✍عکس ماندگار سردار شهید عباس عرب نژاد مسئول مخابرات لشکر ۴۱ ثارالله و سردار حاج احمد حمزه ای فرمانده گردان ۴۱۱ سیدالشهداء...
💢فرازی از وصیت سردار شهید عباس عرب نژاد...
🔸ای مردم حزب اللهی بنگرید که چگونه اسلام در دل ما زنده شد چگونه با به وجود آمدن ایمان به الله لرزه بر اندام مستکبرین افتاده جواب این چگونه ها را باید در نقش رهبر جستجو کرد رهبری که مستضعفین جهان حسرت داشتنش را می خورند رهبری که به هیچ چیز جز الله و دین اسلام نمی اندیشد.
🔹مَنیّت را در خود کشته و انسان بودن را به ما می آموزد و خودش برای ما الگو می شود.
🔸چگونه می خواهیم خداوند از ما خشنود باشد در صورتی که پسر حسین علیه السلام را یاری نمی کنیم وای بر ما اگر کوچکترین نافرمانی از امام امت کرده باشیم.
🔹مردم مستضعف ایران بیایید با وحدت خود با همّت خود با رهبر خود اسلام را یاری کنید تا خداوند از شما راضی و خشنود باشد.
🔸این را به مردم بگویید که اگر این شهدا حقّی به گردن این مردم بی تفاوت و این زنان بی حجاب داشته باشند به خدای کعبه قسم می خورم که یکی من آنها را نمی بخشم.
#شهید_عباس_عرب_نژاد
#شهدای_لشکر_۴۱ثارالله
#شهدای_کرمان
✍سالروز تولد عارف شهید سردار شهید حاج علی محمدی پور هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات...
🔹گر به میخانه روم بار دگر به جز از صحبت ساقی نکنم کار دگر...
🔸فأینما تولّوا فثمّ وجهالله...
🔹با یک قطار غنچه سرخ سخن آواز شو به نغمهسَرای دهن بیا...
🔹در هیچجا به جز دل من نیست خانهات دوری بس است دوست به دیدار بیا...
🔸هر کس به هرچه رو بکند سوی وجه توست من هم توأم به دیدن این خویشتن بیا...
🔹عطر بهار را به لباس دلم بزن با لاله و محمّدی و یاسمن بیا...
🔸ناکام ماند هر که جمالت ندید و رفت پیش از شبی که دیده شوم در کفن بیا...
#شهید_حاج_علی_محمدی_پور
#شهدای_لشکر_۴۱ثارالله
#شهدای_کرمان
#ڪلام_شـهید
بايد انسان در راه ا... رنج ببرد تا او را ملاقات كند. اين سرنوشت انسان است. بزرگي هر روح به اندازه رنجي است كه در راه ا... مي برد .
روح هاي بزرگ همواره به رنج هاي بزرگي مبتلايند. مگر نه اينكه حسين اين روح بزرگ آفرينش بايد بزرگترين رنجها را ببرد و در بزرگترين امتحانات شركت جويد . ما كه شيعه هستيم بايد از او پيروي كنيم . بايد همچون او گوشه اي ساخت و از اينجا كوچيد.
📎فرماندهٔ واحدمهندسیرزمی جهاد سازندگی خوزستان
#شهید_فریدون_کشتگر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
داشت سوار تویوتا می شد که برود، رفتم جلو و گفتم: برادر تورجی می خواهم بیایم گردان یا زهرا (س). گفت: شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر می شود گردان مادرمان برای ما جا نداشته باشد؟ تا فهمید سیدم پیاده شد، خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت.
یک روز هم رفتم مرخصی بگیرم. نمی داد. نقطه ضعفش را می دانستم. گفتم: شکایتت را به مادرم می کنم.
از سنگر که آمدم بیرون، پا برهنه و با چشمان اشک آلود آمده بود دنبالم. با یک برگه مرخصی سفید امضاء.
گفت: هر چقدر خواستی بنویس؛ اما حرفت را پس بگیر.
راوی: سید احمد نواب
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
#انتخابات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄