گم شدهایم.
سرگردان در کوچههای زمین.
نشانی در دست مبهوت به تمام درهای بسته نگاه میکنیم.
هیچ کدامشان شبیه دری نیستند که ما گم کردهایم.
شبیه جایی نیستند که روزی از آن راه افتادیم،
و حالا دلمان میخواهد به آن برگردیم.
مرد ایستاده کنار دیوار کوچه،
ما گیج و سرگردان از کنارش رد میشویم.
دستمان را میگیرد،
یک لحظه چشم در چشم میشویم
میگوید: «کجا؟»
میگوییم: «رهامان کن! پی جایی میگردیم.»
میگوید: «من بلد ِ راهم، پیام بیایید، میرسانمتان.»
میگوییم: «نه، خودمان میگردیم، خودمان مییابیم.»
میگوید: «این کوچه، زمین است. نشانی شما اصلاً مال این طرفها نیست.»
مکث میکند.
زیر لب میگوید: «من به راههای آسمان، داناترم تا راههای زمین.»
ما میگوییم: «نه، گمشده ما همین جا لابلای آدمهای زمین است.»
از کنارش میرویم و باز گم میشویم، بیشتر از قبل ...
#فاطمه_شهیدی
#خدا_خانه_دارد
@kalame_alii