🌹خیلی زیباست..حتماً بخونین🌹
🌺حمال تبریزی که یک عمر از خدا اطاعت کرد و بقیه ماجرا...
✅حمال فردی مومن بوده که در قرن نهم هجری از راه باربری در بازار درآمدی را کسب کرده و معاش خود را تامین میکرد و به نیازمندان نیز کمک میکرد و سالهای زیادی را نیز به بندگی و عبادت پروردگار مشغول بود و یکی از کرامات این عارف بزرگ مورد توجه مردم قرار گرفته و بعداز مرگ این حمال عارف، مردم شبهای جمعه با نذر و نیاز به زیارت قبر آن انسان باکرامت میروند و طلب حاجت میکنند..و ماجرا از این قرار است که:
❇️یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند..صدایی توجه اش را جلب می کند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وورجه نکن، می افتی، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود. مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند. حمال پیر فریاد می زند: "نگهش دار!"
کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد!!
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و لباسهای او را پاره میکنند و به تبرک برمیدارند؛ او هاج و واج مانده بود، مردم از او دست بردار نبودند و جویا شدند که چگونه اینکار را انجام داده ای؟؟
یکی می گوید تو امام زمانی، دیگری می گوید حضرت خضر است، کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده..
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کند، به آرامی و با خونسردی می گوید: "خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید. من کار خارق العاده ای نکردم!!
🔶بلکه ماجرا این است که خدا به من گفت: گناه نکن، گفتم: چشم! گفت: دروغ نگو، گفتم: چشم! گفت: حرام نخور، اطاعت کردم! گفت: تهمت نزن، گفتم: چشم! گفت: چشمت را از حرام بپوشان، گفتم: چشم! یک بار هم من گفتم: خدایا این کودک را نگه دار؛ خدا گفت: چشم!!!
🌷به تبريز يکي مـرد حمال بـود
کـه از مـال دنيـا سـبک بـال بود
🌷يکي روز مي رفت بارش به دوش
به سوي خيابان پر جنب و جوش
🌷نظر کـرد ديدي به بـالاي بـام
نگون بخت طفلي به بازي مدام
🌷به پايين چنان برده از بام سر
که جـلب نظر کـرده بر رهـگذر
🌷گروهي به فرياد بر آن طفل صغير
کـه مي افتـي ز بـام آخـر به زيـر
🌷نظاره گرش ديدهي خـاص و عـام
که نا گَه نگون گشت کـودک ز بـام
🌷بـزد مـرد حمـال بانـگي که هاي
بگـيرش، گـر افـتد نخـيزد ز جـاي
🌷چنـان طـفل ساکـن شد اندر هـوا
که آهسته بـر راه بنـهاد پا
🌷بگفتند اين مـرد جـادوگـر اسـت
و يـا وارث عـلم پيغـمـبر است
🌷هـمه جمـع بـر گـرد حمـال پـير
که برگو، که را گفتي که او را بگير؟
🌷تبسم نمود آن نکو باربر
بگفتا که اي از خدا بي خبر
🌷همه عمر فرمان او برده ام
اطاعت ز احکام او کرده ام
🌷هـنر نيست از بهر جانان من
به يک دفعه گر برد فرمان من
🌷تو کـن بندگي خـداوند خـويش
که او را بود لطف ز اندازه بيش
🌷شده قبر حمال تبريزيان
محل دعا بهـر درماندگان
🌹 @KALAME_ORAFA
5bbf958305db08d96d8323d6_5585533683631136166.mp3
3.95M
«صابرخراسانی»
| میخوام بگم امام رضا سوا نکن همه رو باهم بخر ...|
#روز زیارتی
#امام_رضایی
#گوش_کنیم
@KALAME_ORAFA 🎈
🌸مرحوم آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) می فرمود:
✨«اگر میخواهی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا(ع) برای سلامتی آقا امام زمان(عج) بده!
🔸برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد، ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کند، تو هم اینجا حق واسطهگریات را میگیری..تو واسطهای و همین حق واسطهگری است که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.»
🌹 @KALAME_ORAFA