
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🍃🌹🍃🌹
#سیره_شهدا 🌹
🔰شش ماهی از شهادت نجف گذشته بود، با یکی از بچه ها به طرف خانه نجف حرکت کردیم، قصد دلجویی از خانواده شهید کرده بودیم.
نیم ساعتی از دیدارمان می گذشت و ما همچنان در حال حرف زدن با خانواده شهید بودیم، ناخودآگاه دوستم با صدای بلندی شروع به گریه کرد.
هر چه او را آرام می کردم فایده ای نداشت، تا آنجایی که خانواده نجف هم داغ دلشان تازه شد و باز بی قرارنجف شدند.
در دلم با خودم میگفتم "عجب کاری کردیم؛ مثلا آمده بودیم دلجویی؟!" حسابی از دست دوستم شاکی بودم.
🔰همین که پایمان را از خانه نجف بیرون گذاشتیم، به دوستم گفتم: "این چه کاری بود؟! بدتر شد که... انگار قرارمون چیز دیگری بود و می خواستیم بچه های نجف را آرام کنیم.
دوستم اشک از چشمانش تمامی نداشت، می گفت" صحنه ای تمام وجودم را لرزاند... نتوانستم طاقت بیاورم.
چند سال قبل نجف بطور ناشناس برایمان فرشی را به هدیه آورد.
همیشه فکر می کردم حتما اوضاع مالی خوبی دارد که چنین کاری کرده است، اما امشب وقتی حصیر پلاستیکی را زیرپای زن و بچه اش دیدم از خودم خجالت کشیدم. آخر گذشت تا کجا ...
#شهید نجفعلی مفید
#شهداےفارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ
🌱🌷🌱🌷